پنج سال تحمیل سیاست ”ریاضت اقتصادی“ به طبقه کارگر و مردم یونان، کافی بود تا امروز مشت محکمی را دهان سرمایه داری بازار نوش جان کند. در سایه حکمرانی راست افراطی در اروپا و دستورات صندوق بین المللی پول، افزایش نرخ بیکاری و فقر در یونان چنان بالا گرفته که سبد هزینه های زندگی حتی دیگر شامل گرم کردن خانه های مردم نیز نمی شود. کار به جایی رسیده که اکثریت آن جامعه هیچ دسترسی به خدمات درمانی ندارند.
بر متن چنین فلاکتی که قرار است آتیه و آینده جامعه بشری را زیر سایه وحشت آزادی سرمایه ترسیم کند، مردم یونان همین امروز به توحش افسارگسیخته بازار، به شاخه شانه کشیدن صدر اعظم آلمان، با قدرت تمام، ”نه“ گفتند!
انتخابات یونان و پیروزی ”چپ“ها در اوضاع تاریک و خفه دنیای امروز، امکانی بود تا بار دیگر بشریت در سراسر جهان و در کنار مردم یونان، نفسی تازه کند. این پیروزی بیش از آنکه انعکاس حکم یا قضاوتی درباره حزب به قدرت رسیده باشد، بیش از آنکه رای مثبتی به ”سیریزا“ باشد، ادعانامه طبقه کارگری است که سالهاست در برابر ریاضت اقتصادی و فلاکت بی سابقه تحمیل شده از جانب سرمایه داری، در مقابل به ته رسیدن مدل بازار و سه دهه دهن کجی این نظام به آرمان مساوات طلبی، اینبار نه پنهان بلکه آشکارا کمر راست کرده و در جستجوی برنامه و آلترناتیو عبور از اوضاع نابسمان امروز است.
یونان بیش از این، تاب تحمل تعرض افسار گسیخته راست افراطی به سفره خالی طبقه کارگر را قبول نکرد؛ مردم یونان به ماشین تبلیغاتی و میدیای نوکر بورژوازی که سالهاست به اسم نجات ”اقتصاد ملی“ و تحت نام ”منفعت عموم“ سر در کیسه موسسات مالی سرمایه و حکومت بانکها دارد، ”نه“ گفتند؛ بیش از این نمیتوان با تحمیل تباهی فیزیکی و معنوی طبقه کارگر، با زدن بی سابقه دستمزدها و امکانات معیشتی و تبدیل آن به نرم معمول زندگی در جهان امروز، تن داد. پیش از این نمیتوان شاهد سقوط کامل حقوق و شان فرد در جامعه و رها شدن هستی میلیونها انسان از کودک و پیر و جوان به دامن سرمایه داری بازار بود. پیش از این نمیتوان به بورژوازی فرصت داد که جهان سراسر نابرابر، پر از گرسنگی، جنگ، بی خانمانی و اسیر سرمایه و مالکیت خصوصی و بردگی کار مزدی را در ظرفی از پیشرفت های شگرف علمی و تکنولوژیک، به عنوان سرنوشت محتوم بشر در امروز و آینده به خورد کارگران و مردم جهان دهد.
فروپاشی بلوک شرق و میدانداری بلامنازع سرمایه داری بازار، کارگران و بشریت ناراضی و معترض به این وضعیت را بیش از سه دهه است در یک خلا سیاسی، ایدئولوژیک، آرمانی، فلج فکری و اغلب با روحیه شکست خورده قرار داده است. جامعه یونان و کمونیستهای طبقه کارگر آن، آنگاه که به کمونیسم بعنوان نقدی انسانی و رهایی بخش به کلیت جامعه سرمایه داری مسلح شوند، می توانند بیش درآمد یکی از راههای ممکن نجات بشر از این وضعیت و سامان دادن یک نظام اجتماعی کار و تولید و زندگی بر اساسی کاملا متفاوت باشند. باید فعالانه به جنگ میدانداری سیاسی و ایدولوژیک بورژوازی برخاست. باید به کارگران و به جهان گفت که دنیا می تواند بر پاشنه دیگری هم بچرخد. کمونیسم و برابری طلبی، ممکن، شدنی و تحققش در مقدورات عملی نسل های حی و حاضر بشر و مشروط به اقدام آگاهانه و متحدانه آنهاست.
امروز، نظام سرمایه داری بیش از هر وقت دیگری امتحان خود را پس داده است. حاکمیت جهانی سرمایه، جز به فقر و فلاکت اقتصادی، گرسنگی و آوارگی، جنگها و تخاصمان ملی و قومی، و بی حقوقی سیاسی اکثریت عظیم مردم کره زمین نیانجامیده است.
این را مردم یونان همین امروز فریاد زده اند که سیمای امروز جهان ما، میتواند سیمای مقدر فردای آن نباشد. اما این کافی نیست. مشکل جهان ما به کارکرد مناسبات اجتماعی، شیوه تولید و مالکیت بورژوایی گره خورده است. می توان این مناسباتی که سود را بر جان و رفاه انسانی حاکم کرده است، برانداخت و دنیای بشریت آزاد و برابر و مرفه را پی افکند. شانس یک پیروزی همه جانبه و پایدار در یونان، و به تبع آن در جهان، به میدان آمدن طبقه گورکن سرمایه داری با قطبنما و چشم انداز کمونیسمی است که پرچم مستقیم و مستقل طبقه کارگر را بر افرازد. گره اساسی در تغییر سیمای جهان، این است!
بیش از این نمیتوان تاریخ بشر را به عقب بر گرداند. بگذار بشریت آزادیخواه، رها شده و به قدرت لایزال خود واقف، آغاز شمارش تاریخ در این کره را با انقلاب کارگری و کمونیستی علیه سرمایه داری در قرن ٢١، با وقایعی حقیقتا آزایبخش و انسانی همچون انقلاب کبیر فرانسه و انقلاب ١٩١٧ روسیه تطبیق دهد و از مابقی آن بعنوان پیشاتاریخ و دوره توحش یاد کند.