“نمی توان مسیحیت را “بزک” کرد یا آن را آراست، مسیحیت بر علیه نوع والاى بشرى تا سر حد مرگ جنگیده است!” نیچه
٢۵ نوامبر روز جهانی منع خشونت علیه زنان بود. ”خشونت علیه زن“ مدت ها است موضوع مباحثه و مجادله فعالین و محققین گرایشات متفاوت اجتماعی بوده است. از زمانی که عروج سرمایه داری به بازتولید این خشونت در اشکال نوین آن شکل داده و به مثابه یک اهرم اساسی هر روز آن را صیقل میدهد، زن چیزی جز موقعیت پست و فرودست خود را در این نظام تجربه نکرده است. تحمیل فقر، فلاکت، بیکاری و رقابت و در کنار آن رواج فحشا و تن فروشی و بازتولید مذهب و خرافه و تفرقه و آپارتاید جنسی بر انبوه ساکنین کره زمین، زمینه ساز ستم بر زن در دنیای امروز ما است. چهره کریه نظام سرمایه بدون اشکال متنوع و ”آزاد“ ستم بر زن، قابل تصور نیست. فرهنگ حاکم و غالب بر هر جامعه، فرهنگ طبقه حاکم بر آن جامعه است که بی تردید در خدمت قوام و قدرت سیاسی و اقتصادی طبقه حاکم به کار گرفته می شود. جامعه سرمایه داری بر استثمار و مالکیت خصوصی استوار است و لذا همه هر آنچه سودآوری سرمایه را به مخاطره اندازد ناچار است با ”فرهنگ خشونت“ جواب گیرد.
بی شک پرداختن به مسله ”خشونت بر زن“، نه با نکوهش اخلاقی و ترحم دروغین و مبتذل، بلکه با دست بردن به ریشه ستم کشی زن در نظام سرمایه داری قابل توضیح و قابل حل است. دلایل باد زدن هر روزه مذهب، ناسیونالیسم و تفرقه جنسی و از میان بردن قطعی آنها در گرو بزیر کشیدن کار مزدی و برقراری سوسیالیسم است. کشیش و آخوند و خاخام و خیل شیپورچی های مزبگیر و رسانه های بورژوایی مزدور این نظام، هر روز ”تابو“ها را بار می دهند تا در این جنگ نابرابر باورهای انسان به نفع سرمایه داری شکل بگیرد و تداوم یابد.
طبعا روبنای سیاسی – مذهبی حاکم بر جامعه ایران، و نقشی که قوانین سیاه اسلامی و مردسالار در زندگی خصوصی و اجتماعی اکثریت جامعه بازی میکند، رواج وسیع و دهشتناکی به خشونت و ستم کشی بر زن داده است. چنین ویژگی به همان میزان که امکانات و منابع بیشتری را در اختیار مردان میگذارد و اقتدار اجتماعی انان را مهیا میکند، زنان را با فشار به موقعیت فرودست و برده وار عقب می راند و به تمکین می کشاند. هر چند که بروز خشونت نسبت به زن در دوران معاصر، ذاتی جامعه سرمایه داری است و در ایران نیز با حاکمیت جمهوری اسلامی آغاز نگشته است، اما قوانین حقوقی و دولتی این رژیم چنان تدوین شده که زمینه کاربرد عملی خشونت علیه زنان را در اختیار می گذارد. یکى از اهداف جمهورى اسلامى در جریان به قدرت رسیدنش با سرکوب انقلاب ۵٧، اسلامى کردن روابط اجتماعى، کنترل روابط دو جنس، جدایى کامل زن و مرد و برگرداندن کامل زنان به خانه بود. اما در اجراى این هدف، با جامعه اى مواجه بود که با جوامع بدوى و قبیله اى، تفاوت هاى اساسى اى داشت: یک جامعه تازه صنعتى و سرمایه دارى شده با نهادهاى اقتصادى و اجتماعى رشد یابنده، دستگاه دولتى، و حضور زنان در عرصه های مختلف اجتماعى.
به خانه راندن این توده وسیع زنان که مهمتر از همه در انقلاب ۵٧ فعالانه شرکت داشتند، با اجراى شعار و سیاست ”یا روسرى یا توسرى“ ممکن نشد. این را حتى متحجر ترین و عقب مانده ترین آیت الله ها بزودى دریافتند. از این رو جمهورى اسلامى در کنار عربده کشى هاى حجت الاسلام ها در نماز هاى جمعه علیه زنان، و در کنار فرستادن گشتهاى اسلامى رنگارنگ به خیابانها و کمین براى زنان، در کنار سرکوب زنان و اعزام گله هاى حزب الله علیه آنان در هر اوضاع تنش آمیز سیاسى، انواع فمینیست – اسلامی ها و اصلاح طلبان ”خوش خیم“ مانند شیرین عبادی ها و فرخ نگهدارها را هم در ترشی خوابانده است. تا وقت خودش که رسید در مقابل اعتراض مردم علیه دخالت مذهب در زندگی، و کوتاه کردن دست دین از زندگى فردى و اجتماعى زنان و براى تداوم تبعیض طبقاتى و نابرابرى جنسى با پرچم اسلام خوش خیم به اعاده حیثیت از اسلام و جمهروی خوش خیم اسلامی ایران به میدان بیایند. در چنین اوضاعى، این طیف از محافظین و مدافعین اسلام، منطقا از دریچه هاى دیگرى وارد شده و در تلاش اند تا گندکارى هاى جمهورى اسلامى و سایر جبهه هاى اسلامى را به اسلام نوع ”بد“، غیر ”معتدل“ و ”بنیادگرا“ نسبت بدهند و اصل و اساس این مذهب ارتجاعى را حفظ کنند. در این میان، ”روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان“ باز هم بهانه ای شد تا ”نابغه“ های فمنیست – اسلامی همچون بانوی نوبل، خانم عبادی، بار دیگر ”قهرمانانه“ زیر بغل جمهوری اسلامی را بگیرند. در این روز، در سراسر جهان همه کسانی که نسبت به خشونت علیه زنان سخنی یا اعتراضی داشتند به میدان آمدند و حرفشان را زدند؛ و کسی جرات به خود نداد که از محسنات مظاهر کثیف مذهب در حق زن سخن بگوید. اما ظاهر شدن خانم عبادی از جنس دیگری است. پلاتفرم سیاسی دیگری است که مبلغ آتشین خود را در قامت عبادی بر سر ”تفاوت بین اسلام زن ستیز و اسلام زن دوست“ به جلو هل داده است. ظاهرا عروج داعش در خاورمیانه مستمسک مناسبی برای امثال شیرین عبادی با پلاتفرم ارتجاعی و ضد زن او است. غش و ریسه رفتن های عبادی برای روحانی ها، خاتمی ها و موسوی ها و کل جنبش اصلاح طلبی و یافتم یافتم هایش با نشستن بر مسند عبای دین و ترهاتی از این دست که ”زن در اسلام محترم است“، بیش از حد رقت انگیز است. بله، خانم عبادی مدعی است که نماینده راستین اسلامی است که از ”بنیادگرایی“ و دیدگاه سنتی و ارتجاعی مبرا است. محک زدن این ادعاها برای هر زن ایرانی چند دقیقه بیشتر وقت نمی برد. رجوع به قوانین اسلامی و دولتی موجود، قرآن و احادیث و بویژه ”مقالات روشنفکران اسلامی“ که درباره زن و حقوق اجتماعی او صادر شده اند، خود گواه پوچی ”مدرن“ بودن اسلام و خوش خیم بودن ان است. راستش وقاحت زیادی میخواهد تا کسی به مناسبت روز جهانی ”منع خشونت علیه زنان“ اینچنین بی پروا از ضد زن ترین و خشن ترین نوع مذهب و دولت نماینده آن در ایران اینگونه دفاع کند. شاید باید به همین دلیل مدال دیگری به مدالهای خانم عبادی در دفاع از ارتجاع اسلامی حاکم در ایران و قوانین ضد زن آن اهدا کرد!!! ایشان اخیرا به موسسه بین المللی مطالعات اجتماعی هلند دعوت شد و اینگونه لب به سخن گشود: ”برای مقابله با بنیادگرایانی که با سوء استفاده از نام اسلام حقوق زن را پایمال میکنند، باید قرائت جدیدی از اسلام که معتقد به حقوق زن است را رواج داد… مسلمانان مدرن استدلال میکنند که میتوان بین احکام شریعت و ضوابط حقوق بشر سازگاری برقرار کرد…“ و نهایتا ”باید به افکار مدرن اسلامی بها داد و کتب و مقالات روشنفکران اسلامی را ترجمه و منتشر کرد …”
آیا ایشان واقعا جرات میکنند این خزعبلات را در تهران و اصفهان و قم و سنندج در تجمع زنان و مردان آزادیخواه و متعرض به اسیدپاشی پادوهای اسلام خوش خیم حاکم در ایران ایراد کنند؟! خانم عبادی هم حافظه جامعه ایران را دستکم گرفته اند و هم زیادی روی الطاف دول غربی به دولت ”امید و اعتدال“ و قهرمان آن آسید روحانی حساب باز کرده اند. مردم در ایران و بویژه زنان فراموش نکرده اند که توحش داعش را جمهوری اسلامی ٣٠ سال پیش پایه ریزی کرد و سنت و فرهنگ اسید پاشی روی صورت زنان، پونز کوبیدن، سنگسار و اعدام و خشونت را قبل از طالبان و داعش، رهبران ”اسلام خوش خیم و مدرن“ ایشان در ایران پایه ریزی کردند.
“اسلام مدرن“ دیگر چه مقوله ای است؟! مدرن و مدرنیسم که مقدساتی براى خود تعریف نمیکنند. با اضافه کردن ”اسلام“ به آن، بی نهایت تهی می شود. چرا که مذهب همیشه بیانگر مطلق گرایى، عدم تغییر و عدم حرکت، سکون فکرى و جزمیت است. کسى که دین دار است حق ندارد و نباید در اصول اولیه و پایه هاى دینى ذره اى شک کند. نمى توان هم روشنفکر بود و هم به این اعتقاد داشت که زمین در یک هفته بوجود آمده است؛ نمى توان هم روشنفکر بود و هم به ”معاد“ و دنیاى پس از مرگ اعتقاد داشت. اگر کسى بخواهد روشنفکر باشد باید در ابتدا با دین مبارزه کند. لذا، کوتاه آمدن در برابر ”اسلام مدرن“ و ”اسلام خوش خیم“ و به رسمیت شناختن چنین اراجیفى ابدا قابل قبول نیست. این نوع استدلالات خانم عبادی، در خدمت حفظ جوهر زن ستیز اسلام و مصون نگه داشتن بنیان هاى اسلام از تعرض ضد مذهبى زنان و مردم معترض ایران است. از نظر عبادی، اسلام فى النفسه اشکالى ندارد، این زیاده روى ها و افراطى گرى بنیاد گرایان است که ایجاد اشکال کرده است. در حالیکه اسلام نه فقط با ”حقوق بشر“ که با نفس حیات بشر در تناقض است. اسلام ضد بشر است. اسلام، مانند هر دین دیگر، دین جهالت، دین تبعیض و خشونت، دین زن ستیزى، دین کودک آزارى و دین جنایت است. مذهب، هر نوع آن، کوچکترین سنخیتى با آزادى و اختیار انسان ندارد. اسلام سر سوزنى با ابتدائى ترین امیال بشر امروز خوانائى ندارد. اسلام دین عبودیت و اسارت است. باید پرسید بیش از سه دهه حاکمیت ارتجاع قرون وسطائى اسلام در ایران، با کارنامه یکصد و پنجاه هزار اعدامى، میلیونها زندانى و شکنجه شده، میلیونها آواره، میلیونها قربانى جنگ و عظمت طلبى اسلامى – ایرانى، فقر و فلاکت اکثریت عظیم جامعه، آپارتاید جنسى، و تحمیل خدا و خون و خفقان کافی نیست؟ نه تنها قوانین اسلام بلکه همه مذاهب، سراسر مملو از احکام و سنن متعفن است که زن ستیزی یکی از شالوده های اساسی همه آنها است. این وحوش را نمیتوان ”اهلى“ کرد؛ آنهائى که میخواهند تحت نام ”اسلام مدرن“ حمایت آشکارشان را از قوانین ضد زن رژیم اسلامى توجیه کنند، بزرگترین دشمنان آزادیخواهی و برابری طلبی در ایرانند. ریاکارانى اند که رقابت با بلوکهاى حریف و منافع سیاسى و اقتصادى، وادارشان کرده که این موضع ارتجاعى و ضد انسانی را اتخاذ کنند. اینها از ترس سست شدن بنیادهاى دین و مذهب در ایران و منطقه خاورمیانه به دست و پا افتاده اند؛ اینها از دست مساله زن کلافه شده اند.
قطعا میتوان تمام قوانین اسارتبار اسلامی را نه تنها ”اصلاح“ بلکه بطور کلى ملغى کرد، اما نه تحت نام ”اسلام مدرن“، نه به نیروى اصلاح طلبان و گاو بندی های جناحی در جمهوری اسلامی، و نه با جنبش دو خرداد و سبز و دولت اعتدال، بلکه به نیروى انقلاب کارگران و بطور کلی با جدائى قطعى مذهب از دولت!
مساله زن، اما خانم عبادی و کل جمهوری اسلامی را واقعا کلافه کرده است. ”رهایی زن“ در اذهان میلیونها مردم محروم ایران، اعم از زن و مرد به معیار آزادى جامعه و آزادیخواهى هر نیروى سیاسى بدل شده است. در این میان اصلاح طلبان و فمینیست اسلامی هایی که میخواهند دمکرات نمائى کنند چه کنند؟ اگر اسلامشان را نگاه دارند چگونه در برابر تجربه زن در اسلام، یعنى در برابر تجربه دردناک میلیونها زن محروم و بى حقوق در ایران امروز، موضع بگیرند؟ اگر از رهایی زن بگویند اسلامشان را کجا پنهان کنند؟ اسلامى که ماهیت ارتجاعی خود را بطور ویژه در رابطه با حقوق اجتماعى زن، به روشنى و بیش از سه دهه است که در عملکرد جمهورى اسلامى به ثبوت رسانده است. اسلامی که از شرق تا غرب، از شمال تا جنوب خاورمیانه، هیکل کریه خود را یک روز تحت نام جمهوری اسلامی، طالبان، القاعده و روز دیگر تحت نام ”داعش“ توسط پول و امکانات دول غربی و در راس آن آمریکا، به نمایش گذاشته و کثافت پخش می کند. باید اذعان کرد که اوضاع امروزشان در ایران بن بست هولناکى است و خروج از آن البته که به نبوغ عبادی ها در خوش خیم جلوه دادن اسلام و رهایی زن هر دو نیاز دارد. هر جنبش و گرایشی در ایران امروز، اگر بشدت ضد مذهبى، ضد اسلام، ضد حکومت اسلامى نباشد، طرفدار جدى پیدا نخواهد کرد. بر این اساس است که باید توجه کرد که امثال عبادی ها و اصلاح طلبان بطور کلى قادر نیستند از چهارچوبه و افق بورژوایى هار اسلامی در مورد ”رهایی زن“ فراتر روند. وقتى که سنت ملى اسلامى بورژوازى ایران دچار چنین مخمصه اى که مى بینیم هست، عبادی طرفدار و پرچمدار آنهم بهتر از آنچه که ذکرش رفت نخواهد شد. انقلاب کارگری در ایران بنیادهای تبعیض و نابرابری منجمله اسلام خوش خیم خانم عبادی را از ریشه خشک خواهد کرد. انقلابی که مبشر رهایی میلیونها زن در ایران خواهد بود. آنروز خانم عبادی همراه رهبرش روحانی باید سوراخ موشی دست و پا کند.