فرخ نگهدار: “دیشب لحظه به لحظه خبر می آمد. لغو کامل تحریم های هسته ای، شور و هلهله و شادی در شهرها، صعود بورس، سقوط دلار و استعفای ناگهانی سخن گوی شورای نگهبان… ۳۷ سال پس از روزی که شاه رفت، تحریم ها رفت. هر دو روز را شاهد لبخندهای ماندگار بر چهره مردم میهنم بوده ام… کاش یاران رفته هم بودند. به خون خفته های تپه های اوین، پر پر شدگان ۶۷، قربانیان کهریزک، … و با خود گریستم…”
این اولین بار نیست که فرخ نگهدار از هیجان ”پیشروی ها“ و ”پیروزی ها“ اشکش به سرعت در میاید و سر به عرش کبریایی میزند. اما مسله این نیست که ایشان بیشتر از سران ریز و درشت نظام دلنگران آینده حکومت اسلامی است و کاسه داغتر از آش! مدتهاست سرفه های روحانی و تقیه های ”آقا“ به گریه اش می اندازند!
نگهدار مانند هر دلقک و پادوی کارکشته و با سابقه میتواند با هر ساز سران جمهوری اسلامی برقصد یا بگرید اما به میان کشیدن پای قربانیان جنایات مشترک توده – اکثریت و رژیم، سهیم کردن آنها در خود شیرینی و عنتربازی خود، دز بالایی از بیشرمی و وقاحت می طلبد. نگهدار خاطره تپه های اوین، سرکوب بی محابای انقلاب ۵٧ و ٣٠ خرداد ۶٠ را در ذهنش مرور کرده است. در محل ”وقوع حادثه“ هم بوده و اینک دارد به مصاف یک ”تجربه عملی“ دیگر میرود. اما کمدی ”تجربه عملی“ جدید، این شور و هلهله ها به دور جمهوری اعتدال اسلامی، یادآور جلوه هایی از تکرار خدمات خونین گرایش جنبشی و خط فکری ایشان به جمهوری اسلامی در ٣٠ خرداد ۶٠ است. وضعیت فعلى جناب نگهدار و اپوزیسیون حل شده در رژیم، شاخصى است براى شناخت بستر اصلى آنها.
پادویی و کارچاقکنی آقای نگهدار و جریانش، پرونده ای قطور دارد. اینها تاریخی از مشارکت در کشتار و سرکوب کمونیستها و مردم آزاده در ایران دارند. اینها محصول و فرآورده ضد انقلاب اسلامى بودند، اینها در همان روزهای اول سرکوب انقلاب به اسلام سیاسى پیوستند، ”پاسداران را به سلاح های سنگین مجهز کردند“، کمونیستها را بعنوان ”ضد انقلاب“ لو دادند و در شناسائی شان فعالانه شرکت کردند و بعنوان رژیم خودشان، علیه هر جلوه مخالفت با آن ایستادند. هرچند جمهوری اسلامی بعد از کشتارهاى سال ۶٧، اینها را از خود راند، اما از هر فرصتی برای تکیه زدن به صندلی ریاست رهبرانشان در حاکمیت (رفسنجانی و روحانی و خاتمی) کوتاهی نکردند. به پیام ”دولت سازندگی“ و سردار آن لبیک گفتند، چهار نعل به سوی ”گفتگوی تمدنها“ی خاتمی دویدند و در وصف ”اسلام لیبرال“ و ”لبخندهای ملیح“ خاتمی نوشتند. همانطور که امروز در وصف ”پیروزی“ های روحانی اشک میزیرند و جفنگ میگویند.
امروز این طایفه سابق که اتحاد سیاسى خود را مرهون به قدرت رسیدن خمینى بود، با هزیمت ”نظم نوین“ عموسام و عروج سیماى ”اعتدال و تدبیر“ اسلامى و سهم خواهی اش در تحولات منطقه، زاد ولد خود را تکمیل کرده است. این ایل بعد از تخته قاپو شدن در خیمه روحانی و ولی فقیه به قافله اى که از سال ۵٧ با ساربانى خمینى علیه انقلاب و آزادیخواهى و برابرى طلبى راه افتاده بود با بازگشت آن به آغوش ”جامعه جهانی“، جفت پا بدان ملحق شده اند. فرخ نگهدار آیینه ای شده که جمهوری اسلامی باید در آن به خود بنگرد و ببیند که در حالیکه مشغول لبخند زدن است، قهرمان ٣٠ خرداد ۶٠ اش، رستم ”اصلاح طلب“ و ”معتدل“اش این رب النوع شرافت و پاسدار واقعی پرچم پر افتخار ایران و جمهوری اسلامی کاملا فهمیده است که این نظم و نظام ایشان در درون ”بدون جانشین“ است و هیچ جریان سیاسی – ایدئولوژیک در صف بورژوازی ایران به اندازه خود جمهوری اسلامی قدرت حفظ ارکان و منافع سرمایه و ارتجاع را ندارد. ملی گرا و جمهوری خواه و سلطنت طلب و چپ دموکرات و امثالهم، از پس جامعه ای که به محض کمرنگ شدن سایه استبداد و خفقان جمهوری اسلامی در همه زمینه ها منفجر خواهد شد، بر نخواهد آمد. مشت آهنین و ولی فقیه می خواهد. به این اعتبار، نفرت نگهدار از مخالفین نظام تازه شده و امادگی کامل دارد که بار دیگر به این مشت آهنین مجهزش کنند. نباید به اینها اجازه داد بدون پاسخ دادن به مردم ایران، این تاریخ و این کارنامه سرشار از اهانت به انسانیت و آزادیخواهى را زیر فرش کنند و خود را از تیررس انتقاد جامعه بدزدند.
امروز که تحریم های غرب علیه ”ایران“ لغو شده است، دیگر جایی برای دودوزه بازی نگهدارها و نظام شان و بهانه ای برای سرکیسه کردن مطالبات رفاهی و خواسته های معیشتی اکثریت مردم محروم ایران وجود ندارد. آقای نگهدار و دولت معتدلش باید خود را آماده امواج اعتراض طبقه کارگر و مردم محروم برای بهبود معیشت، رفاه و آزادی کنند. کنار رفتن ”دشمن خارجی“، ”فضای جنگی“ و تحریم، جمهوری اسلامی و آقای نگهدار را لخت و عریان و بی سلاح در مقابل مردم و مطالبات سرکوب شده شان قرار میدهد. آنوقت زمان گریه کردن واقعی نگهدار است. اینرا ما تضمین میکنیم.