شما با خمینی گواهی بلوغ گرفتید –

جناب عبدالحسین ساسان، استاد اقتصاد دانشگاه اصفهان، در  نخستین جلسه کمیسیون تامین مالی، سرمایه‌گذاری و توسعه روابط خارجی اتاق بازرگانی این استان گفت: ”برای جذب سرمایه‌های داخلی و خارجی و ترویج تفکر کارآفرینی در جامعه باید به جای تمرکز بر سخت افزار و آوردن سرمایه، بر نرم افزار جامعه فعالیت کنیم.“ چرا؟ چون به زعم ”استاد“ جامعه ما را کمونیسم و ”دیدگاه ضدیت با کارآفرین و سرمایه‌گذار، بدبخت“ کرده است. دیدگاهی که در دهه ٧٠ و ٨٠ میلادی علیه ”کارآفرینان“ ایرانی ”توطئه“ کرد و ”هنوز در ادارات دولتی وجود دارد.“ بطوریکه ”هنوز جرات نداریم بگوییم سرمایه مقدس است. این رسوبات تفکر کمونیستی … در جامعه باعث میشود، ذهن جوانان از اندیشه‌های ضد کارآفرینی و سرمایه‌گذاری پر شود… و زمینه نابودی ایران را فراهم می‌کنند و ممکن است کشور را متحمل هزینه کند.“

ملاحظه می فرمایید؛ انگار یک سلطنت طلب دو آتشه سخن میگوید. شبیه همین خطر را خامنه ای هم سه هفته پیش در مورد ”فعال شدن جریان مارکسیستی در دانشگاه ها“ بو کرده بود. آیا جالب نیست وقتی حرف از خطر کمونیسم است مکلا و معمم، ناسیونالیست و عمامه به سر هر دو به یک میزان، از ترس، همدیگر را بغل می گیرند و زوزه میکشند؟! به دنبال توافقات هسته ای و تب رشد روابط خارجی و سرمایه گذاری، بخشی از عقبمانده ترین لایه های بورژوازی ایران به تکاپو افتاده اند. جناب ساسان اقتصداددانی است از این قماش؛ مترسک سرمایه دار ایرانی را بعنوان نوید دهنده و واعظ آشتی ملی و روح پر عطوفت ایرانی بالا میبرد، نگرانی اش را اعلام میکند و خاضعانه به دولت و طبقه حاکمه گوشزد میکند که اگر قرار است سرمایه سودآور شود باید چهارچشمی مراقب ”نرم افزار جامعه“ (یعنی نفوذ کمونیسم و قدرت طبقه کارگر) باشند. این شبح اگر از حالت بلقوه به بلفعل برسد، ”کشور را متحمل هزینه میکند.“

و چرا که نه! با توافقات هسته ای جمهوری اسلامی و جشن و پایکوبی ناسیونالیستی اردوی بورژوازی ایران، معلوم شد تنها اپوزیسیون واقعی و حقیقی این رژیم، طبقه کارگر و کمونیسم این طبقه است. امروز کل این اردو با سرکردگی جمهوری اسلامی میروند که دور دیگری از بازسازی سرمایه داری در ایران را به بهای تباهی روحی و فیزیکی طبقه کارگر، شروع کنند. حربه استبداد دولت و طبقه حاکمه کماکان و محکم تر از قبل باید علیه طبقه کارگر  و مطالبات رفاهی اش اعمال شود. به این اعتبار، ترسشان از طغیان کارگر و کمونیسم علیه سرمایه و سرمایه دار در داخل بجاست.

اکنون که آخرین خشت های توهم به دولت و هیئت حاکمه در میان اکثریت جامعه دارد از جا کنده میشود، شعار ”توطئه علیه سرمایه و کارآفرینان“، قرار است چماق تهدیدی باشد که توسط آن کارگر را به سکوت و تمکین به دولت و ”کارآفرین“ بکشانند. موش دواندن در منطقه و پیوستن به جرگه عربستان و قطر و کویت به تنهایی طبل توخالی است؛ زجه های آقای ساسان از دست کمونیسم و زوزه های خامنه ای علیه مارکسیستها، فاکتورهایی اساسی تر در پرداختن به مسله امنیت سرمایه و سودآوری آن در ایران است.

امروز دارند چهره جمهوری اسلامی دوره خمینی را در تصویری عبوس و مضاعف بازسازی میکنند. جنایات عظیم و فجایع ضد بشری که این بورژوازی، که ”کارآفرینان و سرمایه گذاران“ مد نظر استاد ساسان در رکاب پان اسلامیسم و سرکوب همه جانبه انقلاب ۵٧ مرتکب شدند، بر دوش ”اندیشه های کمونیستی توده های بی سر و پا“ و انقلاب آنها انداخته میشود. استحقاق ”زیاده روی“ آنها شمرده میشود و ابزاری برای به تمکین کشیدن آنان به عرف و نظم استثمار بورژوازی می گردد. نفرت انگیز است که کسانى اوضاع وخیم اقتصادی امروز در جامعه ایران را محصول کمونیسم و ”توطئه“ علیه ”کارآفرین و سرمایه گذار“ میدانند و خواست به زیر کشیدن نظامى را که با سرکوب و اعمال محدودیت علیه غیر خودى ها و تمام جامعه متولد شد و با خون و زندان و اعدام به بقایش ادامه داده، تخطئه میکنند.

جمهوری اسلامی محصول موج جدیدی از ارتجاع بورژوایی بود که در یک مقیاس جهانی علنا افسار گسیخت. جمهوری اسلامی و خمینی در خاورمیانه دوره ای را بازگو میکند که در اروپا و آمریکا با هیبت های ریگان و تاچر تصویر میشود. این رژیم و این جنبش کثیف را در پاسخ به ضعف ها و ناتوانی های بورژوازی ایران از قبر بیرون آوردند و حامل یکی از عمیقترین آرزوهای فروکوفته و لگدمال شده و دور از دسترس بورژوازی ایران شد. قریب هشتاد سال ”خیز و افت“، شکست و نمایش ضعف، که این بورژوازی از انقلاب مشروطیت تا انقلاب ۵٧ از سر گذرانده بود آرزوی استقلال و اتکا بخود را برای او چنان دور از دسترس ساخته بود که تنها میتوانست تصویر آن را در ماه ببیند. در این سالها خمینی و اسلام برای بورژوازی یک جریان ذخیره بود که در او بیشتر بعنوان پادزهر کمونیسم دل بسته بود. زمانیکه اعتراض از زاویه مدرن گرایی به سلطه قدرت های بزرگ پایه های جدی خود را از دست داد، و جبهه ملی و حزب توده از حمل امیال بورژوازی ایران معاف شدند، خمینی و پان اسلامیسم برای حمل میراثی که از دوش اینها پایین افتاده بود قد علم کرد. بورژوازی ایران از ارتش و بوروکراسی گرفته تا نهضت آزادی، جبهه ملی و حزب توده، انواع محافل لیبرال، مجاهدین خلق، فداییان خلق، هر یک به نحوی در سیر خفه کردن قیام، در لشکرکشی به کردستان، در گلاویز شدن با ”شیطان بزرگ“، در جنگ، در تمام مراحلی که عرق ناسیونالیستی شعله میکشید، یکباره مظهر استقلال خواهی و ناجی خود از چنگ دعاوی کارگر در انقلاب را، یکجا در وجود خمینی و در خدمت به جمهوری اسلامی بازشناخت. به آرزوی اینکه بلاخره سرمایه داری ایران بتواند با تحمیل استبداد و سرکوب و انکار همه جانبه انقلاب و کمونیسم و مساوات طلبی، بر دوش فقر و بیکاری و نیروی کار ارزان طبقه کارگر به موقعیت امروزش برسد و روی پای خود بایستد و در برابر غرب که از آغاز تولدش با او چون بچه ای عقب مانده و توسری خورده رفتار کرده بودند، قد علم کند. ”غرور ایرانیت“ و پاسپورت ایرانی میبایست گواهی بلوغ بگیرد و ”آقا و اختیاردار خانه“اش شود. بورژوازی ایران مهمترین و اساسی ترین پایه های تاریخی اتفاق و اتحاد در صفوفش را در رکاب جمهوری اسلامی و با سرکوب انقلاب ۵٧ اغاز و تجربه کرده است. بدون پرداختن به این بستر اصلی، منفعت مشترک امروزشان، ترس و هراس دایمی شان از کمونیسم و انقلاب کارگری در مسیر بازگشت به دامن غرب و ”جامعه متمدن“، قابل ردیابی نیست.

گذشته جمهوری اسلامی، به حرکت در آمدن جنون مذهبی و ناسیونالیستی و همه فجایع و جنایاتش، تاریخ زنده و مشترک این بورژوازی است. با جمهوری اسلامی، بورژوازی ایران تاریخ صد ساله ”مظلومیت“اش را به پایان برد. او امروز ”صاحب اختیار خانه خود“ شده است. با جمهوری اسلامی بنیاد ارتجاعی و ضد کارگری امیال و آرزوهای صد ساله خود را در مقیاس عظیمترین فجایع و جنایات ضدبشری و دهشت انگیزترین تصاویر آخر قرن بیستم را به نمایش گذاشت.

خدمت ”استاد“ باید عرض کنیم که به هر دری که بزنید و هر کلماتی که ردیف کنید و هر اشعار نغزی که نقل کنید، این تاریخ مشترک همه شماست. امروز پان اسلامیسم وظیفه خود را به انجام رسانده و حال باید ناسیونالیسم معطوف به اقتصاد جایگزین شود. جمهوری اسلامی با بازگشت به بستر بورژوازی بین المللی، حامل و وارث آرزوهای ناسیونالیسم ایرانی شده است. این قالب ثابت کرد که موفق ترین ظرف برای عملی کردن اهداف سیاسی و اقتصادی بورژوازی ایران است. دولت اعتدال روحانی کسب گواهی چرخش به سمت این بلوغ است. خامنه ای خود را مجبور دید که به لغزیدن پنهان و آشکار رژیمش در این جهت عملا ”نرمش قهرمانانه“ نشان دهد. این چراغ سبز عملا به این سیر سرعت بخشید. عبا و عمامه بر تن دولت طبق مد روز، ترمیم و تعویض خواهد شد. بورژوازی و ناسیونالیسم ایرانی، چه با تجدید آرایش رژیم بازمانده از پان اسلامیسم بتدریج یا به سرعت، در هر حال خود را در موقعیتی متفاوت با اوایل حاکمیت جمهوری اسلامی میابد. با پان اسلامیسم و سرکوب انقلاب ۵٧ او گواهی بلوغ گرفته است؛ اکنون او از طرف بزرگترها به عنوان ”صاحب اختیار خانه“ به رسمیت شناخته شده است. حال دولت و ”استاد“ ما باید امنیت این ”خانه“ را برای ”کارآفرین و سرمایه گذار“ در مقابل میلیونها انسان که اعتراض و سازمان یابی شان علیه بردگی مزدی اولین شرط داشتن زندگی انسانی است، تامین کنند! نظم موجود و مدافعان آن از چنگ این نیروی عظیم انسانها که هر روز و هر ساعت بر سر مسله معیشت و رفاه علیه آنان برانگیخته میشوند رها نخواهد شد. هیچ امنیتی نمیتواند جلو کمونیسم و طبقه ای را سد کند که میکوشد صدای اعتراض و مبارزه جامعه در برابر نظم موجود باشد. آشتی در کار نیست و بورژوازی نخواهد توانست کیفرخواست کارگر علیه جناح های رنگارنگش را از میدان بیرون کند. کیفرخواستی علیه بورژوازی و مقدساتش؛ کیفر خواستی علیه ناسیونالیسم و مذهب، علیه تحقیر و بندگی.

یک چیز روشن است و احتیاج به بحث ندارد :  شبحی خواب و بیداری اینها و عده بسیار زیاد دیگری از همین قماش را پر کرده است و زجرشان میدهد: شبح کمونیسم! به مصاف طلبیدن سیاسى، اجتماعى، فرهنگى و فلسفى بورژوازی ایران و دولت آن، وسعت نگاه و بلندخواهی این کمونیسم است. بله ”استاد“، ”سرمایه مقدس است.“ مظهر رسمی چرک و کثافات بورژوازی ملی و بین المللی که ایران را اشباع کرده برای شما مقدس است. اما هراس شما، ترس دولت و طبقه شما براستی دیدنی است: بورژوازی ایران و رژیمی که از جمهوری اسلامی به میراث برده است از کمین کمونیسم و طبقه کارگر خلاصی نخواهد یافت.

ساسان به چه زبانی بگوید که امروز بیش از هر دوره ای اوضاع برای کمونیست ها و طبقه کارگر ایران به رقص درآمده است. زمان کمک به فراهم کردن شرایط ذهنی به منظور در هم کوبیدن حاکمیت بورژوازی و به پیروزی رساندن کمونیسم طبقه کارگر است. سازمان یابی کمونیستی و متحزب کردن طبقه کارگر امر ما کمونیست هاست. تنها در این صورت است که میتوان با قدرت تمام در مقابل بورژوازی و حکومت اسلامی اش در ایران ایستاد. بدون تحزب کمونیستی و تضمین حضور دائم طبقه کارگر در امر سیاست و دخالت در سرنوشت جامعه، بار دیگر بورژوازی و دولت اش از پس هر اعتراض و تلاطمی برخواهند آمد. به این اعتبار، برای کمونیست ها و طبقه کارگر ایران روز انتخاب است؛ باید به حزب خویش پیوست: ”گل همینجاست، همینجا برقص!“