پسابرجام؛ قوزِ بالا قوز –

 روحانی در جمع تعدادی بچه حاجی رند و دستگاهی که خود را ”هنرمند و استاد“ مینامند وظیفه فرهنگ، هنر و هنرمند ”ایرانی“ را در یک خطبه شقشقیقه اعلام کرد: ”در مقابله با ایران هراسی و ارایه چهره واقعی ایران اسلامی اگر میخواهیم در جهان امروز قدرتمان را در مقابل قدرتهای دیگر به رخ بکشانیم، بخش بزرگی از این قدرت در حوزه فرهنگ و هنر است…“

جل المخلوق! انگار تا دیروز مشغول تبلیغ بکینی و بَیکِن بودند و امروز ناگهان یادشان افتاده که ”چهره واقعی ایران اسلامی“ در پیشگاه جهانیان در خطر است! همه میدانند که جمهوری اسلامی کتره ای جمهوری اسلامی نشده و همینطور الابختکی به این سن و سال نرسیده است. دور و برتان را خوب نگاه کنید؛ در خیابان، در محل کار، در اتوبوس و مدرسه و حتی در آینه؛ یک جمعیت میلیونی ظرف بیش از سه دهه حاکمیت این رژیم، مچاله و قوزدار و روانی و درهم ریخته شده اند. آیا به جز جمهوری اسلامی با سیاست و فرهنگ و استبداد ”پویا“یش کسی دیگر میتوانست به این قشنگی برای انسانها قوزسازی کند؟ حتی شاه هم با آن همه کبکبه و دبدبه نتوانست چنین کاری بکند. هویت، عزت، حقیقت و اصالت ایرانی – اسلامی را جمهوری اسلامی برای کل بورژوازی ایران به منصه ظهور رساند، گیرم با عمامه و تحت نام ”حکومت جهانی مهدی موعود“؛ چنین حکومت ”دلسوزی“ در پناه جبهه متحد طبقاتی خود، محال است منافع سرمایه را مفت و مجانی حراج کند. آقای ریس جمهور و دولت ”کاردان“اش در صدد اند چنین ”قدرتی“ را در دوران خرم پسابرجام به ”رخ جهانیان“ بکشند. زمان میخواهند تا بتوانند فاز دوم قوزسازی را هم ”هنرمندانه“ اجرا کنند. آن وقت است که قوز بالا قوز را به چشم خواهیم دید.

خودشان میگویند در شرایط اقتصاد جنگی و مقاومتی هستیم و خواهیم ماند؛ فکر نکنید سفره تان رنگین میشود. این همه پرگویی و اولتیماتوم دولتی که قرار بود با ”گشایش سیاسی و اقتصادی“، ملت را به ”سحر“ نزدیک کند، در یک کلمه خلاصه می شود: ادامه فلاکت و فقر؛ یک اعلان جنگ عریان اجتماعی و طبقاتی به مردم ایران!

پسابرجام اینها ادامه پیشابرجام شآن است با این تفاوت که امروز می شود به جای کربلا، لندن و پاریس و نیویورک را هم زیارت کرد. چه فرقی می کند؟ قلب زائر باید پاک باشد. مقصود تویی کعبه و بتخانه بهانه!  و اما حرف زدن از مشکلات جامعه و همرنگ شدن با دردهای مردم اعم از فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی و … بدون تأکید بر این اصل که بورژوازی و نظام سیاسی حاکم بر ایران با عمامه یا بی عمامه، با فرهنگ و سیاست و اقتصادش، مادر تمام کمبودها، ناهنجاری‌ها و بدبختی‌ها و بن‌بست هاست تجویز اسپیرین و گل گاوزبان برای سرطان پیشرفته است. خودشان هم میدانند که بیرق اسلام بکنار حتی شعار ”ایرانی جنس ایرانی بخر“ هم در دهکده های لب مرز خریداری ندارد. با شجریان و دولت آبادی و شله زرد و اصغر فرهادی بیش از این نمیتوان به جنگ بیتلز و باتای و وودی آلن و کن لوچ رفت؛ دنکیشوت بازی چه در پوشش ”اسلام عزیز“ و چه در قامت ”ایران بزرگ“ تمام شد؛ نسل جوان آوانگارد، تشنه آزادی و برابری و رفاه که از مقدسات ملی و ارزشهای اسلامی عبور کرده را نمیتوان بیش از این دست به سر کرد و به خانه فرستاد. اگر کسی در ایران امروز مدنیت و رفاه میخواهد باید در برابر ترهات ناسیونال – مذهبی آقای ریس جمهور در تاکید  بر ”حفظ چهره واقعی ایران اسلامی“ و ”مقابله با ایران هراسی“، به پرچم و جنبش حقوق جهانشمول انسان بپیوندد. این آن جنبشی است که قدرت خود را از بی اعتبار شدن ایدولوژی اقتصاد بازار، از بی آبرو شدن ناسیونالیسم و مذهب میگیرد. این آن جنبشی است که قدرت خود را از تشدید زاید الوصف فاصله فقرا و ثروتمندان، از شبح کمونیسم و حاد شدن اجتناب ناپذیر مبارزه طبقاتی، و از صدای معترض پیر و جوان در قلب خیابانهای پاریس و آتن و نیویورک و تهران میگیرد. جنبشی که یک سر آن بر خاکستر انقلاب ناتمام ۵۷ و بعد از این همه سال تحمیل استبداد و ترویج آل احمدیسم و فرهنگ منحط ملی، امروز با تعرض نسل جوان به ارکانهای حاکمیت جمهوری اسلامی و انداختن آن از اریکه قدرت توسط یک قیام کمونیستی میتواند مدنیت، مدرنیسم، آزادیخواهی و مساوات طلبی را در همه عرصه های اجتماعی از ادبیات و هنر و سینما گرفته تا تضمین استاندارد بالایی از سطح رفاهیات در زندگی طبقه کارگر، تامین کند.

یکی از ارکانهای این جنبش، اصل بر مجازات هر ارتجاعی است که به هر شیوه ای بخواهد در مقابل مطالبات جهانشمول انسان، رفاهیات و فرهنگ پیشرو مقاومت کند. بهتر است آقای روحانی و کل سران این رژیم سوراخ موشی دست و پا کنند. آنقدر مدرک مستند و قابل اتکا برای به محاکمه کشاندنشان هست که دادگاه شان برای جهان از دادگاه نورنبرگ نازی های المانی هم پرشورتر و اموزنده تر و اشک اورتر خواهد بود.