شهر اورشلیم در هفته اخیر، شاهد درگیری و حمله نیروهای نظامی دولت اسرائیل به مردم بی دفاع فلسطین و کشتار شماری از آنان بود. براستی این آپارتاید قومی – مذهبی دولت اسرائیل در حق مردم فلسطین تا کی ادامه خواهد داشت؟! شهری که به گفته خود آمار رسمی دولت اسرائیل ۳۹ درصد از جمعیت هشتصد هزار نفری اش را فلسطینیانی تشکیل می دهند که سالهاست شهروندان آن جامعه اند و زیر فضای سنگین تحقیر قومی – مذهبی دولت اسرائیل روز را به شب می گذرانند. راست نهادینه شده در دولت اسرائیل اگر همپای عروج تاچریسم و ریگانیسم در غرب علیه کمونیسم و آرمانهای طبقه کارگر میداندار شد و در خاورمیانه سمبل مشت آهنین و سازمانده حمام های خونین علیه مردم فلسطین بوده، اگر دشمن سرراست هر طرح ناظر بر تشکیل دولت فلسطین بوده، اگر سد اصلی در مقابل امید به هر روزنه صلح و آمر برپایی دیوار قومی – مذهبی در برابر فلسطینی ها بوده، اگر سالها عزیز دردانه هیئت حاکمه آمریکا در منطقه بوده و سیاست های عموسام را مو به مو به اجرا درآورده است، اما امروز دیگر دوران هزیمت اش را مزمزه می کند؛ هزیمتی که علیرغم بی افقی موجود در اعتراض بشریت در برابر اوضاع نابسامان و ناامن در سراسر دنیا، نه محصول ”خطر“ سوسیالیسم، که محصول تضعیف موقعیت آمریکا در مقابل سایر رقبای جدید امپریالیستی است.
امروز دیگر در سطح جهان کسی مقهور ”عظمت“ دولت آمریکا و عزیز دردانه اش با تخریب و ناامنی که در خاورمیانه بجای گذاشته اند، نمیشود. ادامه تحقیر و حمله به مردم فلسطین، ادامه استراتژی شکست خورده دولت اسرائیل است؛ با این تفاوت که اگر دوره ای به اوج جنایات خود رسید اما اکنون با پایان رهبری جهان آزاد به سرکردگی دولت آمریکا، دوره افول خود را طی می کند. سوال این است که آیا جامعه اسرائیل فرصتی واقعی برای یک شیفت سیاسی و رادیکال را علیه هزیمت راست افراطی در حاکمیت پیدا کرده است؟ آیا این اوضاع، مردم و طبقه کارگر و سوسیالیستهای اسرائیل را با یک تصمیم سیاسی جدی روبرو کرده است؟
حل مساله فلسطین و پایان دادن به اشغال دولت اسرائیل نه تنها میتواند کمک کند که مسائل جامعه اسرائیل سر جای واقعی خود چیده شوند، طبقه کارگر در اسرائیل بیش از این به دلیل وجود ناامنی دائم به بورژوازی تمکین نکند، از ضعف ناشی از ناامنی درآید و به حرکت حیاتی و مبارزاتی خود تکانی بدهد، بلکه حتی میتواند میخی بر تابوت سیاست قومی – مذهبی موجود در خاورمیانه باشد و به این اعتبار پیش درآمد بازگرداندن مدنیت و سکولاریسم و امنیت به منطقه باشد. دولت اسرائیل به فضای ناامن و قومی – مذهبی شدن خاورمیانه زنده است؛ ناامنی موجود در منطقه سنگینی خود را بر جامعه اسرائیل نیز تحمیل کرده است؛ طبقه کارگر را محافظه کار کرده و ترمز فکری ببار آورده که حاصل آن دامن زدن به فضای کشنده انتظار و نهایتا ادامه حیات بورژوازی اسرائیل است. این فضا را باید در هم شکست. تنها سوسیالیستها و کمونیستها پیشقراولان اجتماعی بدل زدن به این فضای انتظار هستند؛ تنها با رهایی مردم فلسطین از زنجیر سرکوب و اشغالگری دولت فاشیست اسرائیل، زنجیر خودآگاهی طبقه کارگر در اسرائیل پاره خواهد شد.
گام اساسی تغییر در سیاست اسرائیل و در رابطه شهروندان با دولت، جارو کردن ایدئولوژی قومی – مذهبی از ساختار حاکمیت و دولت است. پایان دادن به تحقیر مردم فلسطین و لغو آپارتاید قومی – مذهبی، در گرو دو مولفه است: تشکیل دولت فلسطین؛ و کنار گذاشتن ساختار قومی – مذهبی دولت اسرائیل به سود یک نظام سکولار …