عراقچی در اشاره به سخنان خامنه ای در خصوص فضای پسابرجام میگوید: ”برجام معجزه نمیکند، بلکه دولت و ملت باید دست در دست هم داده و تلاش کنند تا توسط اقتصاد مقاومتی موجبات پیشرفت کشور را فراهم نمایند“…
۱- این روزها محور سخنان خامنه ای و سران دولت اعتدال و کل اپوزیسیون پرو رژیم، تماما حول و حوش شعار ”وحدت ملی“ و ”حفظ امنیت“ نظام می چرخد. حق هم دارند؛ نتیجه انتخابات با ادغام معتدلین هر دو جناح در مجلس، نشان داد که اتحاد و نزدیک شدن سیاسی جناحهای بورژوازی ایران در قدرت، شرط بقاء نظام در خندق برجام است. تصور اینکه جمهوری اسلامی بدون این اتحاد طبقاتی در بالا میتوانست در دوران پسابرجام دور جدیدی از اختناق و استبداد را بازتولید کند و بدین ترتیب پایین را به کنترل خود درآورد، دور از واقعیت است. هر شکاف و جدال جدی در بالا، اینبار از درون خود، نه سبز و رهبران مفلوک دوخرداد و اصلاح طلب، که بی تردید فرجه و فرصتی برای تعرض توده ای از پایین را فراهم میکرد. دولت اعتدال و مجلس معتدل نیاز امروز هر دو جناح جمهوری اسلامی است. هر دو خوب فهمیده اند که اگر قرار است باشند، باید مستقل از همه اختلافاتشان، با هم کنار آیند و باید نظامشان یعنی جمهوری اسلامی سرپا باشد. بی جهت نبود که در انتخابات ایندوره شان بر خلاف همه دوره ها، نه کشته ای در صفوفشان دادند، نه کسی را حذف کردند، نه مقرراتی را از نو تعریف کردند و نه دعوایی کردند. آسه آمدند و آسه رفتند؛ هالالویا خواندند و به همدیگر نیز تبریک گفتند و به امید سکوت از پایین در انتظار برکات برجام، گیلاس هایشان را سر کشیدند! مارکت تبلیغات حول معجزه انتخابات اما، بیش از دو روز دوام نیاورد! حقیقتاً نیز، راه افتادن بازار چنین پروپاگاندهای توخالی تنها مختص این رژیم نیست. دستگاه امنیتی اعلیحضرت هم شعار ”وحدت ملی“ سر میداد و تجربه آن ”میثاق ملی“ را انقلاب ۵۷ کف دستشان گذاشت. تمام رژیمهای مختنق، ضد کارگر و کمونیسم و ضد آزادیخواهی، در همه جای دنیا و بویژه در دوران بحرانی امروز که بورژوازی بین المللی در برزخی از بی افقی اقتصادی و ایدولوژیک دست و پا میزند، از این شعارها سر میدهند. اما در دنیای واقعی که طبقات و جنبشهای اجتماعی با منافع کاملا متضاد در برابر هم صف کشیده اند، در جامعه ای که برای تعیین تکلیف سیاسی مدام در غلیانِ گاه آشکار و گاه پنهان است، بی معناتر و عوامفریبانه تر از شعار ”وحدت دولت و ملت“ نمیتوان یافت.
۲- این دوره اگر تفاوتی با دوره های سابق حیات جمهوری اسلامی داشته باشد در اینست که اوضاع آشفته و تکه پاره خاورمیانه آن ریسمانی است که دولت اعتدال بدان آویزان شده است. این جمهوری ادامه عمر خود را مدیون سناریوی سیاه خاورمیانه، استفاده از خطر داعش، خطر جنگ با دول مرتجع منطقه مانند عربستان، هراس از نا امنی و تبدیل ایران به سوریه و لیبی است. این مهمترین سرمایه زندگی همه شان است.
”انتخابات“ و ”برجام“ و ”امنیت“ و ”گشایش سیاسی و اقتصادی“، از همان روز اول هم نسخه های سوخته ای بودند که به قول عراقچی قرار نبود ”معجزه کنند“. قرار نبود برجام در ایرانِ واقع در خاورمیانه ای که جزو بلاتکلیفترین مناطق جهان است و از بنیاد نامعین و غیر قابل اتکا است و به این اعتبار، از نظر بورژوازی و دول غربی در ته لیست صدور سرمایه و انتقال تکنولوژی است، ”معجزه کند“.
سرمایه گزاری جمهوری اسلامی روی تحولات سیاه منطقه، تنها ابزار به تمکین کشاندن جامعه به استبداد سیاسی و “رضایت” به فشار اقتصادی است. پذیرفتن بد (نظام) در مقابل زشت (خطر داعش) و قبول ”امنیت در سایه حکومت“، پرچم این دوران تعرض کل بورژوازی ایران و نماینده آن در قدرت یعنی جمهوری اسلامی است. وگرنه دوران ”گشایش سیاسی و اقتصادی، آری یا نه“ روی همان کاغذ جراید هم به پایان رسیده است.
۳- حال نه فقط دولت اعتدال که کل اپوزیسیون بورژوایی و ملی – اسلامی علیرغم هر اختلاف تاکتیکی، میدانند که نباید فرصت ابراز وجود سیاسی به کارگر و کمونیسم در آن جامعه داد. معنی برجام، ”وحدت دولت و ملت“ و اقتصاد مقاومتی همین است. سرکوب کارگر و کمونیسم، این منفعت بنیادین همه جناح های رژیم و کل بورژوازی ایران است که همه انها را بناگزیر تحت نام کمپ سرمایه داری و ارتجاع در ایران در برابر حکومت کارگری و راه حل سوسیالیستی کارگران، متحد میکند. اینجاست که وحشت ”آقا“ از خطر ”نفوذی“ ها و تاکید بر ”اقتصاد مقاومتی“ در دوران پسابرجام، دو روی یک سکه میشوند. مخاطبش در حقیقت همه کسانی است که با خطر عروج کمونیسم و کارگر در صحنه سیاست ایران خصومت دارند. خامنه ای دارد به دوستانش در درون و بیرون نظام، غلیان مطالبات اقتصادی و رفاهی کارگران را هشدار می دهد. مهم نیست مصباح و یزدی هم در خبرگان نمانند؛ مهم نیست که نیم بیشتر آن جامعه در انتخابات شرکت نکرد و لگد محکمی به نمایش این اوباشان زدند. مهم نیست که حتی توهمی به بقایای جناح های جمهوری اسلامی در جبهه اکثریت مردم ایران باقی نمانده باشد. حتی برایشان مهم نیست که جمهوری اسلامی بلحاظ ایدولوژیک در مقابل جامعه عقب نشسته باشد. مهم اینست که از دشمن اصلی و خطر اصلی غافل نشوند. کیست که نداند به کرسی نشاندن حتی یک فقره از مطالبات رفاهی و اقتصادی طبقه کارگر، پرچم بورژوازی ایران و دولت اعتدالش را پایین خواهد کشید؟!
۴- در غیاب یک کمونیسم متشکل و متحزب بعنوان آلترناتیوی قدرتمند و قابل اتکا، دولت اعتدال و مجلس یکدستش برای سرکوب و به سکوت کشاندن غیر ”خودی“ها در دوران پسابرجام و با سرمایه گزاری روی تحولات سیاه منطقه، متحد و قاطعانه مانور خواهند داد. اسم رمزشان هم ”وحدت دولت و ملت“، ”حفظ امنیت جامعه“ و مقابله با ”نفوذ“ است. عبور از این حلقه محاصره تنها در گرو متحزب شدن آن نیروی اجتماعی و طبقاتی است که آزادی، برابری و رفاه را همین امروز میخواهد. سوسیالیسم و حکومت کارگری بیان حقیقی کل این تحول اجتماعی است. تنها در این صورت است که ”وحدت دولت و ملت“ خامنه ای و شرکاء در اولین گامهای تعرض کارگران به نظام سرمایه داری دود می شود و به هوا می رود. این کابوسی است که جمهوری اسلامی و اپوزیسیون طرفدارش از آن رهایی نخواهند یافت. حزب حکمتیست، نیروی پیشرو این جنبش اجتماعی برای کسب رفاه و امنیت و قدرت سیاسی است و مصمم است که این وحدت دروغین و کاغذی میان حکومت کنندگان و حکومت شوندگان را، به قدرت خود و کمونیسم طبقه کارگر در هم بشکند.