این کشتی از روز اول سوراخ بود –

 رفسنجانی در سالگرد ”برجام“ هشدار داد که ”سوراخ کردن کشتی انقلاب همه را غرق میکند..“

هشدار رفسنجانی بجاست! ”برجام“ برای اکثریت مردم محروم ایران توزرد از آب در آمد و رشته اش پنبه شده است. دیگر باید چه کارتی رو کنند و چه سیاستی بخرج دهند که دوباره بداد ماندن رفسنجانی ها، خامنه ای ها و کل هیت حاکمه بورژوازی ایران برسد. براستی پاسخ اینها به مردم بعد از آن همه هیاهو بر سر ”گشایش اقتصادی و سیاسی“ و پوچ بودن این ماجرا چیست؟! ”بیچاره“ رفسنجانی و امثال نگهدار و حاج آقا بهنود و آیت الله بی بی سی که الگوهای رشد و توسعه شان در سطح جهانی – اقتصاد بازار و پارلمانتاریسم – پشتشان رو به دیوار است. جمهوری اسلامی دیر به قافله بازار رسید. بازاری که ایدولوژی و اقتصادش تا خرخره در بحران است. صد تا برجام هم معضلات پایه ای و منطقه ای این جمهوری را حل نخواهد کرد. این رژیم بر متن ناامنی منطقه و گرو گرفتن نان و آزادی مردم به حیات ننگینش ادامه میدهد. این تمام داستان ”دولت معطوف به داخل مرزهای ایران“ است و تنها و  تنها بر این اساس به عنوان دولت اعاده نظم بورژوایی از جانب غرب تجهیز شده است.

اما دوران پسا برجام برای طبقه کارگر و اکثریت مردم ایران دوران توقعات فروکوفته و طلبکاری عمومی در برابر رژیم را به میدان میاورد. وخامت اوضاع اقتصادی نیازی به تعریف ندارد. خرابی وضع خدمات، ابعاد بیکاری، فساد در دستگاه حکومت، گسترش اعتیاد و فحشاء سرکوب آزادی های سیاسی و اجتماعی، بعنوان نشانه های ویران شدن مملکت اکنون توسط خود عاملین و مسببین آنها کشف میشود. انگشتهای اتهام به سوی همدیگر نشانه می روند. به صدا درآمدن کوس ورشکستگی رژیم توسط امثال رفسنجانی، فراخوانی است به نیروهای واقعی جامعه که برای تعیین تکلیف بر سر مسایل گریبانگیر وارد عمل شوند. رفع همه محدودیت های سیاسی، بازگرداندن حقوق پایمال شده اجتماعی و سیاسی مردم، رسمیت یافتن برابری زن و مرد، حق تشکل، اجتماع و فعالیت و ابراز اراده سیاسی و اجتماعی، این مطالبات اکثریت جامعه ایران به ضرورتی اجتناب ناپذیر تبدیل شده است.

چند و چون دوره پسابرجام را دیگر کشمکشهای جناح های جمهوری اسلامی  تعیین نخواهد کرد. این تحولات میتواند و باید همه جا نشان و مهر مستقل کمونیستها و طبقه کارگر ایران را بر خود داشته باشد. دوران پیوستن و تقویت این صف است. صف هر آدم معترض به سرمایه داری که فکر میکند این دنیا در شان آدمیزاد نیست، که بدون جمهوری اسلامی دنیای بهتری است، صف هر انسانی که زیر بار فشار زندگی روزمره فراموش نمیکند که حکومت کارگری ممکن است، که پیروزی قطعی کارگر و کمونیسم بر سرمایه داری و ارتجاع ممکن است. هموار کردن راه کنار زدن جمهوری اسلامی و سرنگونی آن برای به کرسی نشاندن مطالبات عمیق انسانی و ایجاد گشایشی واقعی در زندگی توده های وسیع مردم تنها امر ما کمونیستهاست. بر پایی حکومت کارگری تنها ضامن افسار زدن به حاکمیت استبداد بورژوایی و تامین نان و آزادی است.

آنچه ما کمونیستها در مورد یک دنیای عاری از ناسیونالیسم، مردسالاری، مذهب و جنگ و گرسنگی و بردگی مزدی میگوییم، شدنی است. امکاناتش حی و حاضر در جامعه ای شبیه ایران به وفور هست؛ میزان عملی شدنشان در گرو مبارزه متحد و متحزب ما و طبقه ما است. حکومت آینده ما با غرق کردن کشتی بورژوازی ایران و در راس آن جمهوری اسلامی، و برپایی حکومت کارگری دست به اجرایشان خواهد زد. امثال رفسنجانی و کل اردوی بورژوازی ایران از پتانسیل عظیم نهفته در طبقه کارگر ایران، از قدرتی که این طبقه در واژگونی نظم و نظام سرمایه در خود دارد، بخوبی آگاه اند؛ انقلاب ۵۷ ایران و اعتصاب قدرتمند کارگران نفت این درس را به آنها داد. سوال اینست که آیا طبقه کارگر ایران کماکان این قدرت و این پتانسیل را در خود و اینبار برای خود میبیند؟ آیا تنه خود را به نبردهای سیاسی بزرگ می زند؟  این ماییم که باید برای این آینده برنامه بریزیم، دقایق و لحظات گوناگون آن را به جلو برانیم. این ماییم که باید موانع سیاسی، فکری و تشکیلاتی این پیشروی را بکوبیم و برای ایفای نقش این نیروی عظیم اجتماعی یعنی طبقه کارگر و کل جامعه راه باز کنیم. حزبتان را بدست بگیرید!