١- پکینپا کارگردانی که در دهه ٧٠ میلادی با فیلمهای خشن و زمختش معروفیت پیدا کرد اثری به نام Bring me the head of Alfredo Garcia دارد. باندی به یک دائم الخمر که در باری پرت و قدیمی پیانو میزند مراجعه میکنند و از او میخواهند که در عوض مبلغ قابل توجهی، زنده یا مرده شخصی به اسم آلفردو گارسیا را پیدا کرده و سرش را تحویل آنها دهد. پیانیست میپذیرد و بعد از عبور از درگیریها و قتلهای بیشمار، سرانجام سر آلفردو گارسیا را در کیسه ای پر یخ (برای فاسد نشدن) میپیچد و به سراغ سفارش دهنده اصلی میرود تا ببیند دلیل این واقعه چیست و گارسیا چه کار کرده که سرش این چنین ارزشی دارد و به خاطر آن حمام خون راه افتاده است. در آخر متوجه میشود که علت این بوده که دختر یک مرد پولدار و متنفذ با گارسیا رابطه ای عاشقانه داشته و از او صاحب فرزندی شده است. مانند بیشتر فیلمهای آمریکایی، اینجا هم مساله هویت فرد و ”ساخته شدن“ آن در طی اکشن مورد نظر کارگردان است. دیگر این پول نیست که برای پیانیست خمار اهمیت دارد، یافتن علت ماجرایی است که در آن درگیر شده و این سؤال که او چه نقشی دارد و ابزار چه امری شده است.
٢- در حالیکه کمتر از چهار ماه به انتخابات مجلس اسلامی در ایران زمان باقی مانده است، بدو بدو تعدادی از زنان ”اصلاح طلب“ از جمله نوشین احمدی خراسانی، بعد از شکست تجربه کمپین عوامفریبانه ”یک میلیون امضا“ اخیرا مترسکی تحت نام ”کمپین تغییر چهره مردانه مجلس“ هوا کرده اند. خراسانی در دل این کمپین میگوید که وی و دوستانش در کمال ”برابری طلبی“ خواهان ”پنجاه پنجاه“ کرسی های برابر برای زنان در کنار مردان اند. میگویند که میخواهند ”با رعایت موازین اسلام و با یادآوری اصل بیستم قانون اساسی به مسولین از برابری زن و مرد در پیشگاه قانون دفاع کنند“!! خانم مهرانگیز کار نیز طبق معمول از فرصت استفاده کرده و در مطلبی تحت نام ”شکلگیری دو کمپین واقع گرا“، جنبش حق زن در ایران را به دنباله روی از ”کمپین“ خانم های مجلس نشین و اعضای هم خانواده حکومت اسلامی کشانده تا بعد از ماجرای ”برجام“ اینبار خواست های عمیق و فروکوفته جنبش زنان را گوشت دم توپ انتخابات مجلس و صندوقهای رای کنند. ایشان میگویند: ”آنچه به این کمپین در ماههای آینده تا زمان انتخابات مجلس شورای اسلامی، وزن خواهد داد، اقدام کمپین به آگاهی رسانی پیرامون نظرات نامزدها در باره موقعیت حقوقی زنان است… نشستن با نامزدها درباره چگونگی قانونگذاری های جنسیتی در کشور، و انتشار آن برای عموم، گام مهم و برجسته ای است که اگر برداشته شود، زنان با آگاهی از عملکرد آینده نامزدها راهی صندوق های رای می شوند…“
تا همینجا معلوم شد که این شوالیه های ”مدافع حق زن“ چشمشان به بازار انتخابات و وظیفه شان داغ کردن تنور این بالماسکه است. همه این بساط برای این است که: عوامفریبی کنید، شو و نمایش گفتمان سر مسله زن براه بیندازید و تا جایی که میتوانید موقعیت خفت بار زن در ایران را قربانی کنید؛ تا بزعم خانم کار ”زنان با آگاهی از عملکرد آینده نامزدها راهی صندوق های رای شوند..“ ناگفته نماند که هاشمی رفسنجانی نیز یک هفته قبل از اعلام ”کمپین“ مربوطه در ”دومین گردهمایی زنان تلاشگر در عرصه اصلاح و توسعه“ فرموده بود که: ”زنان ایرانی بعنوان نیمی از جمعیت جامعه، با مشارکت فعال و موثر در انتخابات، مطالبات خویش را در صندوقهای رای فریاد کنند و کسانی که قابلیت، توانایی و ظرفیت انجام وظایف انتخابی و انتصابی را دارند، از اعلام آمادگی و نامزدی نترسند و وارد میدان عرضه اندیشه های خویش برای انتخاب مردم شوند…“
خانم کار و خراسانی، دستور کار خود را مستقیما از رفسنجانی دریافت کرده اند و بسرعت باد، شال و کلاه کرده اند. پادویی قدرت و فرصت طلبی خود را هم ”واقع گرایی“ مینامند تا کسی تبار آنها را با رفسنجانی و روحانی به رخ شان نکشد. جالب است هنگامی که از دلایل حاکمیت ارتجاع اسلامی در ایران صحبت میشود و وقتی که در مورد رای دادن به جمهوری اسلامی و این و آن مهره مرتجع سیستم حرف به میان می آید، این طیف پادو فورا ”ناآگاهی“ مردم، ”ناآمادگی“ مردم، و بعضا وقیحانه ”نالایق“ بودن مردم را علت بازتولید عقب ماندگی و ارتجاع میدانند. اگر کسی امروز بر نمیگردد و نقش امروز و دیروشان را در بعد اجتماعی به صورتشان پرتاب کند، همه و همه از برکت حاکمیت رفسنجانی ها و روحانی ها و بقا اختناق در ایران است. وگرنه مگر کسی میتوانست جرات کند و تمایلات آزایخواهانه زنان و جوانان در ایران را به عبای رفسنجانی و مجلس جمهوری اسلامی و قانون اساسی آن گره بزند.
٣- اینها بخش مفلوک و به حاشیه رانده ”اصلاح طلبانی“ هستند که هر از چند بار با کشیدن دستی روی سرشان از جانب سران رژیم در بازار سیاست فعال میشوند و ”حق“شان را که بیش از هر چیز حفط دکان کسب و کار سیاسی خودشان است، از جمهوری اسلامی و قوانینش گدایی میکنند. بیائید برای لحظه ای هم که شده در کارناوال تعزیه این نیروهای رنگارنگ جنبش ملى – اسلامى از توده اى و اکثریتى و جبهه ملى و نهضت آزادى و راه کارگر گرفته تا خراسانی و عبادی و مهرانگیز کار و شادی صدر و بنى صدر شریک شویم؛ که این کمپین ها قرار است بعد از پایان ”برجام“ دوباره بادی در آستین این لشکر شکست خورده سیاسى بدمد. شاید مدال قدردانى براى تلاشهاى تاریخی خود دریافت کرده اند. شاید در پس هزیمت ”اصلاح طلبی“ چندان هم نباید عزا دار و عارف شد. چرا که بر خلاف ”اسلام محمدی“ در ”اسلام آمرکایی“ این طیف، زن در رده احشام باحقوق تری است!! شاید با نشان دادن این بیرق بتوان امتیازاتى از اسلام و ”آقا“ و دولت اعتدال و تدبیر گدایى کرد؛ و زوزه سر داد که ”اصلاحات“ نمرده است. و چرا که نه! اگر بازگشت به آغوش عموسام و کلوپ ”جامعه جهانی“ شدنی بود، شاید دایر کردن بنگاه فروش حق زن به اسلام متمایل به غرب آنهم زمانی که بازار ”اسلام محمدی“ سوت و کور است شدنی باشد. از منظر این طیف بی آینده، چه کسی میگوید که اسلام برابری زن و مرد را به رسمیت نمیشناسد؟! چه کسی میگوید که جمهوری اسلامی مدافع قرن بیست و یکمی حق زن نیست؟! که اصلا این رژیم بمنظور ”سرعقل آوردن“ مخالفین آزادی و برابری سر بیش از صد هزار نفر را بالاى دار برد، میلیونها قربانى جنگ و عظمت طلبى اسلامى – ایرانى، فقر و فلاکت اکثریت عظیم جامعه، آپارتاید جنسى، و حکومت خدا و خون و خفقان را تحمیل کرده تا به موقعیت امروزش برسد؟! بیایید تاریخ را به سیاق ”اصلاح طلبان“ بازنویسى کنیم که منافع حقیر بورژوازى ملی و بین المللی ایجاب میکند. بیایید حتى لحظه اى هم که شده براى خاطر ”کمپین تغییر چهره مردانه مجلس“ اعلام کنیم که سهم ما مردم در ایران از رهایی و برابری، همان قوانین اسلامی و مجلس و دولت و حجاب اجبارى و آپارتاید جنسى و تحمیق و جهل و استبداد است؛ اینبار به شرط مجلس ارتجاعی و اسلامی پنجاه پنجاه زنانه ـ مردانه.
همانطورکه مکتب نسبیت فرهنگی و رسانه های غربی شغل شریفشان در ضدیت با حقوق جهانشمول انسان، بازتولید و جعل ملیت و مذهب و قومیت برای انسانهاست، در مکتب این طیف پادو نیز حقوق انسان و نوع زن ایرانی هم با حقوق آدم سوئدی کاملا متفاوت است. بیایید همراه با این قافله به سمت صندوقهای رای برویم و بانگ برداریم که اسلام بخشى از فرهنگ ”خودمان“ است. حجاب ”لباسمان“ است. و بنا به تعالیم قرآن ”زن نیمه مرد است“ و ”زنان کشتزار مردان هستند.“ بیائید مانند خانم کار اعلام کنیم که میشود حتى خود قربانى اسلام و قوانین اسلامی بود اما میتوان همزمان ”نرخ حضور زنان در مجلس اسلامی را بالا برد“. بیائید همراه این طیف ملون خاک به چشم زنان و جوانان و کارگران معترض و آزادیخواه در ایران بپاشیم و اعلام کنیم که جمهوری اسلامی میتواند جمهوری سکولارها باشد. که نیازی به انقلاب، مدرنیسم، مذهب زدایی از دولت و زندگى روزمره و روابط اجتماعى و شخصى نیست. راهتان را کج کنید. توقف کنید. بجاى این تلاش عظیم بیائید ”اسلام را دمکراتیزه“ کنید.
۴- اما نه! سناریوی بالا آمال و آرزوی گنجی، رفسنجانی، خانمها کار و خراسانی، فرخ نگهدار و روحانی است. با واقعیت جامعه ایران خوانایی ندارد. باید خود را از مفروضات این طیف و این نوع کمپینهای عوامفریبانه و این پروپاگاندای مهوع انتخاباتی رها کرد. حقیقت را در پس موج عظیم دستگاه ریاکارى و دروغ طبقه حاکمه بیرون کشید. این کمپین اساسا بر سر برسمیت شناختن حقوق انکار ناپذیر زن و جایگاه این مبارزه سترگ و حیاتى در جهان معاصر و بخصوص در ایران نیست. حق زن آنهم در چهارچوب اسلام ممکن نیست. اسلام ذاتا ضد زن است. این مجرایى است که از دریچه آن و از وحشت پایین، دارند همزمان هم مراسم کفن و دفن خمینی و پان اسلامیسم را برگزار میکنند و هم دارند سیاست حفظ جمهوری اسلامی متمایل به غرب و ”خوش خیم“ و کرواتی را بخورد جامعه میدهند. ”کمپین تغییر چهره مردانه مجلس“ ربطی به مساله آزادى و برابرى بى قید و شرط زن و مرد در ایران ندارد. تلاشی است در جهت معاملات و بند و بستهایشان با رژیم بعد از ”برجام“؛
این کمپین ربطى به نابودى زن ستیزى ذاتى جمهوری اسلامی ندارد. تلاشى است عبث برای گرم کردن تنور انتخابات آتی مجلس اسلامی، شاخ شانه کشیدن و ترساندن زنان از لولو خورخوره دلواپسان و دکان شریعتمداری بمنظور تامین و تضمین کشاندن ملت به پای صندوقهای رای است؛ این اقدامى براى دفاع از لیبرالیسم غربى و مدنیت و سکولاریسم در مقابل اسلام و اسلامیسم و تحجر مذهبى نیست. صاف و سرراست به دنبال حفظ موقعیت شکننده قوانین اسلامی در برابر جامعه بعد از ”برجام“ اند. اینها دارند مبانى یک اسلام ”خوش خیم“ و تعرض مجدد به حقوق اساسی زنان را تعریف و طرح میکنند و این ”کمپین“ در نقش تدارکات چی این واقعه ظاهر شده است بطوریکه در همین یک هفته از طول عمرش به اندازه چند نماز جمعه تبلیغ دفاع از جمهوری اسلامی و قوانین آن کرده است. اکنون شرایط سیاسی و اجتماعی در ایران طوری است که هر جریان سیاسی را وادار میکند مواضع و نظراتش را در قبال نقش و حقوق زن در جامعه بطور صریح و روشن اعلام نماید؛ لذا هر نیروی سیاسی که چشم به قدرت سیاسی دارد ناگزیر به جلب و بسیج این نیروی عظیم است. در این میان ”کمپین“ مربوطه در بد مخمصه ای قرار گرفته است. چراکه ایدولوژی شان که اسلام ”خوشخیم و خودمانی“ است مشحون از آپارتاید و مردسالاری، ضد آزادیخواهی، امتحان پس داده و در ضمن آبروباخته تر از آن است که بتواند با سواستفاده از صفت برابری طلبی، توجه مدافعان راستین حقوق زنان را به خود جلب کند. آنهائى که میخواهند با تلطیف جمهوری اسلامی حمایت آشکارشان را از قوانین اسلامى توجیه کنند، بزرگترین دشمنان جنبش حق زن در ایرانند. اینها ریاکارانى هستند که رقابت با بلوکهاى حریف و منافع سیاسى و اقتصادى وادارشان کرده که این موضع ارتجاعى و ضد بشرى را اتخاذ کنند. اینها لحظه ای از کابوس انقلاب و خروش مردم علیه بنیادهاى دین و مذهب در ایران رها نخواهند شد. اینها نه دوستان مردم و حقوق زنان، که کمپ ضد انقلاب و ارتجاع بورژوائى در ایران، در مقابل صف آزادى و برابری اند.
۵- رهایی، برابری و رفع ستم بر زن، مشغله این نم کشیده های ”اصلاح طلب“ نیست، امر کمونیستها و طبقه کارگر است؛ طبقه کارگر باید خواهان لغو حجاب اجباری، آپارتاید جنسی و کلیه قوانین زن ستیز حاکم در ایران باشد. در فضای بعد از ”برجام“ و پر از تبعیض و استثمار کنونی و تعرض وحشیانه سرمایه داری به حیات اکثریت مردم بویژه زنان، باید بمیدان آمد و قوانین اقتصادی و اجتماعی را به نفع زنان تغییر داد. امروز میتوان علیه خشونت در حق زنان ایستاد، میتوان به دین و قوانین مذهبی افسار زد، میتوان علیه مردسالاری به مبارزه برخاست، می توان از کاهش دستمزد زنان جلوگیری کرد، میتوان آپارتاید اجتماعی علیه زنان را در هم ریخت، میتوان برای مقابله با کار خانگی زنان، بیمه بیکاری مکفی را از حلقوم دولت بیرون کشید. باید به منشا ستم بر زنان آگاه شده و زنان را برای رفع این ستم بسیج کرده و بمیدان بیاوریم. تنها راه قطعی رهایی کامل و همه جانبه زنان، آگاهی و اتحاد طبقه کارگر، سرنگونی نظام استثمارگر سرمایه داری و برقراری آزادی، برابری و سوسیالیسم است.
۶- برخلاف مرد خمار فیلم پکینپا که نه تنها سر آلفرودو گارسیا را تحویل نداد بلکه برای دفاع از عشق یک زن از گرفتن پول خودداری کرد و همه را به گلوله بست، اما چهره های پشت این کمپین ارتجاعی، مثل همیشه ترجیح دادند سر آزادی زن را از تنش جدا کنند، باز هم حق اکثریت زنان آن مملکت را به مجلس و قوانین جمهوری اسلامی بفروشند، پول شان را بگیرند، و بی سر و صدا به زندگی حقیرشان برگردند.