کازینوی برندگان و بازندگان –

بخشی از مکتبی های ”دسته چپی“ دولت اعتدال، که اخیرا در یک آگهی مزایده با لوگوی اروتیک ”پروبلماتیکا“ در دفاع از توافقات هسته ای، خود را ”چپ دموکرات“ و سینه چاک دولت اعتدال نامیده اند، به بهانه لولو خورخوره ای بنام “جناح راست ضد غربی و ضد دموکراسی و توسعه”، که اساسا حول کیهان شریعتمداری چمپاتمه زده اند و تسبیح می چرخانند و حتی اینروزها محروم از سایه آقا بر بالا سرشان اند، مشغول چک و چانه و بازاریابی برای سرمایه دار محترم ایرانی و دولت آنند. اینها که لوزان برایشان سرزمین عجایب شده، همه هر آنکس را که موضعی مغایر با سیاست ها و منفعت های پشت پرده توافقات هسته ای جمهوری اسلامی و آمریکا داشته باشد، در کنار ”افراطیون راست“ رژیم قرار داده اند. در دنیای این ”چپ دموکرات“ همانگونه که خود به ایماژ کشیده اند، تنها دو صف و دو سیاست رسمیت و عینیت دارد: یا مخالف توافقات لوزان و در کنار احمدی نژاد ایستاده اید و یا موافق آن و در کنار دولت اعتدال آقای روحانی  به سرنوشت جامعه و مشارکت دموکراتیک در امور کشور اهمیت می دهید! حقیقتا نیز مایه تعجب میبود اگر که در میان گرد و غبار بپا شده توسط هلوگانهای موافق و مخالف ماجرای توافقات هسته ای، این بروبچه های مکتب صندوق رای در روزهای رستاخیز دولت، در کازینو حاضر نمیشدند. چرا که قاعده بازی در این کازینو، اجتناب از اتمام بازی است و هر جدالی باید به یک سازش جدید منجر شود تا بعنوان نقطه ای برای سازماندهی یک تعرض جدید بکار رود. بله؛ این دوستان در یک آگهی عمومی، آغشته به مشتی اسم رمز در دفاع از یک دولت “دموکراتیک” تووپر که بعنوان یک پای معادلات خاورمیانه در لوزان برسمیت شناخته شده، جفت پا وسط معرکه پریده اند تا در رکاب نگهدارها، بهنودها و شیرین عبادی ها و زیباکلام ها، تا در جوار سپاه و خود خامنه ای که سال آتی را سال”دولت و ملت“ نامگذاری کرده، جارچی ”همگرایی دولت و مردم“ تحت نام ”چپ“ شوند.

مهم نیست در آن کازینو، یکی دیگری را به آب ریختن به آسیاب ”استکبار“ متهم میکند، آن یکی به عدم پایبندی به ”دموکراسی“ و کلوپ ”جامعه جهانی“؛ یکی نماینده ناسیونالیسم ملی – اسلامی است، دیگری نماینده ناسیونالیسم ایرانی؛ یکی ”دلواپس“ است، آن یکی ”معتدل“؛  پرکردن و پوشاندن هویت ”گشایش سیاسی و اقتصادی“ بورژوازی ایران و دولت اش، دغدغه اصلی همه جناحهای چپ و راست این کازینو و پاپاراتزی های فک و فامیل و خاله خانباجی های این طبقه، بعد از توافقات لوزان است.

نونهال”پروبلماتیکا“ مستقل از غر و لند های جناح مقابلش، عرصه ای فراغ را دیده و شاخک ها را تیز کرده  تا در دو جمله از این و دو جمله از آن بگوید که: چگونه میتوان رویای ”جهاد سازندگی“ رفسنجانی را بواقعیت تبدیل کرد و زیرسازی را شروع کرد و بازار را لیبرالیزه کرد؛ شکوه سر میدهند که چرا ایرانیان زودتر قدر و ارج دولت اعتدال را نفهمیدند! و این ”چپی“ است که نهایت آرمان خواهی اش در اوهام به خصلت ”دموکراتیک“ سرمایه و سرمایه داری و در توهمات به مقدرات یکی از جنایتکارترین رژیم های تاریخ معاصر گره خورده است؛ این ”چپ“ ادامه رزم و جهاد الیت روشنفکر و قشر تحصیلکرده آرمانهای بورژوازی صنعتی ایران است. ”چپی“ که تاریخا پسقراول و محصول اوهام ”اصلاحات دموکراتیک“ در سیستم بردگی مزدی تحت این رژیم است. این ”چپی“ است که امروز با دگردیسی ایدولوژیک جمهوری اسلامی با غسل تعمید در مکتب دموکراسی و بازار و آزادی تا انتهای مالکیت خصوصی بر وسایل تولید و دخیل بستن به محضر دولت اعتدال به میدان آمده است. ”چپی“ که با هارت و پورت شبه تئوریک و آه و ناله های حقوق بشری حاضر است با بورژوازی و دولتش بر سر سفره فروکوفتگی سیاسی و فرهنگی طبقه کارگر و با به شلاق کشیدن نیروی کار ارزان این طبقه به نان و نوایی برسد؛ توافقات لوزان شاید چند صباحی به مصونیت نسبی اقتصاد آنهم در عرصه تجارت سرمایه دار ایرانی بیانجامد و یک بار دیگر گرایش به تقویت بازار داخلی در ایران را دامن زند، اما از نظر سیاست عملی، کماکان افراطی ترین خصوصی سازیها و بیکارسازی ها و بی حقوقی ها، در سایه “اقتصاد مقاومتی” در دستور کار خواهد ماند.

نباید اجازه داد بورژوازی ایران چه در قالب راست و چه در قالب چپ، چه در پوشش عمامه چه بی عمامه، چه با توافق چه بی توافق با غرب، یک بار دیگر به بهره برداری سیاسی از اوضاع دست زند. جدال علیه دولت این طبقه تنها وظیفه ای ایدئولوژیک نیست، اهمیتی حیاتی در مبارزه طبقاتی دارد. طبقه کارگر ایران بیش از نیم قرن است که از استبداد دولت بورژوایی و از قدر قدرتی آن ضربه خورده است.

بساط این کازینو و کمیته هلوگانهای راست و چپ  توافقات لوزان که امروز  مشغول جویدن ناخن هایشان اند، تنها با شکستن شاخ دولت سرمایه، تنها با در هم کوبیدن آخرین سنگر ارتجاع بورژوازی ایران، و تنها با انقلاب کارگری در هم پیچیده خواهد شد. نوبت آتی، نوبت کمونیست ها و طبقه کارگر است که آینده تحولات سیاسی ایران را  رقم زنند.