کشمکش های دو طرف ”توافقات“ لوزان کماکان ادامه دارد. هر کدام دیگری را به ”تعامل“ و ”تسامح“ فرا میخواند. هر کدام دیگری را به کنار گذاشتن ”منافع“ و تکیه بر ”مصالح جامعه جهانی“ دعوت می کند. هر دو متفق القول اند که این ”توافقات“ برنده ای نداشت. هر دو در بی افقی و سراشیبی در حال کلنجار رفتن با یکدیگرند. از یک طرف، روحانی قدرت و ابعاد ”نرمش قهرمانانه“ ولایت فقیه را هر روز نشان طرف مقابل میدهد؛ ”پایان دوران افراطی گری“، و ”راه تعامل سازنده با جهان“ را یادآوری میکند. از سوی دیگر، آمریکا هم پا درازی بیش از حد ایران از گلیمش در منطقه و ایجاد دردسر با عربستان را نشان اش میدهد. هم برای پر کردن شکافها و روتوش کردن روابط به همدیگر چشمک میزنند و هم برای یکدیگر مرز تعیین میکنند.
انصافا اما جمهوری اسلامی به نسبت حتی یک دهه پیش خود، خیلی تغییر کرده است. روحانی در تور چند روزه اش به گیلان گفته بود که ”شما خودتان میدانید تمام شرکتهای اروپایی و آمریکایی در انتظار توافق نهایی هستند، چون این توافق به نفع جهان و همه ملتها خواهد بود. … این دولت و ملت انعطافپذیر است و همانطور که رهبر انقلاب از آن به عنوان نرمش قهرمانانه یاد کرد، مسیر ما، مسیر اعتدال، تعامل، گفتگو، منطق و به کرسی نشاندن حق مسلم ملت ایران خواهد بود. …”
این واقعیت که جمهوری اسلامی از نظر اقتصادی راهی جز پیوستن به کلوپ ”جهان متمدن“ از کانال دولت اعتدال روحانی ندارد، حتی توسط کله گنده های رژیم، سپاه و برنامه ریزان ریز و درشت دولت اعتدال، انکار نمی شود. مبادلات اقتصادی با روسیه در حوزه صدور گاز و نفت و مواد عذایی به ایران و ایجاد نیروگاه برق و راه آهن، کفاف و جواب نیاز سرمایه در ایران و توسعه اقتصادی آن نیست. مدیریت بازار کماکان در دست غرب است. نرمش های سیاسی – صبحگاهی خامنه ای در این زمینه، از خوشحالی رعشه به اندام تمام روزنامه ها و رسانه های بورژوایی انداخته است. موهای تن امثال حجاریان ها، نگهدارها، بهنودها، زیباکلام ها، گنجی ها، عبادی ها و خیل دوستان گرمابه گلستان ولایت فقیه را به سمت ”مدرنیزاسیون“ اقتصاد به حمد و قوه صدور سرمایه از طرف ”جامعه جهانی“ سیخ کرده است. مهم نیست آن یکی در خارج است این یکی در داخل؛ دوست و همفکر همان کسی است که ”وجود“ دارد، حتی اگر ”حضور“ نداشته باشد. مهم اینست که دولت اعتدال، مکانیسم و مجرای مادی این دوستی ها، آشتی ها، و رفع کدورت های تاریخی و اتحاد بخش اعظم بورژوازی ایران است.
اما این تمام ماجرا نیست. این بورژوازی هیچ شباهتی به بورژوازی کشورهایی چون کره جنوبی و مالزی و بنگلادش و برزیل که مطیع و سربه زیر تام و تمام دستورات غرب اند، ندارد. بورژوازی ایران (با عمامه و بی عمامه)، تاریخا در حین گرایش به سمت غرب و آمریکا اما قلدر هم بوده است. اقتدارگرا و دولت گرا و عظمت طلب بوده و امروز نیز کماکان خواهان ادامه اعمال امپراتوری های گذشته در منطقه بر متن معادلات جهانی روز است.
به این اعتبار، بعد اقتصادی پلاتفرم روحانی که ادامه دهنده خط اقتصادی همه دولت های قبلی است هر چند مورد توافق غرب و آمریکا است، اما مشکل سرمایه داری ایران، سهم خواهی در جدال با بورژوازی عرب و یک پای سازماندهی و دامن زدن به انواع باندهای شبه مذهبی و قومی است.
این جمهوری علیرغم پزها و ایماژهای ”متمدن“ و ”خوشخیمی“ که امروز به خود گرفته، اما کماکان بخشی جدی از سناریوی نا امن کردن منطقه باقی خواهد ماند. معضل جمهوری اسلامی کماکان سیاسی و منطقه ای است و در نتیجه خام اندیشی است کسی فکر کند که سرمایه به مکانی که خود منجلاب تسویه حساب ارتجاع بین المللی و محلی است، جایی که بورژوازی محلی دست بر ماشه علیه هم آماده شلیک اند، صادر خواهد شد. خاورمیانه اسلامزده، کانون حل و فصل بحران امنیت سرمایه جهانی، محل جدال ها و صف بندی های خونین قطب های امپریالیستی سرمایه و جایی است که هنوز مسله فلسطین دارد.
بورژوازی ایران پشت لبخندهای هاج و واج دولت اعتدال، حتی اگر اسلامیت رژیم را هم تا انتها رقیق کرده باشد، حتی اگر دستمزد کارگر را به صفر هم برساند و اعتصاب را با اعدام هم جواب دهد، اما اقتصاد ایران را آنهم در دنیایی با مشخصات سرمایه داری امروز، با بی افقی و بی الگویی سرمایه داری بین المللی، نجات نخواهد داد، بلکه همچنان در تکاپوی بقای خود امروز را به فردا می سپارد.
اما جامعه بسرعت از این تصورات و توهمات عبور خواهد کرد. امید واقعی، توهم به انتظار صدور سرمایه از غرب نیست که از صبح تا عصر، با حرکات فک و صورت روحانی و ظریف و بهنود، بالا و پایین برود.
اینبار ورق بسمت تلاطم های طبقاتی مهمی علیه بورژوازی ایران و دولت اش بر خواهد گشت. طبقه کارگر و کمونیسم این طبقه باید از الان فکری بحال تحزب و تشکل کمونیستی خود و دخالت مستقل در امر سیاست بکند؛ کمونیست ها باید تضمین کنند که امید اکثریت جامعه ایران جایی ست که طبقه کارگر، و آرمان مساوات طلبی هست. جایی که شبح کمونیسم و وحشت بورژوازی هست؛ همانجایی که مقاومت و زمزمه های انقلاب کارگری هست.