خزان لمپنیزم قومی – مذهبی! در حاشیه یک بیانیه –

در حالیکه کوبانی در محاصره همه جانبه حکام جهان و توحش افسار گسیخته داعش قرار دارد؛ در حالیکه کوبانی در مقابل داعش این فرزند خلف بورژوازی جهان از واشنگتن تا لندن و پاریس و از آنکارا تا تهران و ریاض و دوحه و اربیل، تن به تن و جبهه به جبهه مقاومت می کند؛  در حالیکه بشریت با وجدان و آگاه جهان، این مقاومت را بخشی از هستی و نیستی خود دانسته و در دفاع از آن به اعتصابات و اعتراضات گسترده در سراسر جهان دست می زند؛ در حالیکه بمب افکن های ناتو بر فراز عراق و سوریه، مانور می دهند و تانک های ترکیه و داعش یک هدف را می کوبند؛ در حالیکه عزم و اراده راسخ زنان و مردان کوبانی در دفاع از مدنیت و حرمت انسانی در مقابل همه این جانواران، چنان جهانشمول است که شرافت دنیا را در همبستگی و هم سرنوشتی با خود، خروشانید و همه را به فکر راههای شکستن محاصره کوبانی انداخته؛ و در حالیکه کوبانی راه بزیر کشیدن دولتهای مرتجع ملی و میهنی و مقابله با دستجات قومی – مذهبی با تکیه بر سازماندهی توده ای و تسلیح عمومی از پایین را دوباره وارد دستور هر جنبش آزادیخواه و مترقی کرده است؛ در این میان، یک باند قومی تحت نام “اتحادیه جوانان غرب آذربایجان” در یک بیانیه بطرز غریبی نقش مار کشیده و به تحریک قومی مردم ارومیه دست زده است. ادعا می کنند که از جان و مال و “ناموس” و “سرزمین اجدادی” مردم در مقابل “دار و دسته ای تروریست” که منطقه را به “آشوب” کشیده اند، حمایت می کنند. و جالب است که در این “تقابل” انگشت اشاره شان، مشخصا بسمت اعتراضات و تجمعات مردم در شهرهای ایران در دفاع از مقاومت زنان و مردان کوبانی نشانه رفته و در اطلاعیه شان دهن‌دره میکنند که:

“با بحرانی شدن منطقه، مافیای سیاسی و رسانه گروه‌های تروریستی پژاک و پ کا کا شبانه‌روز تلاش دارند با اعلام تجمعات مختلف به بهانه تصرف شهر کوبانی توسط داعش پروپاگاندای سیاسی به راه انداخته و بازی را به نفع خود تغییر دهند و … هر جور که دلشان می‌خواهد شهرهای غر ب آزربایجان را به آشوب بکشند …”

اگر این فقط یک بیانیه بود شاید صرفا به خواندنش می نشستیم و سر آخر به زوزه هایش می خندیدیم. اما از آنجا که سیاست و قدرت در دنیای امروز معانی فوق العاده خطرناکی پیدا کرده اند لذا مسئله جدی است، عواقب زمینی برای انسانهای واقعی دارد، حتی اگر این بیانیه  و صادر کنندگان آن جدی نباشند. واقعیات تلخ جهان امروز ما همراه با پایان جنگ سرد از کشتارها و پاکسازی های قومی و قبیله ای در رواندا آغاز شد و به بر پا کردن گورهای دسته جمعی و تراشیدن اقوام و باندهای مسلح قومی در کشور صنعتی و اروپایی یوگوسلاوی در مقابل چشمان ناباور و بهت زده بر صفحه تلویزیون ها، رسید. سبز شدن انواع جریانات قومی و مذهبی و تروریست، جنگها و نسل کشی های قومی و مذهبی به تباهی کشیدن زندگی میلیونها انسان یکی از اولین نتایج و “دستاوردهای” پیروزی دمکراسی بازار آزاد بوده است. دیروز یوگوسلاوی و افریقا و امروز خاورمیانه صحنه تاخت و تاز انواع باندهای مخلوق دنیای آزاد است. دیروز جبهه میهنی رواندا و ارتش آزادیبخش کوسوو و امروز القاعده و جبهه النصر و داعش! بر بستر چنین اوضاعی است که فاشیستهای “اتحادیه جوانان غرب آذربایجان” جرات قد علم کردن پیدا میکنند. در ایران مدتها است که این باندهای رسما قوم پرست که صریح و بی پرده شعارهای نفرت و پاکسازی قومی سر می دهند، براه افتاده اند؛ خودشان می گویند که میخواهند داستان کشتار ارمنی ها و ژنوساید کردها در ترکیه و شوروی سابق را در تهران و تبریز و ارومیه تکرار کنند. می گویند که صحنه های شنیع پاکسازی و آواره کردنها و برپائی گورهای دست جمعی سارایوو را در ایران تکرار خواهند کرد. ادامه این نوع رجزخوانی ها در بیانیه ای که چماقداران آن منتظر مهر تایید از جمهوری اسلامی اند، در حقیقت دارند ظرفیت فاشیستی خود را تست می کنند و به رخ می کشند.

مردمی که مهندسی باندهای قوم پرستی چون “جبهه آزادیبخش کوسوو و مقدونیه” را در راستای نظم نوین آقایان دیدند، مردمی که عراق و سوریه را بیخ گوش خود می بینند، جهانی که شاهد دست سازترین نیروهای سیاه تاریخ بشر همچون القاعده و “ارتش آزادیبخش سوریه” و “داعش” و عواقب خونین و جنایتکارانه آنرا در راستای جهان چند قطبی عظما مشاهده کرده اند، با نگرانی چشم انتظار نیروئی بودند که راه مقابله با این خطر جدی را به آنها نشان بدهد. این نیرو هم اکنون مقاومت و مبارزه جانانه زنان و مردان در کوبانی است. مردمی که نمیخواهند طعمه سناریوی تحرک دستجات قومی و مذهبی شوند و تسلیم شرایط استیصال و یاس شوند، اکنون به نیروی کوبانی چشم دوخته اند. نیروئی جدی که مردم را در محل کار و زندگیشان متشکل کرده و در مقابل دستجات انتحاری و غیر انتحاری قومی و مذهبی، امنیت زندگی و مدنیت آنان را محافظت میکند. مقاومتی مشروع که از متن زندگی و کار مردم سازمان یافته است. کوبانی تجربه ای است قابل اعتماد و غنی در سازمان دادن مردم و مقابله سیاسی و نظامی با ارتجاع که اتفاقا در ایران و سایر کشورهای منطقه میتوان بکار بست.

بیانیه طلاب قومپرست آذربایجان در دنیای سیاست علیه صف مبارزه و مقاومت توده ای در برابر رژیم اسلامی سپر انداخته است. اینها همجوار رژیم اسلامی در سرکوب اخیر بیش از ٣٠ تن از فعالین چپ در تهران قرار می گیرند. وهمزمان به پادگانی کردن فضای شهرهای کردستان و دستگیری های وسیع فعالین حمایت از مقاومت کوبانی در چند روز اخیر لبیک می فرستند. بی خود نیست که کنار داعش علیه کوبانی می ایستند. اینها از جنس سلفی های مرتجع کردستان، و از قماش خود داعش اند. امروز، بقاء و قدرت تطبیق اینها در دامن زدن به شکاف و شقاق قومی و مذهبی در جامعه نهفته است. میدانند چگونه میشود پول و حمایت این یا آن دولت را بدست آورد، با بازار اسلحه دست دوم آشنایى دارند و هنر فرقه سازى را یاد گرفته اند. اینها جانورانی اند که میتوانند صد نفر را با تامین رزق شان، با تراشیدن هویت قومی و مذهبی خاص برایشان یا صاف و ساده با ارعاب و تحریکشان، دنبال خود بکشند. در خاورمیانه و ایران امروز، ته هر لجنی و زیر هر سنگی یک قوم و یک مذهب دست ساز پیدا میشود. صاحبان این بیانیه ماهیتا باند قومی اند و متعلق به کابوس جنگ داخلی و هرج و مرج در ایران اند. اینها هر چند در سیاست جزو بازیگران فرعی اند و شانس اجتماعی شدن و توده ای شدن ندارند اما اتفاقا به همین دلیل، مانند خلف خود داعش، در شرایط ویژه می توانند با توپ و خمپاره و بمب به سر و کله مدنیت و شهرنشینی بزنند و خانه و کارخانه و بیمارستان و مدرسه مردم را منفجر و روى سرشان خراب میکنند.

تجربه کوبانی مفت به دست نیامده که بتوان راحت سر آن را با پروکاسیون زیر آب کرد؛ نباید اجازه داد شکاف و تفرقه قومی منفذی در این جبهه مقاومت پیدا کند. آنها که پشت آن بیانیه قایم شده اند خلف سربازهای ناتانیاهو در فلسطین اند؛ خلف پیشمرگه های بارزانی در کردستان عراق اند که شنگال را در یک چشمبندی بر سر نفت کرکوک تحویل داعش داد و خاکش را به توبره کشیدند؛  پاییز بارزانی ها و سلفی ها و پان ترکیست ها و مهتدی ها در عراق و ایران، فرا رسیده است؛ آنگاه که مبارزه و مقاومت توده ای علیه داعش خارجی به مبارزه علیه جمهوری اسلامی شیفت کند، اینها فعال تر خواهند شد. و ضمن اینکه با برادران انصار دوستان گرمابه گلستان هم می شوند، در راس سرکوب کارگر و زن و آزادیخواهی و برابری طلبی آن جامعه قرار خواهند گرفت.

باید کوس رسوایی این باندها را زد. نه، هیچکس و هیچ جریانی حق ندارد که جنبش مقاومت علیه ارتجاع را “تروریست” بخواند! جای، جای این مقاومت در کانتون های کوبانی، تاریخ نانوشته مبارزانی است که به وحشیانه‌ترین تهاجم سرمایه داری در تاریخ معاصر تو دهنی زده اند. کمتر جامعه ای طی تاریخ معاصر، چنین پیروزمندانه، رو در رو علیه توحشی که تجربه کرده، رقصیده باشد. هیچ مهاجمی در این صف مقاومت، آرمان خود را وسیله غارت و چپاول نکرده و هیچ مهاجمی این چنین اقبال و تقدسی نیافته. این ویژگی جنبش مقاومت در کوبانی است که دست ارتجاع را رو میکند. سالهاست که جنایت و خیانت قومی ها و مذهبی ها در خاورمیانه تحمیل و تحمل شده؛ اکنون، هنگام ثبت جانفشانی‌ و مقاومت توده ای زنان و مردان این خطه علیه ارتجاع است.

با لمپنیسم قومی سازشی در کار نیست؛ هر آنکس که نمیخواهد بیش از این سرنوشت خود و همنوعانش را قربانی هژمونی گانگسترهای قومی – مذهبی کند باید به صف آزادیخواهی و دفاع از مساوات طلبی بپیوندد. آدم آوانگارد، آدم برابری طلب در جامعه کم نیست. آذربایجان کم آدم چپ و کمونیست ندارد؛ کنار گوش اوباش قومی، دانشجویان دانشگاه تبریز در حمایت از مقاومت کوبانی علیه ارتجاع اعلام اعتصاب کردند؛ آزادی و برابری را بار دیگر پرچم اعتراض به وضع موجود کردند. فضا امروز به همت مقاومت توده ای در کوبانی علیه ارتجاع به نفع جبهه انسانیت و آزادیخواهی شیفت کرده است؛ هر نیرویی که امروز به مقابله با کنتراهای قومی – مذهبی بر خیزد دفالت مقاومت توده ای را به نفع خود عوض خواهد کرد؛ امروز روز تعرض طبقه کارگر و سازماندهی کمونیست ها است؛ روز تعرض آزادیخواهی به ارتجاع در هر شکل حکومتی و غیر حکومتی؛ ظرفیت جبهه چپ و آزادیخواهی در ایران این کنتراهای قومی – مذهبی را لگام خواهد زد. کسی اجازه ندارد اعتبار نامه اش را از ارتجاع داعش بگیرد. این را کمونیست ها تضمین خواهند کرد. سوسیالیست هایی که مبشر برابری انسانها فارغ از هویت های کاذب جنسی، مذهبی و قومی اند؛ آنان که با متحد کردن طبقه کارگر و مردم آزادیخواه بساط جریانات انگلی و حاشیه ای را جمع خواهند کرد و حسابشان را کف دستشان خواهند گذاشت.