در خلال هفته اخیر دادستان کل کشور اعلام کرد که «گشت ارشاد تعطیل شد.» به دنبال آن ابراهیم رئیسی به حرف امد که «قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران هیچ بنبستی ندارد و به اقتضاء میتوان ساز و کارها را تغییر داد.»
وزیر امور خارجه اعلام کرد که «در ایران در چارچوب دموکراسی و آزادی همه چیز به خوبی پیش میرود.» سخنگوی ستاد «امر به معروف و نهی از منکر» هم اعلام کرد «با دستور دادستانی و مرجع قضایی توسط فرماندهی انتظامی کشور ماموریت گشتهای امنیت اخلاقی و اجتماعی تمام شده و عملا باید گفت گشت ارشاد منحل شده است.»
تا همینجا، نفس اعلام این خبر از زبان سران درشت نظام، یعنی ۱۰ به صفر به نفع مردم آزادیخواه ایران که بعد از سه ماه مبارزه پیگیر با دستان خالی در برابر وحوش مسلح اسلامی، قصد پیروزی بر این حاکمیت کردهاند. گشت ارشاد و قانون منحوس آپارتاید جنسی مدتهاست توسط زنان آزادیخواه و برابریطلب ایران با حضور بدون حجاب خود در انقلاب جاری، مهر باطل خورده است. تنها یک قلم از کیفرخواست انقلاب عظیم زنانه که به دنبال قتل مهسا امینی علیه بنیادهای جمهوری اسلامی شکل گرفته به برچیدن گشت ارشاد منجر شده است. از بیست و پنجم شهریورماه ۱۴۰۱، درست یک روز بعد از قتل مهسا امینی به دست ماموران گشت ارشاد، دیگر کسی از مزدوران این نظام زنستیز جرات نکرد که ونهای سفیدرنگ را در خیابانهای تهران براند. درهای خیابان وزرا، آنجا که به ساختمان پلیس امنیت اخلاقیاش معروف است، از ۲۵ شهریورماه بسته بود و مشاهدات مردم نشان میدهد، پس از ماجرای قتل مهسا امینی، دیگر از صفهای طولانی افرادی که برای آزاد کردن فرزندان و همسرانشان در مقابل درهای این ساختمان تجمع میکردند خبری نیست. جویبارهای اعتراض به حجاب و آپارتاید جنسی بعد از قتل مهسا امینی تبدیل به دریای نفرت مردم از این نظام زنستیز شد و به تولد انقلابی نوین انجامیده است که کل حکومت اسلامی و نهادهای زنستیز آن را نشانه گرفته است.
جناب دادستان، آقای رییسجمهور و بقیه عمله اکره نظام گوششان را به زمین چسباندهاند و صدای پای یک جنبش انقلابی قدرتمند را میشنوند که عزم کرده تار و پود قوانین اسلامی را درهم پیچد و درست به همین دلیل امروز لمپنهای نظام مجبور به عقبنشینی شدهاند. نفس اعلام این واقعه از زبان سران نظام که «گشت ارشاد تعصیل شد و به اقتضاء میتوان ساز و کارها را تغییر داد»، علامت اینست که انقلاب سوم ایران با نقش چشمگیر زنان، جمهوری اسلامی را مجبور به شکست و عقبنشینی کرده است. تا همینجا برنده این مبارزه مردم آزادیخواه ایرانند. روند هزیمت و گریختن جمهوری اسلامی ادامه خواهد داشت و ما با سورپرایزهای بیشماری در این مسیر روبرو خواهیم شد. جناب حدادعادل اخیرا گفته بود که «الان وقت عذرخواهی نیست، پررو خواهند شد»! عقبنشینی نظام در مقابل انقلاب مردم و شکاف در بالای حاکمیت، آن عاملی است که لمپنهایی مانند حدادعادل را به وحشت انداخته است.
روایت پهلوان پنبههای نظام از زمان و شیوه باطل شدن گشت ارشاد و پز دادن گرداگرد «اصلاح و تغییر قوانین»، حتی در میان خودیترین خودیهای نظام هم چنگی به دل نمیزند. تولد یک هفتهای سران و کاربهدستان آنکارد شده و اصلاح شده جمهوری اسلامی برآیند تحمیل عقبنشینی به نظام از جانب مردم آزادیخواه ایران است. خودشان هم میدانند که هرچقدر میکشند، هرچه سرکوب میکنند، زندان و شکنجه و اعدام میکنند، هرچقدر نیششان را رو به مردم بازتر میکنند، اما این جنبش و این انقلابی که سه ماه است به راه افتاده، قصد تسلیم در مقابل ارتجاع اسلامی ندارد. مردم جسورتر و جریتر میشوند. برای نظام، حربه سرکوب به تنهایی کافی نیست. چسباندن این انقلاب به توطئههای دولت آمریکا و اسرائیل جواب نمیدهد. باید نشان دهند که اهل «گشایش» و «اصلاح» و «گفتگو» هستند. همه راههای رفته و نسخههای سوخته را امتحان میکنند تا شاید ریسمانی برای نجات بیابند. اما در خلوت خودشان، جایی که ناخنهایشان را میجوند، خوب میدانند که ریشه این انقلاب چنان سترگ است که محال است مانند دوران ریاست خاتمی و «اصلاحطلبان»، جایی برای خودشیرنی و دگردیسی سران این نظام متصور شد. زمان شمارش معکوس برای انحلال کامل جمهوری اسلامی فرا رسیده است.
اینها بو کشیدهاند که افسانه سرکوب در ذهن مردم با باطل شدن گشت ارشاد فرو ریخت؛ که کشتی این حاکمیت سوراخ شده است. چه عقب بکشند، چه نکشند، این اخرین خندق حاکمیتی است که اقشار هرچه بیشتری از مردم ایران را به شرکت در انقلاب جاری علیه بنیادهای سیاسی، فرهنگی و اقتصادی آن ترغیب میکند.
No related posts.