نمک زمين –

هربرت بايبرمن، سناريو نويسي بود که به سوالات “کميته فعاليت هاي ضد آمريکايي” در مورد پيوندهاي سياسي اش پاسخ نداد. او به همين جهت زنداني شد و در ليست سياه قرار گرفت. وي پس از رهايي از زندان در سال ١٩٥١ يک کمپاني زد. پولي که امکان فعاليت شرکتش را تامين مي کرد؛ بودجه اي بود که “اتحاديه انترناسيوناليستي کارگران معدن، آسياب و فلزکاري” در اختيارش گذاشته بود تا فيلمي برايش بسازد. اين اثر قرار بود راجع به اعتصابي باشد که کارگران معدن “روي” به رهبري اتحاديه چيان مکزيکي – آمريکايي در سيلورسيتي، نيومکزيکو، بدان دست زدند. مايکل ويلسون، که در ليست سياه قرار داشت، فيلم نامه را نوشت؛ بايبرمن آن را کارگرداني کرد؛ و ستاره اش يک بازيگر مکزيکي بود بنام روسارا ريوولتاس.
نمک زمين” يکي از پيشرفته ترين فيلم هاي آمريکايي است که تاکنون در اين باره ساخته شده که چگونه يک اعتصاب، کارگران، خانواده هايشآن و جامعه شان را دگرگون مي کند. در واقع در هيچ فيلم آمريکايي ديگري تماس متقابل طبقه، نژاد، و جنس، چنين با توانمندي تصوير نشده است. تنش دراماتيک فيلم حاصل در هم تنيدن سه داستان است که همزمان اتفاق مي افتند: مبارزه طبقاتي بين معدنچيان و صاحبان معادن، کشمکش نژادي بين مکزيکي – آمريکايي ها و انگلوها و کشاکش بين معدنچيان مرد و همسرانشان. در واقع پيام فيلم که به خوبي از دل درام و تصوير در مي آيد، اينست که: در جامعه بايد بين طبقات، جنس ها و مليت ها، برابري حکم کند.
در اثناي فيلم برداري، مزدوران با تيراندازي و مزاحمت هاي ديگر کوشيدند جلوي کار را بگيرند. اداره مهاجرت وارد صحنه شد و ستاره مکزيکي فيلم را عليرغم داشتن پاسپورت و اجازه کار اخراج کرد. با خنثي شدن اين کار،، تشکل سينماداران سعي کردند کارکنان را از کار کردن براي اين “فيلم کمونيستي” بازدارند. اين ترفند مثل حباب ترکيد؛ يک عضو مجلس بيست دقيقه در جلسه کنگره درباره فيلم چنين گفت: “اگر اين فيلم در آمريکاي لاتين، آسيا و هندوستان به نمايش درآيد، نه فقط به حيثيت آمريکا، بلکه به امر انسان آزاد در همه جا لطمه بسيار زيادي مي زند”.
عليرغم ضديت هاي همه جانبه اي که با فيلم هاي راديکال کارگري مي شد، در دهه هاي ٧٠ و ٨٠ آثار زيادي ساخته شد که مبارزه و استقامت کارگران براي رسيدن به امر آزادي و برابري را تصوير مي کردند…