۱- رفراندم در کاتالونیا؛ کلاه گشاد دمکراسی و اتحاد داوطلبانه
روز یکشنبه ۱ اکتبر ۲۰۱۷ مردم در رفراندم کاتالونیا – اسپانیا، علیرغم حمله خشن نظامی پلیس و زخمی شدن قریب پانصد نفر، تعرضی که نمایشی از دخالت وسیع و بی رحمانه نیروی سرکوبگر نظامی در قلب اروپا بود، سرانجام رای به جدایی کاتالونیا از اسپانیا دادند. مستقل از ساختار و شکل جمهوری که کاتالونیا خواهان آن است، مستقل از ساختار اقتصادی و اجتماعی کشور جدید کاتالونیا، این رفراندم در اولین قدم، یک ابراز وجود سیاسی، اجتماعی و متشکل بخشی از شهروندانی است که میخواهند به شیوه دیگری سازمان کشوری بیابند. ابراز وجودی که توسط دولت اسپانیا سرکوب میشود. بعلاوه و مهمتر کمسیون اروپایی اتحادیه اروپا نه تنها به نقض حقوق شهروندان اعتراض ندارد، نه تنها قطعنامه ای در محکومیت دولت اسپانیا صادر نمی کند، بلکه اعلام میکند که این مردم کاتالونیا هستند که مرتکب حرکتی غیرقانونی شده اند! از کلاه شعبده بازی دمکراسی، باز هم خرگوش معجزه آسایی بیرون جهید! بوی گند دروغ دفاع از ”آزادی ابراز وجود سیاسی و آزادی ابراز وجود اجتماعی و دفاع از حقوق بشر و …“. دموکراسی بورژوایی و آزادی های مشروط، مطابق با منافع قدرت های اصلی اقتصادی جهان، بار دیگر فضا را مسموم کرد. امروز سازمان ملل و اتحاد اروپا و کمسیون های حقوق بشر و کنوانسیون های حقوق شهروندان و .. چیزی بیش از ”زوایدی“ بر پیکر قدرت های اصلی اقتصادی جهان نیستند. اسپانیا بعد از این رفراندم، کشور کاتالونیا تشکیل بشود یا نشود، کشوری با بحران سیاسی و شکاف های قومی و ملی عمیق تری است. حق استقلال و جدایی یا اتحاد، درخود بیانگر کسب آزادی یا برابری نیست. اما سلب این حق، بی تردید ضربه بزرگی به مبارزه طبقه کارگر و کمونیسم برای کسب آزادی و برابری انسانها میزند. اتحاد اجباری در مقابل اتحاد داوطلبانه، بیش از هر کسی در چشم کارگران جهان که مرز و کشوری ندارند خاک می پاشد! بر پیشانی آنها مهر ملی و قومی میکوبد! در صف طبقه کارگر شکاف قومی و مذهبی و ملی را تعمیق میکند و در برابر احساس همسرنوشتی و انترناسیونالیستی طبقه کارگر مانع ایجاد می کند.
۲- یمن می سوزد!
طبق گزارش موسسه ”آکسفام“، کشور یمن بدترین اپیدمی وبا در طول تاریخ را به خود اختصاص داده است. مبتلایان به این بیماری از مرز ۵۰۰ هزار نفر گذشته اند و تاکنون بیش از دو هزار نفر در پی ابتلا به این بیماری جانشان را از دست داده اند. به طور قطع، یمن هم مانند سوریه، عراق و لیبی قربانی مستقیم دخالت غرب است و به بخشی از کشمکش و رقابت قطب های بورژوازی بین المللی تبدیل شده است. کشمکش این مرتجعین در دل خاورمیانه و از کانال جنگ دول هار منطقه از عربستان تا ایران کماکان در جریان است و هر ثانیه جنایات می آفرینند. تا جایی که به یمن برگردد، بانیان این جهنم هر انچه دو طرف این جنگ در زرادخانه تسلیحاتی شان داشته اند، بر سر مردم بیگناه یمن خالی کرده اند. شهرها و مناطق مسکونی که صدها کیلومتر از نوار مرزی دور اند توسط دول مربوطه برای رسیدن به سهم خواهی شآن، گلوله باران و بمباران شده اند. خبرها حاکی است تاکنون بیش از ده هزار غیر نظامی جان باخته اند. حل و فصل تقسیم دنیا و تغییر آرایش سیاسی و نظامی جدید بین نیروهای بورژوازی بین المللی، بدون تحمیل این سیاهی مطلق به زندگی بشریت ممکن نیست و جغرافیای اصلی تحمیل این بربریت، خاورمیانه است. اگر این عقبگرد در خاورمیانه خود را در اشکال جنگهای خونین قومی – مذهبی نشان می دهد، در غرب به شکل عروج راست افراطی در قامت ترامپ ها و برکزیت ها در تعرض به دستاوردهای بشری خودنمایی می کند. برای مقابله با این تباهی که به اکثریت مردم جهان ما تحمیل کرده اند، راهی جز عروج یک جنبش عظیم و قدرتمند کمونیستی – کارگری وجود ندارد.
۳- گوانتاناموی ”افغان“ ها!
خبر ”کوتاه“ بود؛ در شهر شاهدیه یزد، درب یکی از مدارسی که کودکان افغانستانی قرار بوده سال تحصیلی جدید را در آن آغاز کنند، بسته می شود. چرا؟ چون ”افغانی“ اند و ”خون پاک ایرانی و آریایی“ در رگهایشان جریان ندارد!!
براستی چه کسی، نهادی یا هیولایی در مقابل اینگونه اجحافات در حق شهروندان افغانی ساکن در ایران ”مسوول“ است؟ دولت؟ پلیس؟ نیروی انتظامی؟ اداره آموزش و پرورش؟ کارفرما و ”کارآفرین“؟ اداره ثبت احوال؟ اداره ”اتباع بیگانه“؟ رسانه های دولتی؟ جناب روحانی و کابینه اش؟ مجلس و مجلس نشینان ”محترم“؟
آنچه عیان است دهن کجی تمام و کمال هیئت حاکمه موجود، نظامی با قوانین و فرهنگ و منافع حقیرش، نظامی که یکی از ستون هایش خارجی ستیزی است، علیه مهاجران بی حقوق افغانستانی است. کمتر جایی در تاریخ این نظام سراغ داریم که زندگی پر از رنج و فقر مهاجران افغانستانی توسط این اوباشآن مورد تهاجم و تعرض نبوده باشد. بلندگوهای تبلیغاتی ارتجاع حاکم در خدمت رواج و بازتولید هر روزه تفرقه قومی و ملی در جامعه و در صفوف مردم اند.
هیچ انسان شرافتمندی، مصائب هولناکی که بورژوازی ایران به سرکردگی جمهوری اسلامی بر سر جامعه آورده است را ناشی از وجود مهاجرین افغانستانی نمی داند.
هیچ وجدان بیداری، شلاق خوردن کارگران، به بند کشیدنشآن، به کار گماشتن کودکان و بی مسکنی، اعدام و آپارتاید جنسی، و … را در وجود مهاجر افغانستانی نمی بیند. هیچ انسان آزادیخواهی، عدم امکانات رفاهی، عدم امنیت اجتماعی و شغلی، فقدان آینده روشن فرزندانش و تباهی هم نوعانش را در تبلیغات نژادپرستانه و ناسیونالیستی نظام حاکم علیه مهاجرین افغانستانی نمی بیند. هیچ انساندوستی پا به تله ”حق ویژه“، نمی گذارد؛ حق برخورداری برابر و مکفی از امکانات اجتماعی حق هر انسانی است مستقل از ملیت و مذهبش..
بیش شرط چنین حقی، کنار زدن حاکمیت استبداد بر جامعه ایران است. تبعیض نهادینه شده و هویت تراشی کاذب ملی و مذهبی، قانون رسمی حاکمیت بورژوازی در ایران است. اگر کسی مشتاق دیدن انسانیت و حقوق جهانشمول انسان در ایران است، اگر کسی می خواهد روزنه های امید به آزادی و برابری و خوشبختی انسانها فارغ از ملیت و مذهب و جنسیت شان، فارغ از محل تولد و خواستگاه طبقاتی شان را مشاهده کند، اگر کسی تشنه حقیقت و نوعدوستی است، کافیست تنها یک لحظه، ترس از ناامنی و بیکاری و فقر، هراس از تامین معاش، ترس از چاقوی خفقان و وحشت را از روی جامعه بردارد. مردم ایران تشنه رفاه و عدالت و مدنیت و نوعدوستی اند؛ تکیه گاه ما کمونیست ها تنها جنبش ازادیخواهی و برابری طلبی در اعماق این جامعه است؛ فقط عروج پیروزمند این جنبش می تواند خوشبختی اکثریت مردم ایران را تضمین کند و پایانی بر گوانتاناموی ”افغان“ها باشد.
۴- دلالی سیاسی با داعش های تهران!
”کودار“ شاخه ای از همان سازمان ”پژاک“ اخیرا در مدح و ثنای عاشورا و ”شور حسینی“، اطلاعیه صادر کرده است که به جمهوری اسلامی یادآوری کند مبادا ارزشهای عاشورا را فراموش کند: ”پیام عاشورا مقاومت در برابر ظلم بود..“
برای کسی که پژاک را میشناسد، این دم جنباندن ها و این ابراز علاقه ها به ”ارزشهای“ مذهبی حاکمیتی که بیش از سه دهه است خون مردم ایران را در شیشه کرده است، جای تعجب ندارد. اینها چهار دست و پا حاضرند با جمهوری اسلامی کنار آیند، به خدمت گرفته شوند، مثل عمو اوجلان شان به اسلام ابراز علاقه نشان دهند، مرثیه بخوانند تا بلکه حکومت اسلامی در ایران آنها را به خدمت بگیرد و نهایتا از این راه ”محبوبیتی“ دست و پا کنند. دوستی یک روز اینها و دشمنی روز دیگرشان با جمهوری اسلامی دو روی یک سکه است.
لبیک گفتن اینها به عاشورا و حکومت اسلامی ایران، فداکاری های بزرگ و کوچکشان در این راه، تنها میتواند اشکال متنوعی از دو رویی و فرصت طلبی این سازمان را به ما نشان دهد. کمونیست ها وظیفه دارند از تمام حقه بازی ها و شیادی های سیاسی اینها برای کسب نیمچه ”اعتباری“ نزد جمهوری اسلامی، عکس بگیرند، به گردنشان آویزان کنند و به همه نشان دهند. باید کاری کرد که در روز پیوستن اینها به جبهه جمهوری اسلامی، یک بنی بشر هم تحویلشان نگیرد.