علی خمینی، نوه یکی از جلادان تاریخ بشر، در سالروز مرگ خمینی به حمایت از جنایات وی در دهه ۶۰ برخاست. نوه ها گنده شده اند؛ نوه ها وارد جمع بزرگان شده اند و شروع کرده اند به حرف های درشت درشت زدن؛ غافل از اینکه بزرگان، خود بدجوری گرفتار میراث گذشته اند. خمینیسم و سمبل اش ”آقا“ روی دست بزرگان مانده اند؛ نه میتوانند از آن میراث عبور کنند، نه میتوانند نگه اش دارند. عبور کنند اسلام و نظام به قهقرا می رود. نگه اش دارند داعش و چرک و خون را در ذهن تداعی میکند. خلاصه اینروزها ایدولوژی این جمهوری مثل خمیر مجسمه سازی است. به هر شکلی که شرایط روز اقتضا کند تغییرش میدهند. مثل کلیدی که به همه قفلها میخورد و هیچکدام را باز نمیکند. علی آقا با اظهارات اخیرش اما ”گند“ زد. به تمام آن دو سال و نیم چهره ”اعتدال“ جمهوری اسلامی گند زد. زیرآب سی ماه تلاش ”معتدلین“ دو جناح برای رفو کاری زشتی ها و جنایاتی را زد که در حق بشر آخر قرن بیستم در این سوی کره خاکی کردند. براستی هیچ کس نام خمینی را فراموش نخواهد کرد، همانطور که هیتلر و فاشیسم و آشویتس از یادها نخواهند رفت. به حرکت درآمدن جنون مذهبی و ناسیونالیستی، فرو کوفتن همه ارزش های مفروض و شناخته شده بشری، رسمیت یافتن آشکارترین اشکال تحقیر بشر و خوار شمردن زندگی انسانی، تقدیس تباهی و مرگ، علنی ترین شکل ستمگری به زن، غرق کردن زندگی مردم زحمتکش در فلاکت رسمی و تلاش خوارکننده و خردکننده معاش، جهل و خرافه، گستردن اعتیاد و فحشا، ”جنگ بی پایان“ و کشتار فجیع صدها انسان برای برافراشتن بیرق اسلام، استبداد مذهبی، سلب رسمی حقوق سیاسی و اجتماعی مردم، ارتشاء و فساد همه جا گیر در دستگاه دولتی، سرکوب باند سیاهی، انباشتن سیاهچاله ها از زندانیان سیاسی، امواج اعدام های جمعی و بپا کردن گورهای دسته جمعی، شکنجه و ترور، جولان قاچاقچیان اسلحه، سازماندهی دستجات اسلامی برای آدمکشی و آدم ربایی، و … این دهشت آورترین تصاویر مربوط به دهه ماقبل آخر قرن بیستم است که در ایران به سرکردگی خمینی رسمیت اش دادند.
این مسیر ”طی“ شد تا به قول نوه خمینی ”کشور پس از ۳۰ سال امروز رنگ آرامش و امنیت بخود ببیند“. درست میگوید، تصویری که بدست میدهد جای ابهامی باقی نمیگذارد؛ اینها و راستش همه جناحهای بورژوازی ایران با خمینی و پان اسلامیسم فقط توانستند به ”خودکفایی“ و بلوغ سیاسی در مقابل طبقه کارگر و کمونیسم و آزادیخواهی برسند؛ هدف، تعقیب امیال اقتصادی، ”توسعه“ و ساختن ”تمدن ایرانی“ (آنچه امروز اردوی سرمایه و دولت اعتدال مثل سگ برایش له له میزنند) با بیرق خمینی نبود. خمینی وظیفه خود را برای بورژوازی ملی و بین المللی که همانا سرکوب و شکست انقلاب ۵۷ بود به سرانجام رساند. طراحی چهره معتدل و خوشخیم و ”مهربان“ و ”مدرس آزادیخواهان جهان“ از خمینی و راه و روش او توسط معتدلین دو جناح، گواه سرپوش گذاشتن بر آن دوران سیاه و زیرسبیلی رد کردن جنایات بورژوازی به سرکردگی خمینی است. تاریخ اما جای دیگری سیر میکند؛ موقعیت امروز کل بورژوازی ایران و جمهوری اسلامی در راس آن، مدیون خمینی است. هدف، تحمیل اردوی ارتجاع اسلامی به جامعه بود. این وصله های تحمیلی که امروز در مجلس ”اعتدال“ نشسته اند همان تندروهای دیروز، ۳۰ خردادی های سابق و یاران صدیق ”امام“ اند که در مقابل رویگردانی و بیزاری وسیع مردم و نسل جوان از مذهب و پلیدی داعش در منطقه، پز مشعوف و معتدل و پارلمان نشین به خود گرفته اند. ”معتدلین“ امروز همان قمه کش هایی اند که دیروز رهبرشان توسط غرب (با هیبت ریگان و تاچر) در مقابله با خطر کمونیسم در ایران به کمک نورافکن های بی بی سی به ماه پرتاب شد و حالا در حریر ”اعتدال“ در دالانهای حقوق بشر و کلوپ ”جهان متمدن“ لم داده اند و هر از گاهی نرمش ”حقوق بشر“ی میکنند.
اسلام کیلویی چند؟ خمینی سیری چند؟ کسی امروز در جامعه پشم هم حسابش نمیکند. روحانی چندی پیش گفته بود که ”تفاوت هست میان انقلاب اسلامی و اسلام انقلابی“! فائزه هاشمی هم دوچندی پیش به دیدار بهاییان رفته بود! یک مقام وزارت کار هم در آذربایجان غربی در پی اجرای حکم شلاق کارگران آق دره برای اولین بار در تاریخ حیات جمهوری اسلامی ”برکنار“ شد! حقیقتا سنبه پر زور و سرکش نسلی که به قوانین و ارکان مذهب در ایران پشت کرده است همه این مرتجعین را به دم زدن از “تدبیر” کشانده است. مقدسات و امیال نسل بعد از انقلاب ۵۷، آتش زیر خاکستری است که نمیتوان با آن بازی کرد.
اما شترسواری دولا دولا نمیشود؛ این جمهوری نمیتواند تا ابد روی لبه پارادوکسِ ماندن و نماندن در اردوی اسلام و شلاق مانور دهد. کوتاه مدت و گذراست. وبال گردنشان است. دست و پا گیر است. جامعه را علیه شآن کینه ای تر میکند. باید بجنبند؛ پلهای پشت سرشان خرابند و این ساختمان فکری عهد عتیق جوابگوی نیازهای امروز جامعه ای نیست که از خمینی و اسلام عبور کرده است. مردم علی العموم حقیقت جو هستند، گوششان برای حقیقت باز است. خواهان آزادی و برابری و رفاه هستند. انزجار و بیزاری از اسلام نه تنها در ایران بلکه در کل منطقه خاورمیانه، زبانزد خاص و عام است. کافی است کمونیست ها پیشقراول شوند؛ کافی است متحزب شد، متحد شد، کافی است فضای استیصال و نامیدی از تغییر اوضاع ترَک بردارد. کافی است طبقه کارگر جایی شریانهای تولید در این جامعه را ببندد. کافی است در مقابل تمام کسانی که میکوشند ایستگاههایی بر سر راه آزادی و رهایی مردم تعریف کنند، صف متمایزی از تعرض کمونیستی به بنیادهای ارتجاع حاکم بر زندگی میلیونها انسان شکل داد.
راه عبور سریع از استیصال و بی افقی سیاسی که جمهوری اسلامی و اردوی بورژوازی ایران گستاخانه به جامعه تحمیل کرده اند، تن دادن به جدال بالایی ها نیست. سیاست و سرنوشت امروز و نسلهای آینده را نباید به امان بالایی ها ول کرد؛ مرگ تدریجی سرنوشت محتوم میلیونها انسان نیست. مردم راه مستقیم و عملی و واقعی دارند. دخالت مستقیم و سنگر بستن از پایین در مقابل حمله به معیشت، آزادی و امنیت! این تنها امید در جمع کردن بساط حاکمیت جمهوری اسلامی در جامعه است. باید همه کسانی که از اجحافات هر روزه این حاکمیت بر زندگی مردم دلشان به درد میاید، خود آستین ها را بالا بزنند و برای رهایی از این نکبت و استیصال کاری کنند. نباید بیش از این اجازه داد اینها روزی تحت نام ”اصلاح طلب“، روزی با عنوان “مستضعف پناه” و”معتدل“، بیش از این حکم کنند. باید در مقابل همه کسانی که مردم را به صبر و انتظار و عمر خریدن برای این رژیم دعوت میکنند، ایستاد. همه میدانند که مفتخورها در حکومت و مجلس نشسته اند. همه میدانند که دولت اعتدال یعنی دولت کارچاق کن ها؛ تنها تعرض سراسری مردم ایران میتواند دست این اوباشان را در زنجیر کند. باید دور همدیگر جمع شد. قدرت ما در تجمع و اتحاد ماست. تنها ما مردم ایران، طبقه کارگر و زنان و جوانان این جامعه میتوانیم با دور زدن جمهوری اسلامی عبور واقعی از این منجلاب را تضمین و تجربه کنیم. تنها جنبشی که به بساط این دولت و این قانون تعرض کند میتواند فردایی عاری از هر نوع تبعیض، خشونت، جنایت، فقر و بی عدالتی برای مردم ایران بسازد. تنها چنین جنبشی میتواند پرچم کیفرخواست محکومین و محرومین جامعه ایران علیه خمینی ها و حاکمیت سیاه سه دهه جمهوری اسلامی را به اهتزاز درآورد. تنها در این صورت است که بورژوازی و احزاب رنگارنگ آن نمیتوانند بروی چنین کیفر خواستی خاک بپاشند. کیفرخواستی علیه مذهب و ناسیونالیسم، علیه تحقیر و بندگی و ارتکاب جنایات ضد بشری…
خمینی مظهر چرک و کثافات جامعه بورژوایی سالهاست مدفون شده است؛ اما بورژوازی و رژیمی که از خمینی به ارث برده است از این کیفرخواست خلاصی نخواهد یافت. ما کارگران کمونیست، ما حکمتیستها این امر را تضمین خواهیم کرد.