طبقه کارگر و جامعه مدني –

سرمایه داری ایران، امروز تحت پرچم “گشایش سیاسی” و “جامعه مدنی” به سمت سیاست های اقتصاد سرمایه داری بازار می رود تا برنامه سودآوری هر چه بیشتر سرمایه به نیروی محرکه کار ارزان را به سر انجام رساند. این چیزی نیست جز درد زایمان تاریخی بورژوازی ایران که امروز زیر نام “گشایش سیاسی” و “دولت قانون” در انتظار طبقه کارگر ایران است. موقعیتی که امروز طبقه کارگر و اعتراض این طبقه در جامعه پیدا کرده است در این واقعیت منعکس میشود که نتیجه کشمکش میان پرولتاریا و بورژوازی در این دوره تاثیر تعیین کننده ای در تناسب قوای اجتماعی و سیاسی میان طبقه کارگر و بورژوازی برای دوره نسبتا طولانی داشته باشد. این تاثیر نتنها در تناسب قوا در مقابل جمهوری اسلامی، بلکه در رنگ دادن به ذهنیت طبقه کارگر و به ذهنیت جنبش مساوات طلبانه و کمونیسم طبقه کارگر خواهد بود.

مبارزه ای که امروز میان طبقه کارگر و بورژوازی در گرفته فقط در عرصه مبارزه اقتصادی طبقه کارگر نیست، مابه ازای آن در مبارزه و تناسب قوای میان احزاب سیاسی منعکس می شود. اگر کسی دنبال بحث حزب و قدرت سیاسی است باید ببیند که حاصل این دوره و این مبارزه طبقه کارگر، بلاخره احزابی را به قدرت نزدیک میکند و احزابی را برای طولانی مدت از قدرت دور میکند. حزبی که پرچم اعتراض طبقه کارگر در این دوره را بردارد، حزبی که بتواند این پرچم را به خواست طبقه کارگر تبدیل کند، انقلاب سوسیالیستی را سالها به جلو کشیده است.برای کمونیسم، آشکار کردن اجحافات “دولت قانون” و “گشایش”اش، افشای بی امان سیاست ها و نقشه های بورژوازی ایران، نشان دادن جایگاه و کارکرد واقعی هیاهوی “جامعه مدنی” در صحنه سیاسی جامعه، و بسیج طبقه ای که مظهر تمام عیار آزادی است، برای ایفای نقش مبارزاتی خود در دوره بیش رو وظیفه همین امروز است. طبقه کارگر “طبقه ای از جامعه مدنی، که طبقه ای از جامعه مدنی نیست؛ طبقه ای که خود انحلال تمام طبقات اجتماعی است؛ آن بخش از جامعه که سرشت جهان شمولش را از رنج جهانشمولش دارد و هیچ حق ویژه ای را طلب نمیکند، چرا که نه ناحقی ویژه ای، که نا حقی عامی علیه او روا می شود؛ طبقه ای که دیگر نه مقامی تاریخی، بلکه مقامی انسانی را طلب میکند… و سرانجام آن بخش از جامعه که نمیتواند خود را آزاد کند، بی آنکه خود را از تمامی دیگر بخش های جامعه آزاد کند و بدین ترتیب، تمام آن دیگر بخش ها را آزاد کند… طبقه ای که گمگشتگی کامل انسان است و بنابراین تنها میتواند با بازیابی کامل انسان، خود را باز یابد؛ این انحلالگر جامعه به مثابه طبقه ای ویژه” طبقه کارگر است که در برابر جامعه مدنی بورژوایی می باید پرچم “آزادی، برابری، حکومت کارگری” را برافرازد ….