پا گذاشتن به میدان ”حق زن“ در قامت شما نیست –

مهره های پاچه ورمالیده و دست پرورده جمهوری اسلامی که از چماقداری در سرکوب طبقه کارگر و کمونیسم و رهایی زنان در انقلاب ۵٧ آغازیدند و ٣۶ سال است حق هر جنبنده ای را در این مملکت بالا کشیده اند، یکی پس از دیگری در حالیکه به سمت انتخابات اسفندماه شان می روند، به سرعت آفتاب پرست رنگ عوض میکنند و بعضا در قامت شوالیه های مدافع ”دموکراسی“ و کارگر و حق زن ظاهر شده اند. سهیلا جلودارزاده از این قماش است. یکی از کمپینرهای اصلی نظام در رکاب رفسنجانی در تبلیغ برای کشاندن زنان به پای صندوق های رای در انتخابات اسفندماه مجلس شورای اسلامی است. وی اینروزها از گشت زینب پیاده شده، شال و کلاه  کرده تا ”مشارکت ٣٠ درصدی“ خواهران و همقطاران خویش در مجلس شورای اسلامی را تامین کند. در این خصوص در یادداشتی تحت عنوان ”لزوم حضور فعال زنان در مجلس“ میگوید: ”اکنون مردم با توجه به نهضت ایجاد شده و کارزاری که جهت افزایش حضور زنان در مجلس شکل گرفته و ارائه آرای عمومی در انتخابات نسبت به دو جریان شاخص کشور (اصلاح‌طلب و اصولگرا) عمل خواهند کرد… علاوه بر آن باید فرمان امام مبنی بر اینکه زنان باید در مقدرات اساسی مملکت دخالت داشته باشند به صورت کمی و کیفی جنبه عملی و عینی پیدا کند. اثر‌گذاری باید در سطح سیاست‌گذاری از طریق زنان اعمال شود.”

١- بسیار خب! اما کشاندن زنان به پای صندوقهای رای چه نیازی به این همه قر دادن و شعبده بازی و تعارفات دارد؟ چه ضرورتی امروز سکان ”امام“ و گشت های زینب را از صادرکنندگان قوانین و فتواهای شرعی علیه زنان به ”طرفداران“ حقوق زن میچرخاند؟! چرا چهره عبوس اسلام و جنایات ٣۶  ساله نظامشان را در حق میلیونها انسان و از جمله زنان رنگ میکنند؟ از کی تا حالا قوانین اسلامی در این رژیم و نزد بنیانگزاران آن، آنقدر کشک و بیمایه بوده است که زن آزادانه و بدون زور این قوانین، آدم حساب شود و زندگی کند؟ حتما فردا نیز اعلام خواهند کرد که اصلا روز والنتاین یک سنت اسلامی بوده و از همان زمان که رسول خدا برای خدیجه کبری قاقالی میخریده به جا مانده است!! حقیقت اینست که امثال جلودارزاده ها در رکاب خمینی ها و خاتمی ها و رفسنجانی ها و روحانی ها، از اسلامیزه کردن جامعه ایران ناتوان ماندند. این جامعه هیچگاه تسلیم عنعنات اسلامی نشد. در این مملکت هرچند زنان در برابر قوانین اسلامی، به خاطر جنسیت شان به موقعیت نازل تر از بردگان قرون وسطی تنزل داده شده اند اما این واقعیت به یک جنبش مقاومت و مبارزه میلیونی زنان برای برخورداری از حداقل حقوق انسانی خود، شکل داده است. زنان از بدو حاکمیت جمهوری اسلامی بیش از ربع قرن است که در جنگ و جدال هر روزه با حکومت اند. به این اعتبار، رهایی زن و برخورداری او از کلیه نعمات مادی و معنوی  جامعه، به مهمترین معیار بهبود شرایط زندگی همه مردم و رهایی جامعه تبدیل شده است. این یکی از فاکتورهای کلیدی در شکست ایدولوژیک جمهوری اسلامی و هراس کل این سیستم از عروج جنبش رهایی زن است. این آن فاکتوری است که امثال جلودارزاده را از ترس و وحشت به مدح ”حقوق زنان“ کشانده است.

کارناوال تبلیغاتی که امروز از طرف سران ریز و درشت این نظام بر سر پوشاندن تصویر سیاه اسلام و قوانینش در حق زنان راه افتاده، بیش از هر چیز دلیلی است بر استیصال و به بن بست رسیدن  سیاست جمهوری اسلامی در مقابل  مطالبات جبهه آزادیخواهی و برابری طلبی که در اعماق جامعه ایران میجوشد. امروز هدف اینها از انتخاباتشان، چسباندن نان به تنور سرد آخرین آس کل بورژوازی ایران یعنی دولت اعتدال روحانی است و بس! وگرنه پا گذاشتن به میدان ”حق زن“ در قامت این موجودات نیست؛ مسله زن چشم اسفندیار این نظام است؛ سیاست اینها چیزی جز تمکین و تسلیم و رضا نیست. اینها و دولت اعتدالشان قطعا در مقابل جناح رقیب، پیروز شده اند اما بطور ویژه بعد از توافقات هسته ای، با عود کردن بیشتر معضل بیکاری، فقر و تعرض به معیشت و آزادی های اجتماعی در برابر جامعه و مردم بی آبروتر از آنند که چنگی به دل زنند. از معتدل تا ”اصلاح طلب“، صبح تا شام کارشان این شده مردم را از لولوخور خوره ”تندروها“ بترسانند و برای رضایت دادن به بد، به مقایسه با بدتر بکشانند. اینها در هراس از حقوق زنان وعده کوره های آدم سوزی کمی خنکتر از شریعتمداری ها و خط امامی ها را میدهند. اما زهی خیال باطل؛ ”یا به مرگ بگیر یا به  تب راضی شو“ تاکتیک شکست خورده ای برای خالی کردن باد بحران کل نظام حول مسله زن است؛ مردم ایران سالهاست جدال طرفین این معرکه را با اسم و رسم و منفعتشان میشناسند؛ نمیخواهندشان!

در این مضحکه ای که قرار است از زنان بر حسب جنسیتشان یک صنف بسازند و آنها را پای صندوقهای رای بکشانند تا امثال جلودارزاده ها مدال افتخار خواهران مجلس نشین  را  به گردن بیاویزند، مثل همیشه مهر بردگی کامل زن روی پیشانی اش خورده است. اینها آزادند با خودشان چنین کنند، اما برای ما و اکثریت زنان و محرومین جامعه ایران، دست اینها که برای نجات دولت اعتدال و وعده های دود شده آن به صحنه آمده اند، رو شده است. کاسه گدایی رای برای تایید یک نظام خشونت بار و زن ستیز بدست گرفته اند و از ”ملت“ التماس می کنند که به زندگی در جهنم رای دهند.

در حالیکه دست مذهب همچنان در زندگی زنان و در ابعاد اجتماعی حاکم است، وقتی حق تجمع و تشکل آزاد غیر قانونی است، وقتی آزادی احزاب مخالف قدغن است، وقتی حجاب اجباری است و آپارتاید جنسی حاکم است، وقتی اسم تجاوز به کودک را ازدواج شرعی میگذارند، وقتی اعدام قانون رسمی کشور است، وقتی بر موج زنان و مردان بیکار در آن جامعه هر روز افزوده میشود و تن فروشی و اعتیاد عارضه طبیعی قلمداد میشود، آنگاه این شوالیه های ”مدافع“ حق زن، صاحبان یک کمپین سیاسی مشخص، در مدح انتخابات در یک نظام مشخص، جهت تحکیم بیشتر خشونت حاکم بر زندگی زنان اند. اینها بخاطر حقوق زنان به پای صندوقهای رای نمیروند، برعکس، بخاطر انتخابات و حفظ نظامشان است که سراغ زنها آمده اند. هدف اصلی این کمپینها، به هیچ عنوان تغییر در زندگی زنان نیست. مسله زن بهانه است؛ این رژیم ٣۶ سال است که سردمدار معرکه ای است که بر در ورودی آن نوشته شده: ”زن آدم نیست. ناقص العقل است و جزو رجال نیست.“ از این زاویه، محور تفاوت ”اصلاح طلب“ و اصولگرا یک تار مو است.

٢- میتوان و باید مضحکه انتخابات را به صحنه کیفرخواست مطالبات پایه ای زنان، علیه خشونت سازمانیافته دولتی تبدیل کرد. این واقعیت که رهایی زن شاخص رهایی جامعه است بیش از هرکجا در جامعه ایران صادق است. در جوامعی که حاکمیت قوانین اسلامی و اعمال یک آپارتاید جنسی بر سرتاپای آن، روبنای ارتجاعی ترین شکل حاکمیت سرمایه است، حرمت زن به نحو انکار ناپذیری به حرمت انسان در آن جامعه گره خورده است. هرنوع بهبود جدی در وضعیت زنان  پایه های حکومت اسلامی در ایران را میلرزاند. به این اعتبار، جنبش احقاق حقوق زنان در ایران، در صف مقدم مبازه علیه جمهوری اسلامی است.

رهایی زنان در ایران، امر طبقه کارگر و  جنبش برابری طلبی است. رهایی زن امر صفی است که رادیکال ترین و ماگزیمالیست ترین مطالبات را بر پرچم خود دارد و سازش ناپذیر ترین مبارزه را با جمهوری اسلامی و برای برقراری یک جامعه سکولار و آزاد سازمان میدهد. احقاق حقوق انسانی زنان کار جنبش عدالتخواهانه طبقه کارگر، کمونیست ها، و جنبش ضداسلامی در ایران است.

٣- سهیلا جلودارزاده نامی است آشنا. وی از اعضای بلندپایه جمهوری اسلامی است. سالهاست امر ایشان به حاشیه راندن و مسکوت گذاشتن مطالبات فروکوفته زنان و بطور ویژه دهن کجی آشکار به نصف جمعیت ایران در حوزه رفاه، برابری و آزادی بوده است. ایشآن بیش از این نمیتواند آرمانهای اسلامی خود را مثل خر رنگ کند و به جای کالباس در بازار سیاست به فروش برساند. حتی نظام ایشآن هم بیش از این روی اسب بازنده شرط بندی نخواهد کرد. برویید کوره ها را داغ کنید! ما و یک جمعیت چند میلیونی هم که بارها از سیاست شما عبور کرده، اینبار محکمتر از همیشه خواهیم ایستاد و به چالشتان میگیریم. بحران کنونی نظام شما راه حل درونی ندارد، راه حل، بیرون رژیم است. این نظام در آخرین خندق خود یعنی دولت اعتدال و دوران برجامش، تنها با عبور کردن از روی نسل امروز کمونیست ها، زنان و طبقه کارگر ایران میتواند کماکان به حیات ننگین خود ادامه دهد. اما نمیشود! و بویژه ما کمونیست ها نمیگذاریم تحت نام ”انتخابات و فرصت طلایی برای حقوق زنان“، رهایی و برابری و سوسیالیسم را قاچاق اعلام کنید! قبول کنید راهی برای نجات جمهوری شما باقی نمانده است