در دفاع از اسانلو؛ پاسخي به عليرضا بياني –

همه میدانند که اواخر ماه فوریه امسال منصور اسانلو با یکی از رسانه های جنبش سبز – گروه موج سبز – مصاحبه ای انجام داد که در آن، وی را بعنوان بخش “هماهنگ کننده فعالان کارگری” این گروه معرفی کرد. بعد از گذشت این مصاحبه، اسانلو جهت تصویر سازیی که از وی در اذهان عمومی بعمل آمده بود در پیام اخیرش بمناسبت فرا رسیدن سال نو چنین می گوید: “متاسفأنه چند هفتۀ پیش، هنگامی که برای شرح خروج خود از ایران با یکی از رسانه ها یعنی تلویزیون رها گفت و گو کردم،  توضیحات این رسانه پس از گفت و گوی من این تصور را ایجاد کرد که من برای ادامۀ فعالیت به یک گروه یا تشکیلات خاص پیوسته ام. از این رو ضروری می دانم یادآور شوم، مطالبی که پیرامون پیوستن این جانب به تشکیلات وابسته به این تلویزیون و صاحب امتیاز آن به عنوان یک سازمان سیاسی منتشر شد، از نظر شخص من نتیجۀ سوءتفاهم در طی گفت و گو های مربوط به مصاحبه بوده است. همچنین تأکید می کنم که من هیچ گونه وابستگی و پیوستگی به هیچ حزب و تشکیلات سیاسی و رسانه ای ندارم.”

در این راستا، علیرضا بیانی در نشریه میلیتانت و در واکنش به پیام منصور اسانلو، الساعه دست به ویراژی “انقلابی” زده است: “اکنون پس از گذشت 19 روز، یعنی تقریباً سه هفته، و سکوت شما در تمام این مدت، به ما حق دهید که پس از به وجود آمدن بی اعتمادی کامل، و در شرایطی که شما اعتبار سابق خود را از دست داده اید، به این سادگی نپذیریم که می توان با ارائۀ توضیحی کوتاه در حدّ یک پاراگراف، همان چیزی را باور کنیم که شما می خواهید.”

همچنین: “از نظر ما با این اطلاعیۀ اخیر شما، هچ چیز تغییر نکرده است. ما مانورهای سیاسی را خوب می شناسیم؛ و در مبارزۀ سیاسی، پیرو قواعد و سنت های انقلابی هستیم. در اپوزیسیون «چپ»، به کرّات گرایش هایی یافت می شوند که همۀ عمر فعالیت خود را در حوزه های حقوق بشری و انسان دوستانه و نظایر این ها گذرانده اند و اصولاً اهل تحلیل و بررسی مارکسیستی نیستند. آن ها تا پیش از پیوستن شما به «موج سبز»، نمی خواستند بپذیرند این مسیری است که شما انتخاب کرده اید؛”

آقای بیانی؛ شما که “استاد” تشخیص “مانورهای سیاسی” هستید اما با کمال تاسف نوشته تان نه جدل است، نه نقد سیاسی و نه روشنگری علمی. فرهنگ آشنای حق السکوت است. سنت چپی که قبل از اینکه مبنای جنبشی و اجتماعی داشته باشد و از زندگی و مبارزه روزمره طبقه کارگر شروع کند، یک فرقه بی ریشه و ایدولوژیک است. در نتیجه مایه تعجب نیست که جایگاه کسی مثل اسانلو را نه در متن شرایطی معین بلکه از سر افکار و ایدولوژی او محک زند. در حالیکه بقول مارکس افکار، تعین ها یا عدم تعین ها در اهداف را نشان میدهد. با متر ایدولوژیک شما اما وجود رهبران کارگری غیر کمونیست قابل فهم و قابل تحمل نیست. در حالیکه در این متن است که رابطه کمونیست ها با سایر فعالین و رهبران کارگری که الزاما کمونیست نیستند اما کارگری اند معنی میابد. به این معنا که زندگی و مبارزه کارگر محور هستی شان است. اینکه این رهبران چقدر روشن هستند، چقدر برد دارند، کجا را میبینند و تا کجا میتوانند پیش روند، بحث ثانوی است. شما ترجیح دادید که بجای خوشحالی هر چند نیم بند از تصمیم یک فعال و رهبر کارگری که حتی با قلم خود اعلام پیوستگی اش را تکذیب کرد، به پرخاش گری ایدولوژیک رو آورید. تفاوت برخورد شما با اقدام هیات مدیره سندیکا علیه اسانلو از مو باریکتر است. چه “حیف” که دنیای شما آنهم با این همه پز “انقلابی” اینقدر نحیف و صغیر باشد. افسوس که در سنت شما “ایدولوژی آلمانی” قربانی ایدولوژی شد. آیا برای کسی مثل شما با این “جایگاه ویژه” که برای خود قایل اید و با این درک “علمی” از مبارزه طبقاتی، چنین جفت پا پریدن وسط ماجرا جایز است؟ نقش شمای چپ در زندگی و مبارزه روزمره کارگران ایران چیست؟ کسی که هنوز نمیداند صنایع فولاد، اتومبیل سازی و صنایع هسته ای ایران چند کارگر دارد چگونه میتواند با رهبران کارگری وارد پروسه جدل، مجاب کردن و روشنگری کمونیستی شود؟! چگونه میتواند لولای اتحاد و دشمن تفرقه جنسی، مذهبی و قومی در صفوف طبقه کارگر شود؟ انگار فراموش کرده اید که آوار فروپاشی بلوک شرق کمر طبقه کارگر را شکست و تحزب کمونیستی را دهه ها به عقب راند؛ انگار نه انگار که “پایان تاریخ” را جار زدند و طبقه کارگر را عملا خلع سلاح کردند؛ “گرایش انقلابی” شما چه نقشی در روشن کردن آن تناقضات و آشفتگی ها برای طبقه کارگر جهت دفاع از کمونیسم و انقلاب کارگری علیه هجوم تبلیغات و زرادخانه بورژوازی دارد؟ نوشته شما جنگ علیه افکار، مکاتب و سنت های نظری و عملی بورژوایی نیست که توانسته اند مهر خود را به ذهنیت کارگران و رهبران کارگری در مقیاس دهها میلیونی بکوبند. جناب بیانی؛ وضعیت اسف بار کنونی کمونیسم در جنبش کارگری انعکاس ناتوانی های چپ غیر کارگری است. چپی که محصول شکست انقلاب کارگری اکتبر است و گرایش شما، خود یکی از مشتقات آن است. چپ غیر کارگری و بعضا ضد کارگری که در این میان به راه افتاد و بنام سوسیالیسم و کمونیسم هنوز که هنوز است کارگران را به محدودیت در تریدیونیونیسم و حتی تبعیت در مقیاس وسیع از جناح های طبقه حاکم سوق داده است. سوسیالیسم های کاذب این نقش را داشته اند که رابطه کارگر و کمونیسم را در مقیاسی وسیع گسستند و هنوز هم دست بردار نیستند. حاصل کار چیزی جز دور کردن کارگر از کمونیسم و ساکت کردن کارگر کمونیست در درون طبقه کارگر نبوده است.

شما که “اهل تحلیل و برسی مارکسیستی” هستید، آیا میدانید که در تشخیص گره گاه های مبارزه طبقاتی سابقه چندان درخشانی ندارید؟! رجوع به آرشیو نوشته های درپیتی شما، ریشه هر درک و ذکاوتی را می خشکاند. در یکی از فیوضات تاریخی تان تحت عنوان “تجربه ای در روز قدس”، جنبش بورژوا – لیبرال خرداد ۸۸ را “جنبش مردم ایران” خواندید و پشت بند آن با گستاخی تمام، شلوغی های “روز قدس” همانسال را با انقلاب ۵۷ تراز کردید! آیا بند تشخیص طبقاتی تان آنقدر نازک بود که پشت پرده شعار “مرگ بر روسیه” این جنبش تا مغز استخوان بورژوایی را نشانه “مقاومت” و “پتانسیل بالای معترضین” قلمداد کنید؟! باید بدانید که تاریخ سفت و سخت تر از اینهاست و بدون نقد ابژکتیو و رادیکال از گذشته نمیتوان در بارگاهش به راحتی این سابقه لامصب را ترک کرد. در فقدان تحزب کمونیستی، کارگران و رهبران کارگری با احزاب بورژوا – دموکرات می روند و منتظر نمی مانند. آنوقت شما بجای پرداختن به این معضل و نشان دادن راه و چاه رسیدن به تحزب کمونیستی، وقیحانه و در کمال بی مسولیتی، خود را به کوچه علی چپ می زنید. نگاهی به دور و بر خود بندازید؛ بورژوازی هر روز با بستن کارخانه های کم سود، وارد کردن کالاهای ارزان تر، زدن سوبسیدها و غیره به طبقه کارگر حمله میکند. شما جز آژیتاسیون و دعوت به “انقلاب” چه کار دیگری بلدید؟ چرا حتی از فرموله کردن یک موضع واقعی و عملی که سدی در مقابل همه این تهاجم ها باشد عاجزید. شما و گرایش تان تا الان نشان داده اید “پیرو قواعد و سنت های انقلابی” کدام طبقه هستید. دنیای ما همه نوع “انقلاب” و همه نوع “انقلابی”ای بخود دیده است. شما و طیف وسیعی از چپ های ضد رژیمی، محصول آنارشی وضع موجود اید. محصول آن خرده طبقه ای که در هر شلوغی و دست اندازی، عطای کمونیسم کارگران را به لقایش می بخشد. آنوقت کسی که باید  تاریخ سوسیالسم کذایی تان را به سیخ کشد، کارگران کمونیست اند.