روحانی در جمع مشتی از خودی های نظام در مالزی گفت: ”ما نمی خواهیم انقلاب خود را تحمیل کنیم. اگر کسی دوست داشت می پذیرد و اگر نداشت نمی پذیرد…“
اینها با قمه و اسید و بپا کردن میدان های تیرباران انقلابیون ۵٧ سرکار آمدند و یک نسل کامل از عزیزترین آزادیخواهان را با ساربانی خمینی سلاخی و درو کردند تا آزادی و رفاه میلیونها انسان را گرو بگیرند. واقعا هم نشان دادند که در نسلکشی استادند؛ آنچه امروز جناب ریس جمهور را به عقب نشینی از کارنامه نظام و اهداف ضد انقلاب اسلامی خمینی وادار کرده است، به ته رسیدن سوخت ایدئولوژیک نظام است در مقابل شمشیر داموکلس نسلی که در جمهوری اسلامی چشم باز کرد و هیچ گاه زیر بار حاکمیت مذهب و تحمیل ترهات اسلامی در زندگی خصوصی و اجتماعی اش نرفت. رئیس جمهوری و مجلس و رهبری و شورای نگهبان و همه شان امروز در مقابل این ”خطر“ مجبور به پوست انداختن شده اند؛ خودشان هم میدانند که ضدیت با خرافات، اخلاقایات، تقدسات و قوانین کور مذهبی از سر و کول جامعه می بارد. کمدی ماجرا اینجاست که امروز این سران رژیم اند که ناچارند در مقابل این موج برگشت ضد مذهبی پز معتدل بخود بگیرند. ”وا اسلاما“ بیش از این جواب نمیدهد، باید به ”وا ایرانا“ تغییر مسیر داد. ”گشایش سیاسی و اقتصادی“ آقای ریس جمهور و دولت اش نیز اسم رمز گشایش استبداد عریان نه در اشکال پان اسلامیسم سابق که در اشکال پان ایرانیسم است. خفقان مذهبی جایش را به خفقان ملی می دهد. دیروز ”نه شرقی نه غربی“ اصالت شان بود، امروز ”اهداف ایرانی“. در چنین شرایطی دیگر مهم نیست که روحانی ریشش را از ته بزند و بجای عبا و عمامه کت شلوار بپوشد. مهم موج برگشت محرومینی است که اساس اشکال متنوع استبداد را به آتش می کشد.