این تعرض را باید پاسخ داد –

”دولت سیاستهای کلی خانواده را ابلاغ کرد“… سندی که سیاه روی سفید زن را توسری خور و در رده احشام تعریف کرده است. این سند ”با زبان خوش“ از زنان میخواهد که ضمن ”رعایت روابط اسلامی و پرهیز از مظاهر فرهنگ غرب“، ”نقش خانه داری و مادری“ را بپذیرند و ”نقش اقتصادی و پدری“ را به مردان واگزار کنند!

١- همه و صد البته خودشان هم میدانند که جمهوری اسلامی امروز در مقابل نسلی که تره برای اسلام و ارزش های مذهبی خورد نمیکند در موقعیت آن رژیم اوایل دهه ۶٠ نیست که یک ماشین جنایت و سرکوب خشن و خونین را سازمان دهد، آدم ها را به جرم نماز نخواندن و رعایت نکردن قوانین و پوشش اسلامی اعدام و سر به نیست کند، جنازه هایشان را همگی با هم در گونی بپیچد و شبانه در خاوران و لعنت آبادهای پشت بهشت زهرا و در شهرستان های مختلف در گورهای دسته جمعی دفن کند. این دم و دستگاه هر چند یکی از مهمترین پایه های ایدولوژیک اش را در تعرض به زنان و قانونی کردن آپارتاید جنسی از همان بدو تولدش سفت کرده است اما به لحاظ موقعیت اجتماعی و جنبشی در مقابل موج عظیمی از مقاومت ماراتنی بیش از سه دهه مردم ایران و نفرت علیه آرمانها و باورهایش به خنسی برخورده است. در جامعه ای که خواست آزادی و برابری، مطالبه عمیق  میلیونها زن و مرد است؛ در جامعه ای که حتی سران اصلاح طلب آن به شکست شان در اسلامیزه کردن جامعه ایران اعتراف می کنند و از قافله عقب مانده اند، ابلاغ چنین سندی در نگاه اول زیادی مضحک است و بیانگر چیزی جز دست و پا زدن مستاصلانه دولت نیست. تلاشی پوچ برای بخط کردن کل حاکمیت علیه جنبش آزادیخواهانه و برابری طلبانه ای که عملا هیچگاه به ارزشها و باورهای جمهوری اسلامی تسلیم نشد. بدین لحاظ فقط باید به چنین سند و سیاستی که دولت تصویب کرده خندید. اینها فقط چاله زیر پایشان را گودتر می کنند. مسله زن بویژه در ایران یک مسله سیاسی است. این جنبش پاسخ سیاسی برای حل مسله را می طلبد. برای دستیابی به آزادی و برابری، برای خلاصی از بربریت زن ستیزی، برای رهایی از خفت و خواری آپارتاید جنسی، برای برخورداری از جامعه ای درخور انسان متمدن، جامعه ای که زنان را بعنوان انسان های کامل و برابر به رسمیت می شناسد باید این نظام را زیر و رو کرد؛ باید دست مذهب و خرافه را از زندگی مردم کوتاه کرد، باید جدایی دین از آموزش و پرورش را حاکم کرد، باید کلیه قوانین اسارت بار و ضد زن را ملغی کرد. این حداقل شرایط لازم برای بنا کردن یک دنیای بهتر است.

٢- مستقل از جنبه کثیف و اسلامی این سند اما پشت پرده این سیاست را باید افشا کرد. می گویند که جمعیت بیکار در ایران قرار است تا چند سال آینده به سقف ١١ میلیون نفر هم برسد. این دولت پاسخ به مسله اشتغال و معضل بیکاری محرومین جامعه را ندارد. با موجی از زنان و مردان آماده به کار، ماهر و تحصیلکرده روبرو است.  در نتیجه، یک رکن حفظ سودآوری جیب جناب ”کارآفرین“ و نظام حاکم اش این است که بین زن و مرد، بین دو نیمه جامعه یک نیمه اش مفت و مجانی خانه داری و ”بچه زایی“ کند، از نیمه دیگر آن سه شیفته و بخور و نمیر بیگاری بکشند، سطح دستمزد را کماکان پایین نگه دارند، تفرقه و تبعیض و رقابت حاکم باشد، زنان محرومیت های بیشتری را تحمل کنند، و حاصل این تفرقه و فلاکت چه بلحاظ اقتصادی و چه سیاسی به جیب سرمایه داران و سیستم حاکمه آنها برود. این در واقع پیام اصلی سندی است که دولت ابلاغ کرده است. تعرضی دیگر به طبقه کارگر و مطالبات رفاهی در سطح جامعه! هر کس کمی از واقعیت های ایران در ٧٠ سال اخیر باخبر باشد، هر کس که معضلش آزادی و رفاه مردم باشد، کسی که در صف دشمنان سعادت مردم نباشد، کسی که دردش رشد سرمایه ملی و حفظ بازار داخلی نباشد، کسی که دفاع از سرمایه و تولید خودی در مقابل سرمایه بزرگ خارجی امرش نباشد، هر کس که مسله اش دفاع سیاسی و اقتصادی از حاج آقاهای خودی و جزو طرفداران رشد موزون سرمایه در ایران نباشد، خوب می داند که بیش از نیم قرن است که زنان نیمی از جامعه ایران هر لحظه و هر روز وحشیانه استثمار شده اند و برای گرفتن سهم بیشتری از حاصل کارشان و برای برابری اقتصادی و ورود به عرصه کار اجتماعی جنگیده اند، برای برابری مبارزه کرده اند و قربانی داده اند. هر ساعت و هر روز آزادی از چنگال دین، فقر، تن فروشی، ستم و مردسالاری را آرزو کرده اند و برابری خواستشان بوده است. خواست آزادی و برابری بطور اخص بیانگر آمال و آرزوهای زنان است که بخصوص در ربع قرن گذشته در مقابل توحش اسلام سیاسی جانانه مقاومت کردند و برای رهایی جنگیده اند. امروز و در پس تمام عوامفریبی های دولت روحانی، در مقابل کل مطالبات فروکوفته زنان، باید پرچم آزادی و برابری را برافراشت. باید مطالبه ٣٠ ساعت کار در هفته را مطرح کرد، باید سدی در مقابل تفرقه و تبعیض در صفوف زنان و مردان ایجاد کرد. باید پرچم انسانی ترین مطالبات، جهانشمول ترین خواسته های مساوات طلبانه را در مقابل دشمن طبقاتی برافراشت. باید صف خود را علیه کل سیاست ها و پارازیت های دولت و اردوی مرتجعین یکدست کرد. صفی که تشنه غلبه بر جمهوری اسلامی است بدون به اهتزار درآوردن پرچم ”رهایی و برابری زنان“ از همان آغاز محکوم به شکست است. پاسخ رهایی کامل زنان نه در بطن نظام سر تا پا متعفن موجود، نه با کش دادن وضع موجود بلکه شوریدن علیه آن است. جواب نهایی به ستمکشی و نابرابری زن، سوسیالیسم و برابری در همه عرصه های اقتصادی، سیاسی و اجتماعی است.