سخنراني روحاني در مراسم سالگرد تاجگزاري ”دولت اميد و اعتدال“، مستقل از نعره هاي دين فروشي اش اما پيام قابل ”تعمقي“ دارد: ”دولت همه مردم“؛ ”کشور از آن مردم است“؛ ”جشن اميد همه ما“؛ ”ما منتظر هستيم“؛ ”ما براي صلح و آشتي و برادري در کنار هم جمع شديم“؛ ”امروز، روز اتفاق و وحدت است“؛ ”فرهنگ از آن مردم است“ و … و گویا ایشان همین امروز از قله دماوند با یک کولهپشتی به تهران رسیدهاند و از آنجا که خیلی ”مردم“ دوستشان داشتند، ”رئیس جمهور“ هم شدهاند.
از ياوه هاي آسيد که بگذريم، دادههائی که بر اساس آن و بر پایه آنها حاکميت سرمايه در ايران (چه با ساختار غير مذهبي ديروز و چه با روبناي مذهبي امروز) شکل گرفته، به عوامل آن اجازه نخواهد داد که آب خوش از گلو پائین برند. نمیتوان یک رژیم فاشیست، سرکوبگر، تا دندان مسلح و مستبد را با یک نمایش ”دولت اميد“ و ”دولت همه مردم“ به رژیم مقبول منتسکیو و ولتر تبدیل کرد؛ چه حسن آقا سخنرانی بکند و چه نکند! بايد جايي اقتصاد آن مملکت بچرخد؛ بايد جايي دولت، ضامن مالکيت مالک و انباشت بيشتر سرمايه باشد؛ دولتي که تعرض به ساحت مقدس سرمايه را سرکوب کند و در عين حال ضامن سودآوري سرمايه زير شلاق استبداد و تامين نيروي ارزان و خاموش براي اين امر باشد. اين، ماهيت و خصلت دولت در حوزه کار ارزان کشوري مانند ايران، ترکيه ، آفريقاي جنوبي و … است. در جامعه طبقاتي، چپاندن منفعت همه در پديده اي بنام ”دولت همگاني“ اتوپي و خيال است. حاج حسن و ایادیاش تا اطلاع ثانوي، منتخبين و ياوه گويان قابل بورژوازي داخل و خارج ايران در راستاي اين امر مقدس اند. روحاني هر که هست و هر که نیست، نه میتواند دادههای پایهای و طبقاتي دولت را تغییر دهد، و نه اینکه طبقات اجتماعي در موقعیتی قرار گرفته اند که در برابر معضلات سیاسی بتوانند از خود سعه صدر و شناخت فلسفی و تعامل نشان دهند. اين واقعيات قرار است پشت ياوه گويي هاي ناسيوناليستي جناب ريس جمهور تحت عنوان ”همه با هم برادريم“ در کيسه آشتي کار و سرمايه قائم شوند.
در کشوری که حقوق ماهانه یک کارگر به سختی کفاف یک سفره نان را میدهد، جمعیت مالکان و نومالکان خانههای ”شمال شهر“ تهران که بهای ملکشان از صدها میلیون تومان فراتر میرود، نمیتوانند با مسئله دولت برخوردی بیطرفانه داشته باشند. واقعیت این است که چنین برخورد بیطرفانهای نیز وجود ندارد؛ اینان هر چند ظاهراً دم از مخالفت با دولت بزنند، زندگیشان، درآمدشان، امنیت صدها میلیون تومان ثروتشان و حتی مسافرتها و عیاشیهای داخل و خارج از کشورشان نیز مدیون همین دولتي است که سر خیابانها عربده میکشد: ”خواهر! حجابت رو رعایت کن”. …
اینها با تمام غرولندشان به این دولت و روحانی نیاز دارند. براي طبقه کارگر اما، معناي کمترین بهبود در زندگیچيزي نيست جز جارو کردن بساط این حاکمیت.
میدان سیاست در ايران را در این مقطع نمیباید به دست هیاهوي دولت طبقه حاکمه سپرد. براي طبقه کارگر، جنبش رهايي زن و آزاديخواهي و برابري طلبي در جامعه ايران، انتظار از دولت و سرمايه باختی است سیاسی و غیرقابل جبران؛ باختي که ميدان را تا همين الان در اختيار بورژوازي قرار داده است. فرصتي است که صف طبقاتي و مستقل خود را در برابر بورژوازي آرايش دهيم.