بهتر است گورتان را گم کنید –

حسن روحانی در افاضات اخیرش هنگام دیدار با روحانیون در تهران فرمود: ”دولت من در زندگی خصوصی مردم دخالت نمیکند“. روشن است که این اراجیف، تف کردن به روی حقیقت و بی حرمتی به شخصیت و شعور میلیونها مردمی است که هر روز تحت حاکمیت دولت اعتدال ایشان زندگی میکنند. این، دولت بیشترین دار زدن انسان های بیگناه دودهه اخیر است؛ دولت ادامه زندان و شکنجه و چماقداری است؛  دولت بازتولید و اشاعه جهل و خرافه است؛ رژیم تحقیر و اسارت زن و دولت آدمکشان حرفه ای است. اینها ضد انسانی ترین سیاست ها را در زرورق ”منافع مردم“ میپیچند و کاسه کوزه اوضاع فجیع امروز را مثل همه جای دیگر جوامع سرمایه داری، سر رقبای خود می شکنند. اگر استثنایی در کار باشد اینست که جمهوری اسلامی قبیحترین این نمونه هاست. فقط ریس کثیف ترین کثافات چنین دولتی میتواند اینگونه دریده اعلام کند که ”در زندگی خصوصی مردم دخالت نمیکند“! دولت ایشان و متخصصین اقتصادی قد و نیم قدشان با پلاتفرم مهندسی فلاکت مردم زحمتکش سر کار آمده اند؛ در دولت ایشان، طاعون بیکاری، ”زندگی خصوصی“ صدها هزار خانواده کارگری  را از هم پاشیده است؛ تن فروشی و فحشا بیداد میکند؛ زیر سایه دولت ایشان هفت میلیون کودک کار داریم؛  در دولت ایشان هر سرمایه دار و جوجه پولداری از تحمیل استبداد سیاسی به طبقه کارگر و تضمین کار مفت و ارزان از گرده این طبقه، بر سفره خان یغما نشسته است.  اینها نمایندگان طبقه ای اند که بعد از  سی و شش سال از سرکوب انقلاب ۵٧، روزی تحت نام ”دولت سازندگی“ و ”اصلاحات“ به ریش جامعه خندیدند و امروز همگی با نام ”دولت اعتدال“، کارگر را به تبعیت و سکوت در برابر تورم کیف پول سرمایه دار می کشانند! اینها در زندگی خصوصی طبقه ای دخالت نمیکنند که پاسدار منافع آنند: طبقه بورژوا! همین و بس.

پرسیدنی است این چه دولتی است که ”گشایش اقتصادی و سیاسی“اش اینچنین مورد حمایت و تشویق محافل بورژوایی ایران و دول غربی قرار گرفته است و چپ و راست هر ساله جایزه ای به این و آن یکی از دوستان گرمابه گلستان اش اهدا میکنند؟ دوران ”دولت اصلاحات“ خانم عبادی را در بوق کردند تا اسلام را با آزادی آشتی دهند، امسال هم مسیح علینژاد را بعنوان “نماینده مدافع حقوق زنان ایران” از تنبان اجلاس حقوق بشر و ”دموکراسی“ بیرون آوردند!

شکی نیست که این تغییرات از طرف مهره های ریز و درشت رژیم اسلامی، برای حفظ و بقای تمامیت منافع سرمایه و دولت آن در ایران صورت می گیرد. وقتی فرماندهان سابق جوخه های اعدام، قضات دادگاه های مرگ رژیم، زندان بانان و شکنجه گران سابق، و مغزهای سرکوب فکری و سانسورچیان گذشته، امروز در مدح ”دولت اعتدال“ داد سخن می دهند، اینها همه فقط نشانگر این میتواند باشد، که این جماعت هرچه مدعی باشند، اما دست نهاد دولت را تا حال در سرکیسه کردن طبقه کارگر و زحمتکشان جامعه بسیار بازتر کرده اند. حرارتی که غرب و نهادهای حقوق بشری اش از شخصیت ساختن بی شخصیت ترین آدمها و جریانات بورژوایی ایران در دفاع از جناح موسوم به اعتدال و اصلاحات به خرج می دهند، در جوار دعواهای حقوقی و ایدولوژیک بین مدافعین و مخالفین اعتدال و اصلاحات در ایران، روشن میکند که جدال بین جناح های بورژوازی ایران، سرسوزنی منافع طبقه کارگر، رهایی زنان و خوشبختی و رفاه اکثریت جامعه را در خود ندارد.

دولت در تمام مسائل زندگی طبقه کارگر و اکثریت جامعه دخالت میکند؛ این را به وضوح میتوان دید. از تولید و بازتولید هر روزه فرهنگ طبقات حاکم در رسانه ها و در امر شکل دهی به فرهنگ، سیاست و توقعات میلیونها انسان از خود و از دنیای پیرامونشان بگیرید تا با قانوگذاری در حمایت از مالکیت خصوصی و ملزم کردن جامعه به اجرای آن تحت زور ارتش، پلیس و پاسبان و مزدور!

“دولت اعتدال“، چکیده کینه طبقه حاکمه ای است که تاریخا با اعدام هاى دهها هزار نفره کمونیستها و آزادیخواهان، با گورهاى جمعى و بدون نشانى که بجا گذاشته است، با غیر قانونى کردن تمام احزاب چپ و کمونیست و ممنوع کردن تمام نشریات آزاد و سوسیالیستى، با ممنوعیت و درهم کوبیدن تشکلهاى کارگرى و با لشگر کشى ها و آدم کشى هایش در کردستان، امروز در لباس محترم ”تدبیر و گشایش اقتصادی و سیاسی“ سرمایه، عیان شده است. ماهیت سرکوبگرانه بورژوازی ایران از خلال ”دولت اعتدال“ با جهنمى که براى زنان وعده داده است، با ادامه تحکیم خرافات و جهالت مذهبى و ناسیونالیستی بر زندگى مردم، با قوانین قصاص و فرهنگ ارتجاعى اش، با بى حقوقى مطلق کارگر و تحقیر تمام و کمال فرد به منصه ظهور رسانده است. این آن حقایقى است که امروز ”دولت اعتدال“ را دولت کرده است.

کارگران ایران باید هوشیار باشند که کل بورژوازی ایران، عصر طلایی انکشاف سرمایه اش را در قامت این دولت دیده است. کل بورژوازی ایران – با عمامه و بی عمامه – در فردایی که حیات سرمایه داری و دولتش به خطر افتاده باشد، بهمراه طبقه متوسط اش به عنوان یک قطب واحد در مقابل طبقه کارگر و خطر کمونیسم قرار خواهند گرفت. از اینرو طبقه کارگر و کمونیست های این طبقه از الان باید برای چنین نبردی خود را آماده کنند.

جدال بر سر آینده سرمایه داری در ایران است و رهایی طبقه کارگر نه در گشایش و توسعه اقتصادی و سیاسی سرمایه داری در ایران، بلکه در گرو فروپاشی کلیت این نظام استثمارگر و درهم شکستن ماشین دولتی آن است. طبقه کارگر تنها  و تنها با اعتراضات و سازماندهی مبارزات خود، بمثابه یک طبقه برای خود، قادر خواهد بود که توازن قوای دیگری را به بورژوازی و دولت آن تحمیل کند و طومار کل ماشین سرکوب و اختناق آن را در هم پیچد. این به نوبه خود، دست کمونیست های طبقه کارگر را میبوسد تا با دخالت فعال در جدالهای اصلی طبقاتی پیش رو، طبقه خود را برای نبرد نهایی آماده کنند.