وصله ناجور دموکراسی –

مافیای رسانه های اصلی سیستم حاکم در غرب تبلیغات وسیعی علیه ترامپ مولتی میلیاردر براه انداخته است. اینکه هدف این کمیپن صرفا “افشاگری” نیست را خود طراحانش هم مخفی نمیکنند.

حقیقت این است که ورود ترامپ به کاخ سفید به حیثیت و اعتبار چندین دهه دموکرات ها و جمهوریخواهان بعنوان احزاب اصلی در ساختار حاکم لطمه زده است. نفس عروج ترامپ خود نتیجه سرخوردگی و بی اعتمادی جامعه به کارنامه این احزاب، به قوانین حاکم و به وعده وعیدهای پوچ دمکراسی بازار و گشایش اقتصادی است.

در یک نگاه سطحی و گذرا، کمپ “پیروز” جنگ سرد با ظاهر فریبنده دمکراسی غربی بیش از یک دهه است که در منجلاب  بحران و رکود اسیر است و آمریکا در راس همه، خود تمام قد چهره مضحک این نوع دموکراسی را به تصویر کشیده است. دنیا و به تبع آن جامعه آمریکا دنبال پاسخی به این بی افقی دوره حاضر و بن بست و بی عدالتی عظیم، به این بی خانمانی، بی تامینی و کابوس از آینده نامعلوم است. تا دیروز دموکراسی و اقتصاد بازار بعنوان تنها “پاسخ معتبر” به وضع جهان جار زده می شد. امروز اما در غیاب دخالت طبقه کارگر در عرصه سیاسی و احزاب کمونیستی مدعی قدرت در غرب، پوپولیسم افراطی از قفس گریخته امثال ترامپ به اپوزیسیون احزاب بستر اصلی تبدیل و از حاشیه به متن پرتاب شده اند.

حالا بورژوازى بزرگ و طبقه حاکمه آمریکا با به قدرت رسیدن ترامپ در درازمدت جریانى را نمی بیند که میتواند پاسخ اقتصاد سیاسی و خلاء فکری ناشى از شکست نظم نوین جهانی در آستانه ورود به دنیای چند قطبی را پر کند و بتواند طرح ریاضت اقتصادى مطلوب سرمایه داران آمریکایى را با سهولت بیشتر به خورد مردم بدهد. این را همه شان می دانند. اینکه ترامپ و ابوابجمعى او “آمریکا را دوباره عالی کن” و “بازگرداندن امنیت” را چگونه تفسیر خواهند کرد نه مورد تردید است و نه نیازى به حدس و گمان دارد. مساله اساسى اینست که بورژوازى آمریکا ناچار است در دل جهان چند قطبی موجود در برابر رقبایش تن به آرایش “جدیدی” بدهد و شرایط عبور آمریکا از تنها سرکرده جهان را به تنها یکی از قدرت های امپریالیستی در کنار اروپا، روسیه و چین فراهم کند.

اما تا اینجای کار مشمئز کننده است که چگونه میدیای “مین استریم” پا به پای احزاب اصلی شکست خورده در انتخابات آمریکا در ابعاد عظیم مشغول پروکاسیون علیه “رقیب” خود و طراحی یک چهره شیطان از یک دلقک تحت عنوان “دست نشانده روسیه” و همزمان دمکرات و منزه جلوه دادن اوباما و کلینتون و خیل جمهوری خواهان خجول است.

این کمپینی برای سازماندهی یک انقلاب مخملی با کنار زدن ترامپ این وصله ناجور بورژوازی است. سیستم آشنایی است! نزد رسانه های حاکم سالهاست که اصالت در دروغ بافتن است! اما ما در جهان “پسا حقیقت” زندگی نمیکنیم، بعکس همیشه در دنیایی از بی عدالتی و دروغ زیسته ایم. سیاست بورژوازی چنان با تزویر آغشته شده و دروغ چنان آزادانه و عادی شناور شده است که حتی برای اثبات کوچکترین ادعا نیازی به ضعیفترین لنگری از شواهد ندارد. سیاستی که در کشورهای اروپای شرقی، کاملا حساب شده و خیلی “دمکرات” و “متمدنانه” با کشف “تقلب های انتخاباتی” سه سوته توسط انقلاب های مخملی، دوستان خود را سر کار آورد. بویژه در کیس عراق همین نوع دروغ ها و کمپین ها و رو کردن اسناد به بهانه اینکه “صدام به سلاح های کشتار جمعی مسلح است”، زمینه بمباران و نابودی کل مدنیت آن جامعه را فراهم کرد؛ در لیبی و سوریه با همین نوع “افشاگری” و رو کردن اسناد و منحرف کردن موج انقلابات بهار عربی شرایط رشد غده های عفونی معادل القاعده و داعش را در قلب جهان متمدن فراهم کردند.

اکنون طراحی یک محور شر دیگر، اینبار نه در حیات خلوت های پرتی چون خاورمیانه و آفریقا که در قلب آمریکای “دمکرات”، آنهم به بهانه نزدیکی ترامپ به روسیه قرار است بکمک حفظ موقعیت از دست رفته بورژوازی آمریکا بشتابد. به همین خاطر ژورنالیسم “شرافتمند” بعنوان مهمترین دستگاه جنگی ساختار حاکم، عروج ترامپ را محصول “هک شدن کامپیوترهای ستاد انتخاباتی کلینتون توسط روسیه” معرفی میکند و همزمان کمک های میلیاردی نهادهای مالی همچون “گلدن ساکس” و “مورگان استنلی” به ستاد انتخابات کلینتون را حتی قابل اشاره هم نمی داند. میگویند با رو شدن این “اسناد” ترامپ بیش از ۱۸ ماه دوام نمی آورد و به زیر کشیده میشود، و کیست که نداند این تبلیغات پاخورده گوشه ای از سناریوی به زیر کشیدن رئیس جمهوری منتخب شان است.

احزاب اصلی شکست خورده انتقام میگیرند، حاضر نیستند به این راحتی آینده سیاسی – اقتصادی امریکا را به نخاله ای چون ترامپ واگذار کنند حتی اگر به قیمت نشان دادن چهره “واقعی” دمکراسی و بازیهای دمکرات مابانه تاکنونی شان باشد. جای دوری نرویم، همانگونه که فتاح السیسی بنام دفاع از امنیت و مقابله با تروریستهای اسلامی علیه رئیس جمهوری منتخب و دمکراسی در مصر کودتا کرد، نمایندگان دمکراسی غربی نیز قرار است با دمیدن در شیپور تبلیغات جنگ سردی به بهانه همکاری ترامپ با “دشمن” و “به خطر انداختن امنیت ملی”، “بدون خونریزی” با یک انقلاب مخملی برکنارش کنند. “آنکه با ما نیست بر ماست”، دورویی این ژورنالیسم را نشان می دهد.

با این اوصاف می توان با یک حساب سرانگشتی درک کرد که اهمیت نزاع و سختگیری امروز هیئت حاکمه امریکا با همه یال و کوپال تبلیغاتی، جاسوسی و مالی عریض و طویل اش علیه کمپ ترامپ، نه بر سر دفاع از “امنیت” امریکا،  نه به خاطر هارت و پورت “همکاری با پوتین” بلکه در گواهى اى است که آینده موقعیت آمریکا و کاهش وزن اش به نسبت گذشته در مقابل رقبای خود در دنیای چند قطبی امروز بدست میدهد. نه آنچه راى آورد، بلکه آنچه راى نیاورد جوهر حقیقى دعوای امروزشان است.

ظاهرا هیچیک از مدعوین عربده جوى مراسم پرشکوه افتتاح عصر دمکراسى بازار و جهان تک قطبی در دو دهه گذشته، رغبت زیادى به شرکت در مراسم اختتامیه آن ندارد.