مدارس و دانشگاه ها دوباره آغاز بکار کرده اند. شروع فعالیت بخش وسیعی از جامعه، دانشجویان، دانش آموزان و معلمان به جریان افتاده است. در دل شرایط سیاسی موجود، در جامعه ای که حاکمیت ارتجاع شرط بقاء استبداد است؛ در جامعه ای که بیکاری، فقر، پدیده کودکان کار، اعتیاد و فحشاء از سر و کول آن بالا می رود؛ جامعه ای که بیش از سه دهه است که با انواع کمبودها، و بحران ها دست و پنجه نرم می کند؛ صحبت کردن از معیارها و استانداردها مضحک بنظر میرسند. اما:
۱- حقیقت اینست که تلاش همه جانبه جمهوری اسلامی در خلال این همه سال، تلاشی برای زدودن همه آرمان های انسانی و برابری طلبانه در سطح جامعه بوده است. برای نمونه ”انقلاب فرهنگی“ آقای عبدالکریم سروش، پاکسازی خونین استادان و دانشجویان و کارکنان دانشگاهها از هر عنصر غیراسلامی و آزادیخواه و برابری طلب بقصد ریشه کن کردن کمونیسم در دانشگاهها، سناریوی تحمیل جهل و خرافه، تحمیل مذهب و آپارتاید جنسی به جامعه و مراکز تحصیلی بود؛ سیاستی بود در ادامه نسل کشی عظیمی از آزادیخواهان در انقلاب ۵۷ که این جانیان را بقدرت رساند. اشاعه فرهنگ پوسیده عصر حجر و تبدیل آن به فرهنگ و قانون در مراکز اداری و آموزشی تا به امروز از ارکان ایدئولوژیک جمهوری اسلامی بوده است. به این اعتبار، همه میدانند که اگر نیرویی بیرون از تحرکات دانشجویی، با تکیه به ابزارهای حکومتی، با سانسور و اختناق و ارعاب و گرو گرفتن امکانات تحصیلی و ملزومات زندگی، در مقابل رشد آزادیخواهی در دانشگاههای ایران و سایر مراکز تحصیلی سد نبندد، کمونیسم یکروزه این مکانها را تسخیر میکند.
۲- بیش از ۴ سال از سر کار آمدن دولت روحانی میگذرد. دولتی که قرار بود با ریاست این پاره تن نظام، اوضاع بهتری را برای مردم ایران رقم زند. دولتی که قرار بود سایه شوم بیکاری، گرانی، فقر و نداری را کنار زند. ما کمونیستها از همان اول هشدار دادیم که اینها ادعاهای توخالی حاکمین بقصد فریب مردم است؛ معلوم شد که امکان گشایش سیاسی و اقتصادی زیر عبای دولت اعتدال خواب و خیال است. ساکت نگه داشتن جامعه، ترساندن مردم از اوضاع سیاه خاورمیانه، منتظر نگه داشتن توده مردمی که تشنه رفاه و خوشبختی اند، قربانی کردن نیروی کارکن جامعه و نسل جوان در جهت بازتولید حاکمیت مشتی مرتجع و سرمایه دار، تحمیل فقر و پرتاب میلیونها نفر به صف مصیبت های اجتماعی، سهم اکثریت ما و فرزندان عزیز طبقه ما در همین دوره بوده است.
۳- هم اکنون خیل عظیم نیروی بیکار در خارج از مراکز تحصیلی، جمعیت عظیمی که فارغ تحصیل دانشگاهها است، آینده هولناکی را در مقابل دانشجویان و محصلین در ایران به تصویر کشیده است. این آن فاکتوری است که سرنوشت دانشجویانی که به امید دست یابی به یک زندگی سعادتمند پا به مراکز آموزشی می گذارند را به سرنوشت صف میلیونی بیکارانی که در جامعه برای امرار معاش مجبور به تن دادن به هر کاری میشوند، پیوند می دهد. این همسرنوشتی عمیق و طبقاتی، گام اول در خودآگاهی دانشجویان و دانش آموزان است. به این اعتبار، نسل جدید در دانشگاه ها و مراکز تحصیلی یک پای جدی یک جدال طبقاتی در جامعه است. امروز که پشم و پیله دولت اعتدال عالیجنابان ریخته است، امروز که دست لیبرالها، سوپر مذهبی ها، ناسیونالیست ها، اصلاح طلبان و اصولگرایان برای همه رو شده است، امروز که دشمنی آشکار کل این اردوی ارتجاع با آزادیخواهی و رفاه انسان روشن شده است، باید آن را به نیرویی برای مقابله و تعرض به کل این اردو و در راس آن جمهوری اسلامی تبدیل کرد. باید پیام آور آینده ای روشن پس از رفتن جمهوری اسلامی بود.
۴- امروز روزی است که میتوان افقی روشن را در مقابل جامعه به اهتزاز درآورد. امروز روزی است که کمونیستها در دانشگاه ها و مراکز تحصیلی، از دانشجویان گرفته تا معلمان و استادان کمونیست، میتوانند نشان دهند که تنها آلترناتیو این اوضاع، آلترناتیو کمونیستی برای رهایی است. دانشجویان کمونیست تاریخی از مبارزه و تلاش انسانی و برابری طلبانه پشت سر خود دارند. تنها با اتکا به تجارب پیشین است که میتوان دوباره به رقص درآمد. ”آزادی و برابری“ بیش از هر زمانی دیگر، امروز نیازمند کمونیست هایی است که در مراکز تحصیلی، محل اتحاد و سازمان دهی صف وسیعی از دانشجویان و معلمان حول مطالبات رادیکال خود می شوند. رهبری اعتراض به اختناق، بی حقوقی، آپارتاید جنسی، ناسیونالیسم و مذهب و نابرابری، دست کمونیست ها را در مراکز تحصیلی می بوسد. دانشگاه ها می توانند و باید سنگر آزادی و هویت انسانی، علیه تمام جلوه های شنیع تبعیض و بی حقوقی انسان باشند. بیش شرط این تحول به نقش و اراده کمونیستها گره خورده است. اینبار زنگها را ما به صدا در خواهیم آورد. زنگها را در اعتراض به حاکمین، در اعتراض به قوانین، در اعتراض به خصوصی سازی ها، در اعتراض به فساد کادر آموزشی، در اعتراض به سلف سرویسها، در اعتراض به آینده هولناکی که در برابرمان گرفته اند، در اعتراض به ستم بر زن، در اعتراض به پادگانی شدن دانشگاه ها، در اعتراض به سرکوب کارگران و معلمان و … به صدا در خواهیم آورد.