تنها اعتلای کمونیسم در ایران میتواند ورق را برگرداند –

”نرخ بیکاری جوانان تا ۲۴ ساله کشور ۳۰ درصد شد. این نرخ برای زنان ساکن شهرها به ۵۴.۴ درصد رسید.. بیکاری فارغ‌التحصیلان دانشگاهی ۳ قفله شده و نبود شغل حتی به مقطع دکترا هم رسیده تا جایی که برخی برای نجات خود از بیکاری مجبور شده‌اند به مشاغلی رو بیاورند که هیچ نسبتی با تحصیلات آنها ندارد…“

این مختصری از گزارش خبرگزاری مهر، یکی از رسانه های سرسپرده جمهوری اسلامی از اپیدمی بیکاری و وضع فلاکتبار معیشت مردم است. کار به جایی رسیده است که چهره پلید جمهوری اسلامی و بحران عمیق اقتصادی در ایران را خودی ترین خودی ها یشان جار می زنند. ربودن گوی سبقت کاربدسان دولتی در افشای یکدیگر و انگشت اشاره علیه همدیگر، خیره کننده است.

وعده های ۱۰۰ روزه ”گشایش اقتصادی“ و ”سر و سامان دادن به اقتصاد“جناب روحانی و ”کارآفرینان محترم“ به شرط برجام را یادتان است؟ دود شد و هوا رفت. کیست که امروز نداند در جمهوری اسلامی این شعارها چیزی جز اسم رمز یک مشت گانگستر سیاسی – مالی نیست که آب و آذوقه  و آزادی مردم را بیش از سه دهه است گرو گرفته اند و کوتاه نمی آیند. مهندسی فلاکت، و قفل زدن به دهان مردم، و تحمیل خفقان، راز بقای این جمهوری و هر آلترناتیو بورژوایی در ایران است اگرکه در فکر بقاست.

در مقابل ِعکس العمل کارگران به تعرض این رژیم به سطح معیشت شان و عواقب بحران حاد و عمیق اقتصادی گریبانگیر جامعه، کرور کرور از کار بیکار میشوند و اخراجشان میکنند. حملات وسیع جمهوری اسلامی به سطح معیشت کارگران، ورشکستگی و بحران عمیق اقتصادی در ایران، فشار اقتصادی بر زندگی کارگران را به نهایت درجه رسانده است. ابعاد این فلاکت در تاریخ معاصر ایران بی سابقه است. قدرت خرید واقعی دستمزد کارگران روزانه کاهش میابد. مبارزه برای اضافه دستمزد دریافتی کارگران، مبارزه برای بهبود شرایط کار و رفاه عملا نادیده گرفته میشود و بعضا سرکوب میشوند. شبح بیکاری و خانه خرابی دور سر میلیونها کارگر در پرواز است و هم اکنون تامین معاش میلیونها کارگر بیکار بر دوش شاغلین خانواده قرار گرفته است. کارگران مبارز و رهبران کارگری مورد تعقیب و فشار دستگاه اختناق و سرکوب پلیس بورژوازی و عمال اسلامی آنها قرار دارند. کارگران قربانینان اصلی بربریتی اند که سرمایه تحت پرچم جمهوری اسلامی و به اتکاء سرنیزه میکوشد به کل جامعه تحمیل کند. گرانی و بیکاری و بی حقوقی سیاسی و اجتماعی هر دم فزاینده، افزایش ساعات کار و بهره کشی از گرده کارگران، کارد را به استخوان هر جنبنده ای رسانده است. به همه این اجحافات مسله اخراج دسته جمعی کارگران را هم اضافه کنید.  کارفرمایان و دولت مطبوعه اعتدالشان دقیقا به اتکاء بیکاری میلیونها انسان  و نیاز روزانه این توده وسیع میلیونی به حداقل امکانات معیشت و گذران، دست به تهدید و حتی عملی کردن اخراج دسته جمعی کارگران می زنند. شمشیر داموکلس اخراج بر سر شاغلین طبقه کارگر، حربه ای برای تقویت شکاف بین کارگر بیکار و شاغل و وادار کردن کارگران به تسلیم به شرایط نامساعد موجود است. این آن حربه ای است که کل بورژوازی علیه کارگران به دست میگیرد. در نتیجه، بیکاری فقط مسله ای مربوط به کارگران بیکار نیست، بلکه و ازقضا شتری است که دم در کارگران شاغل خوابیده است. بیکاری تنها یک بخش از طبقه کارگر را به گرداب فقر و نداری نمیراند، بلعکس، سطح دستمزد کارگران شاغل و بطور کلی شرایط معیشت این بخش از طبقه را به قهقرا میراند و هزینه های کمرشکنی را بر دوش خانواده های کارگری سرازیر میکند. طبقه کارگر ایران تا هم اکنون از باد زدن روزانه این سیاست بورژوازی در تعمیق تفرقه در صفوف اش به اندازه کافی لطمه دیده است.

فوری ترین وظیفه ای که چه به اعتبار مکان و اهمیت پرولتاریای شاغل در شرایط کنونی مبارزه طبقاتی در ایران، چه به اعتبار هدف فوری اتحاد و یکپارچگی کارگران شاغل و بیکار و چه به منظور ارتقای سطح معیشت و قدرت کافی در مقابل جمهوری اسلامی، بر دوش همه کارگران پیشرو و کمونیست است، بسط و گسترش اتحاد در صفوف خویش و گسترش یک مبارزه همه جانبه اقتصادی و طبقاتی علیه بالایی ها است. هر کارگری که طعم بیکاری و تنگنای مالی را چشیده باشد، هر انسانی که در مواجه با ابعاد گسترش ویروس بیکاری در جامعه امروز ایران خود را تنها یافته باشد و بر این تنهایی خود تاسف خورده باشد، هدف از اتحاد طبقه کارگر علیه بیکاری را درک میکند. در موقعیتی که بورژوازی با فشار فزاینده اقتصادی با تبلیغات زهرآگین خود میکوشد کارگران را تا حد آحاد کارگر تجزیه کند، روحیه مبارزاتی آنان را به سمت تغییر اوضاع در هم بشکند، در برابر جرایم جنایی که سرمایه داران و دولت اعتدال آنهابه شکل خودکشی، خودسوزی، و بیماری های روحی آحاد طبقه ما مرتکب می شوند، اتحاد طبقاتی کارگران شاغل و بیکار تجلی امید، اعتماد متقابل و تلاش مشترک طبقاتی برای یک سنگربندی اقتصادی علیه بورژوازی و نیز محصول تلاش خستگی ناپذیر کمونیست ها و پیشروان نهضت کارگری ایران در متشکل کردن و متشکل نگه داشتن کارگران است. کوچکترین بهبود در سطح معیشت طبقه ما در گرو متشکل شدن آن است. تحمیل هر مطالبه ای ولو ابتدایی به کارفرما و دولت بر محور اتحاد و میزان قدرت متحزب ما می گردد. به این اعتبار مبارزه علیه بیکاری نیز تابع همین قاعده است.

کارگران!

جمهوری اسلامی که سهل است، بورژوازی در اوضاع امروز در هیچ کجای جهان پاسخ اقتصادی و سیاسی درخور به حل بحران مالی خویش را ندارد. سرنوشت بشریت به امان خدا ول شده است. تمام کانونهای فکری و استراتژیکی بورژوازی در قلب جهان کاپیتالیستی در بی افقی و بی پاسخی مطلق به شرایط بحرانی و ناامن موجود، رو هوا معلق مانده اند.

اما ادامه زندگی به روال سابق ممکن نیست. این سرنوشت محتوم ما و میلیونها انسان نمیتواند باشد. باید بار دیگر صحت این حکم را اثبات کرد که تنها اعتلای جنبش کارگری و کمونیستی میتواند محور هر نوع تغییر و دگرگونی اساسی به نفع بشریت باشد. به این اعتبار تنها اعتلای کمونیسم در ایران میتواند مبارزه برای سرنگونی جمهوری اسلامی به رهبری کمونیستها و طبقه کارگر و تحت مطالبات فروکوفته این طبقه را به سرانجام رساند.  خاتمه دادن به بیکاری، فقر، فحشا، تبعیض، زن ستیزی، مذهب و ناسیونالیسم و کل جلوه های شرم آور نظام سرمایه داری که در جمهوری اسلامی یکجا جمع شده اند، در گرو دخالت و نقش کمونیستها و رهبران تیز بین طبقه کارگر در امر سیاست، تحزب و سازماندهی است. از هم اکنون باید کفن این نظام را دوخت. اتحاد، تحزب، برادری و یکی شدن یکپارچه علیه بالا رمز پیروزی است. از همه وحشتناکتر برای جمهوری اسلامی و کل اردوی بورژوازی ایران، صدای اعتراض توده مردم زحمتکش است که بار دیگر در محلات کارگری شنیده میشود. آه و ناله رسانه های حکومتی و پریدن کاربدستان دولتی به هم، اعلام اوضاع بحرانی و بی جوابی جمهوری اسلامی به نیازها و مطالبات اساسی اکثریت مردم محروم ایران است. دوران پسابرجام باید بعنوان دوران عزم جزم کارگران و کمونیستها برای آغاز دور نوینی از مبارزه و امید به تغییر جهان و بازگرداندن اختیار به انسان توسط بازوی قدرتمند طبقاتی خویش باشد.

این با حزب ما و کمونیستها و پیشروان آگاه طبقه کارگر است که توده کارگران در بخشهای صنعتی و کلیدی را به نقش حساس و تاریخی شان، آگاه کنیم و کاری کنیم که شعار آزادی، برابری، حکومت کارگری در هر کارخانه و محله کارگری طنین انداز شود. روزی که این امر متحقق شود روزی است که ناقوس مرگ بورژوازی و حکومت آن در ایران یعنی جمهوری اسلامی به صدا درآمده است.