”لائیسیته چون پدیداری سیاسی – حقوقی، ناظر بر مناسبات دولت با دین، در معنا و مفهومی مشخص، در فرایندِ مبارزه با کلیساسالاری در اروپای کاتولیک و به ویژه در فرانسه با انقلاب ۱۷۸۹ …، شکل می گیرد.“ اما ”انقلاب ۱۳۵۷ با برچیدن نظام سلطنت به استقرار سلطه دین در ایران می انجامد.“ لذا، ”خروج از سلطه دین در ایران فرایندی بغرنج و درازمدت است. کامیابی در این راه، امری محتوم و مسلم نبوده بلکه مبارزه و شرطبندی و در گرو رشد و توسعه دو جنبش اصلی است: یکی، جنبش های تغییر دهنده و مشارکتی سیاسی- اجتماعی در گذر از نظام جمهوری اسلامی برای آزادی، دموکراسی و به طور کلی رهایی انسان ها و دومی، جنبش فکری – روشنفکریِ لائیک …“ شیدان وثیق – لائیسیته و سکولاریزاسیون (تاکیدها از من است)
از این ترم بی ربط و خارج از زمان ”جنبش فکری – روشنفکری“، که ریشه در درک و فرهنگ فخر فروشی و گنده دماغی ”روشنفکران منفرد“ ایران نسبت به تحزب سیاسی و قائل شدن جایگاه مقدس برای روشنفکران و هنرمندان دارد، بگذریم. مطالعه تاریخ ”درخشان“ گشت و گذار سیاسی آقای وثیق، از سابقه فعالیت در حزب رنجبران وقت، مشاور رسمی بنی صدر و سازماندهی و هدایت ”ریس جمهور“، تا حضور امروزش در جبهه ”جمهوری خواهان دموکرات و لائیک ایران“، برای کسی که وقت کند و حوصله داشته باشد خالی از لطف نیست. ایشان و حزب متبوع شان تا دیروز که چپ بودن در سطح دنیا قرب و منزلتی داشت، راست ترین و منحط ترین نوع جریانات مدعی چپ از آب درآمدند؛ با تز ”سه جهان“، مجری افتخاری سیاست های ضد کارگری فروهر (نخستین وزیر کار خمینی) شدند، با شعارهایی از قبیل ”اعتصاب به صلاح کشور نیست، اعتصاب چپ روی است“، در بحبوحه مبارزات کارگری و جنبش شورایی دوران انقلاب ۵٧، مبلغ تمکین طبقه کارگر به حکومت و قانون آن شدند. در جنگ ایران و عراق، مواضع شوونیستی این جریان گوی سبقت را حتی از مبلغان رسمی رژیم ربود، تا جایی که کارگران را به شرکت در جبهه جنگ و ”دفاع از میهن“ فرا خواندند.
در قبال حمله به کردستان، کارنامه اینها سیاه تر از این حرف ها است. نه تنها یورش سبعانه جمهوری اسلامی به کردستان در ٢٨ مرداد ۵٨ را مورد تایید پرشور قرار دادند بلکه در رکاب این رژیم، مقاومت مردم کردستان را ”ضد انقلاب“ نامیدند.
جالب است که دیروز با تز سه جهان و اکنون با پرچم ”لائیسم و جنبش روشنفکری لائیسته“ همان سیاست و همان سنت و جنبش و منش را نمایندگی میکنند. اکنون که پیشانی پان اسلامیسم جمهوری اسلامی در برابر نسلی که بیش از سه دهه است به اسلامیزه کردن جامعه ایران تن نداده، به سنگ خورده است و ظاهرا پدیده ”گذار“ و دمکرات بودن مد شده است، این طیف دوباره از عقب مانده ترین و راست ترین جناح بورژوازی سر بیرون میاورد. به سیاق گذشته، هشدار میدهند که مبارزه با مذهب در ایران شرط و شروطی دارد، ”فرایندی بغرنج و درازمدت است“، در گرو ابراز وجود گروه بسیار ”لایق“ و ”آزاداندیش“ اشباح شکست خورده از پشت دیوار است که فقط سایه هاشان را مردم می بینند!! واقعا تنها اراده ثابتی که نزد اینها دیده میشود، ٣٧ سال ادامه دادن به همان اختفا هویت و تاکتیکهای ”گذار“ در رکاب طبقه حاکمه به سیاق سابق است.
در نتیجه تا جایی که به بیانات آقای وثیق از این طیف بر میگردد بنظر میرسد به عنوان یک”روشنفکر“ یکسره از مرحله پرت هستند، اما به عنوان یک انسان سیاسی کاملا داخل باغ تشریف دارند و سعی در مشاطه گری با روند ”اعتدال و تدبیر“، تحت نام ”لائیسیته و دموکراسی“ در مختصات ”جامعه ایرانی – اسلامی“ دارند. ایشان به زبان بی زبانی میگویند، مردم فرانسه اگر علیه مذهب و خدا در قرن ١٨ انقلاب کردند، دستشان درد نکند، اما لطفا مردم ایران کاری به جمهوری اسلامی نداشته باشند. پر افتخار ترین مجلس دنیا را از همان اولین لحظه خلقت برایشان دایر کردیم، بهترین رئیس جمهور دنیا را هم دارند که بدون اختفا هویت و روشهای ”کار دموکراتیک“ حزب توده، سازمان اکثریت و جبهه ملی بیشتر از همه شان شایسته نوبل ”گذار به توسعه و صلح“ است. البته امثال آقای وثیق را هم دارند که در این دوران سخت و طاقت فرسای مبارزه طبقاتی در ایران مشاور ”نواندیشان دینی“ و برخی مقامات دولت در روند ”گذار به سکولاریزاسیون“ متبوع خویش میشوند. الان هم نشد اشکالی ندارد شاید هفتصد سال دیگر به ”دموکراسی“ مورد نظر ایشان رسیدیم. واقعا که آدم از این همه ”روشنفکری“ خفه میشود. حق است که بگوییم این جنبش ”روشنفکری“ ایران مورد نظر آقای وثیق، توانی بیشتر از اجرای این بالماسکه را ندارد.
از مشارکت و اکثریت و توده تا تمام دیگر ریز و درشت های این نهضت روشنگری اسلامی و گنجی و سروش – ولتر و مغز متفکر سعید و پدر نگهدار و لمپن نوریزاده و دانشمند بهنود و خلاصه کل لشگر ”اصلاحات“ و ”اعتدال“ به مشروطه شان رسیده اند، اکنون آقای وثیق و عده دیگری گرز ”نو اندیشی و گذار“ میچرخانند، مردم را میترسانند و به صرافت افتاده اند که مبادا آتش این مشروطه خاموش شود.
ایشان راه حل مدبرانه ای می دهند که نه سیخ بسوزد و نه کباب: ”در ایران نیز، جنبش فکری لائیک یا سکولار به معنای جنبش روشنفکریِ خواهانِ جدایی دولت و دین – که می تواند در عین حال نو اندیشان دینی مخالفِ دین سالاری را در بر گیرد!! – قادر به ایفای چنین نقشی می باشد.“
آیا ایشان فراموش میکنند که بیش از دو دهه است این ”نو اندیشان دینی“ و رهبران معزول دارند به عنوان یاران و مشاوران جمهوری اسلامی انجام وظیفه میکنند و نتیجه چیزی جز تداوم همان سیاست ”اتحاد استراتژیک لائیسیته و اسلام“ نبوده است؟ واقعا شما که بعد از سه دهه زندگی در اروپا، می خواهید نسل امروز جامعه ایران را تحویل اینها بدهید، حاضر هستید فرزند خود را برای آموزش دانش و تجربه دو دقیقه هم به دست اینها بسپارید؟
زیاد به دل خود صابون نزنید! اسلامِ قابل دفاع یا قابلِ مدارا آنهم در دورانی که ارتجاع داعش در منطقه افسار گسیخته است، یک شوخی بیش نیست. دوره ارفاق به اسلام و حتى تطهیر آن به اتمام رسیده است. این را خود سران گنده جمهوری اسلامی ”کشف“ کرده اند و به اشکال مختلف دم از ”گذار“ میزنند. حال، ظاهر شدن اندر عقبه این نظم و نظام هنری نمیخواهد.
مشکل شما این است که نفرت عمیق توده وسیع مردم ایران و بویژه زنان و جوانان از اسلام، سالهاست ملات یک تحول جدى ضد مذهبى و اسلام زدایانه را در ایران ساخته است. هراس شما از این است که چگونه میتوان قبل از آنکه این تحول به سرانجام خود برسد، جلوی آن را سد کرد و راه آن را به سمت ”گذار“ و مدارا با ایرانی گری و اسلامی گری گندیده کج کرد. تحولی که تاریخا با مقاومت بازار کسب و کار مومیائیهاى تاریخ کهن شرق و هراس کل بورژوازی ایران روبرو بوده است.
پیروزی این جنبش و به سرانجام رساندن این تحول اجتماعی عظیم بر دوش یک انقلاب کارگری و کمونیستی است. نباید یک غاز براى کسی که با ارجاع به کشفیات ”گذار“ تحت مختصات ”تاریخ و فرهنگ ایرانی – اسلامی“، مُهر تأیید پاى این نوع ”دموکراسی“خواهی و این نوع ”آزاداندیشی“ ریاکارانه میگذارد، ارزش قائل شد. پذیرش و تبلیغ این دموکراسی قسطی یک رکن تداوم مذهب و ارتجاع در ایران است.
تنها یک انقلاب کارگری مانند انقلاب اکتبر که یکی از ارکانش مذهب زدایی و تیشه به ریشه مذهب در جامعه است، میتواند دست این صنعت را برای همیشه از سیاست و زندگی مردم کوتاه کند. آنوقت یقین داشته باشید که در این مسیر، یک قشر از روشنفکران آزاداندیش و آوانگارد به این جبهه خواهند پیوست.
No related posts.