به دنبال کشتار بيش از ٣٠٠ نفر از معدنچيان شهر سوما بدست دولت ترکيه و صاحبان معدن، ابعاد جنايت آنقدر عظيم بود که وجدان بشریت در سراسر جهان را به درد آورد. عمق فاجعه، فشار افکار عمومی و اعتراضات و اعتصابات در خود ترکيه، بقدری زیاد بود که کلاشان سياست و حافظين نظم سرمايه در سرتاسر دنيا، مجبور شدند سر را فرود آورند تا شايد این باد نیز بگذرد. بروبياي صف جهاني سرمايه در جوار دولت ترکيه، براستي ديدني است. از کاخ سفيد، بان کي مون، مقامات اتحاديه اروپا تا انگلا مرکل، ديويد کامرون و مسعود بارزاني، به اردوغان مسئول مستقیم این کشتار، پيام تسليت ارسال کردند. فرانسه، هلند، روسیه، استرالیا، ايران، یونان، اوکراین، بلژیک، بوسنیا هزرگوینا، اسپانیا، قطر، کویت، بحرین، قرغیزستان، آلبانیا، کوسووا و پاکستان تا اين لحظه، براي “ملت” ماتم گرفته اند و براي دولت “محترم” ترکيه صبر جميل و اجر جزيل مسئلت نموده اند. پيام روشن است: اين “حادثه” بود و ما همه در غم آن شريکيم! طبيعي است که ما هم از اين نوع “حوادث” داريم؛ اصلا محل کار محل “حادثه” است!
اينها ضرب اول و مثل هميشه، سناريوي آشتي کار و سرمايه را جار زدند و نهايتا حکميت را به دولت ترکيه، اين حافظ منافع سرمايه سپردند. در کمال بیشرمی، نه به خانواده معدنچياني که زنده بگور شدند که به عاملین این کشتار، يعني برادران طبقاتی خود، تسلیت میگویند. روز روشن و در اوج کلاشي، دولت را ماوراي جامعه و سياست و طبقه قرار داده اند و دارند صف دوست و دشمن را در جنگ طبقاتي يکي ميکنند. جز اين اگر بود جاي تعجب ميبود.
در اين ميان نيز، وزير کار ايران براي بازماندگان قربانیان اين “حادثه” اشک تمساح ريخته است. وي صد البته عضو کلوپ متحدين سگ هاي هار جهان است که دستانشان به خون ميليونها کارگر و زحمتکش در سراسر دنيا آغشته است. ايشان وزير کار دولتي است که تاريخا و در عمل، بيش از سه دهه است آزادي بيان کارگران و کمونيست ها را خفه کرده، اجتماعات را بر هم زده و احزاب و سازمانهاى سياسى اى را که در جهت منافع طبقه کارگر فعاليت کرده اند “توطئه گر”، “اخلال گر” و “کاسه داغتر از آش” ميخواند؛ چگونه است که امروز بحال معدنچيان سوما دل مي سوزاند؟ حکومتى که بر پيشاني اش گشودن آتش بر راهپيمائى حق طلبانه کارگران بيکار اصفهانى و به گلوله بستن تجمع و اعتراض کارگران مس خاتون آباد خالکوبي شده، خود را به کوچه على چپ ميزند و در قبال بازماندگان جنايت سوما دايه مهربان تر از مادر ميشود. آيا جناب وزير نميداند که در زندانهاي دولت ايشان زبان کارگر ميبرند؟ جناب وزير بدون شک شامه خوبي دارد و ميداند جنبش کارگرى و مبارزات آزاديخواهانه و برابري طلبانه تودههاى مردم در ايران چگونه ٣٥ سال است آماج ضربات دائمى اين جناح و آن جناح حکومت ايشان اند. ايشان خوب مي داند که پاسخ به مطالبه آزادي تشکل و اعتصاب کارگران در ايران، سالهاست سرب داغ است. آخر کيست که نداند بغل گوش جناب وزير، در کشتارگاه مربوطه ايشان در سال نود ١٥٠٧ کارگر، در سال نود و يک ١٧٩٦ کارگر و از سال گذشته تا الان ١٨٠٠ کارگر طعمه لــطمات و تلــفات ناشى از کار و به زعم ايشان “حوادث” شده اند؟! اما با وصف تمام اينها، در کمال وقاحت با بازماندگان جنايت سوما عکس يادگاري مي گيرد.
حقيقت اينست که ته اين لاس زدنها با دولت اردوغان و دلسوزي بحال “ملت”، يک حقيقت اساسي نهفته است: حضرات همه با هم تحت زعامت “جامعه جهاني” پرچمي برافراشته اند و از طبقه کارگر ترکيه مي خواهند زير اين پرچم عکس بگيرد و دست از پا خطا نکنند: پرچم آشتي! تصوير يک حق السکوت از توده عظيم و به جان آمده ميليونها انسان! و اين امر ممکن نيست جز با بالا بردن ديوار رياکاري، سرکوب و تقديس دولت بورژوايي در پاسداري از قانون انباشت سرمايه و به در بردن آن از زير تيغ آماج کارگران. پوشاندن چهره کريه ماشين دولت و سيماي بازار و سود از گرده کارگر، شروط اساسي در حفظ وضع موجود اند. اينها با حمايتشان از دولت اردوغان جملگي ميخواهند سند جنايات هر روزه شان عليه طبقه کارگر “خودي” را به اسم “حوادث طبيعي در محل کار” زير فرش کنند. بايد مطمئن شوند که طبقه کارگر به مبارزه طبقاتي و قدرت سياسي کاري نخواهد داشت و خيالشان قدري راحت شود که همه چيز به روال عادي خود برميگردد و روز از نو روزي از نو!
سوما يک مورد ويژه و خاص ترکيه نبود؛ قبلتر از آن صدها کارگر نساجي بنگلادش در آتش سرمايه و سود سرمايه دار سوختند؛ به استناد آمارهاي جهاني، سالانه یك میلیون كارگر بر اثر تماس با مواد شیمیایی در جهان مي ميرند. کنگره جهاني ايمني و بهداشت به مرگ سالانه بيش از ٢ ميليون نفر در جهان به علت حوادث و بيماري هاي ناشي از كار اشاره مي کند. حقيقت اينست که سلاخي کارگران بنام حوادث ناشي از کار، سناريويي است که دولت و سرمايه، خالق آن است. لذا توجيه و به بايگاني سپردن سريع و في الفور “حوادث” هميشه امر ضروري بورژوازي و دول فخيمه بوده است. تمام خشونت و توحش و عقب ماندگى جامعه سرمايه دارى در پيام هاي اخير به “ملت” و دولت ترکيه ترکيب شده اند تا تعرض علــيه طبقه کارگر “خودي” را توجيه کنند و صورت “طبيعي” آن را حفظ کنند. تعرضي همه جانبه نه فقط در سياست و با سرکوب رهبران کارگران و کوبيدن تشکل هاى واقعى کارگرى، بلکه با ادامه فشار اقتصادى و انباشت سرمايه بيشتر بر گرده طبقه کارگر و تزريق بيشترين تفرقه و خرافه به صفوف آن همراه است. هدف اينست که ماحصل تعرض و جنايات امروزشان همچنان صورت قانوني و ثبات خود را بعنوان يک “نورم طبيعي” حفظ کند.
سوما، بندي را آب داد که از شمال تا جنوب و از غرب تا شرق جهان امروز ما بر آن استوار است. اس و اساس اين جهان “متمدن”، بر مرگ هر روزه و جاري کارگران، بر بستر سودآوري سرمايه پي ريزي شده است. جنايتي پنهان که از فرط وفور چنان عادي جلوه مي کند که مسببين و عاملين آن با خونسردي تمام و در کمال آرامش در کنار قربانيان اش راه مي روند و به هم پيام ميدهند. طبقه کارگر ترکيه به اين شارلاتانيسم آشکار جهاني، نه گفت و اعلام کرد، آشتي در کار نيست. طبقه کارگر و جنبش کمونیستی آن، قدرت خود را نه در آشتي با جنبشهای بورژوایی، نه از پارلمانتاریسم و متفکرین غیر سیاسی بلکه از فریاد میلیونها بیکار و میلیونها کارگر خسته و خشمگینی که طنین اعتراضشان از کارخانه ها و محلات آتن تا سن پائلو و پکن و قاهره و بنگلادش و بوشهر و ماهشهر و معادن ترکيه، خواب راحت را از سرمایه داران سلب کرده است می گیرد. این جنبش قدرت خود را از بی اعتبار شدن ایدولوژی اقتصاد بازار، از بی آبرو شدن دموکراسی پارلمانی میگیرد. این جنبش قدرت خود را از این می گیرد که دیگر مردم به معجزه آسا بودن سرمایه داری باور ندارند. این جنبش قدرت خود را از تحرک اجتماعی آنهم در مقیاس جهانی می گیرد. این جنبش قدرت خود را از آنچه میگیرد که مارکس در دوره خود از آن بعنوان شبح کمونیسم نام برده است. کمونیسمی که در تعرض خود به نظام سرمایه داری و در ابراز انزجارش به آن، هیچ تامل و ملاحظه ای ندارد. این جنبش نیروی خود را از شرایط امروز سرمایه داری و نظام تا خرخره در بحران فرو رفته و از دنیای آبستن تحولات بزرگ می گیرد.
آنها که براى کارگران دل ميسوزانند و در عين حال دستيابى کارگران را به آرمان کمونيسم غير ممکن جلوه ميدهند، حاميان بورژوازي اند. آنها که مي قبولانند حاکميت يک اقليت مفتخور شدنى است و در عين حال حاکميت اکثريت را بر سرنوشت خويش تخيلى ميخوانند، از کارگران تسليم شدن را مي طلبند. امروز ميتوان لشگر ميلياردها کارگر مزدى را نشانشان داد. امروز ميتوان اراده کرد، متشکل شد و مشت ها را گره کرد و بر دهان ياوه گويشان کوبيد!
بنابراين، نبايد در مقابل اين تهاجم همه جانبه بورژوازي عليه کارگران ترکيه، سپر انداخت. شکي نيست که سرمايه داري ترديدي براي چوب حراج زدن به حرمت و انسانيت در جامعه به خرج نخواهد داد. مائی وجود ندارد! کارگران کمونيست و پيشرو کاري دارند کارستان! طبقه کارگر تنها به نيروى خود و تحت پرچم مستقل خود رها ميشود و همراه با خود، رهايي بشريت را تضمين ميکند. اين رسالت بايد تا اعماق طبقه کارگر هر کشوري رسوخ کند و توده ميليونى کارگران را بعنوان رهبر و مجرى آگاه عليه بورژوازي به ميدان بکشد. امروز، تنها با تحکيم هرچه بيشتر تحزب کمونيستي در درون طبقه کارگر ميتوان داستان تبديل توده هاى کارگر و زحمتکش به عامل انتقال قدرت ميان احزاب و جناح هاي مختلف بورژوايى در هر کشور را به رويايى پوچ و تحقق نيافتنى تبديل نمود.
هيچ دولت بورژوايى از نقطه نظر طبقه کارگر، صلاحيت پرداختن به وضعيت کارگران را ندارد. کارگران تنها در اتحاد با هم و تحت پرچم تحزب کمونيستي خود، هر آينده بورژوايى را مصممانه در هم خواهند کوبيد.