تنها در پراگ روز شنبه گذشته ۷۰ هزار نفر در اعتراض به گرانی و فقر و در ضدیت خود با جنگطلبی ناتو، علیه دولت چک به خیابانها آمدند. در شهر لایپزیک آلمان، جنبشی تحت نام «جنبش دوشنبهها» اعلام موجودیت کرده که هر دوشنبه هزاران نفر دست به اعتراض میزنند و اعلام کردهاند که در مقابل گرانی سرسامآور، خیابانها را علیه دولت حاکم در زمستان داغ خواهند کرد.
افزایش شدید قیمت سوخت و در حالیکه دستمزدها همراه با نرخ تورم بالا نرفته است، اعتراض و اعتصاب کامیونداران در بسیاری از کشورهای اروپایی بویژه اسپانیا را در پی داشته است. مانوئل هرناندز، رئیس یکی از اتحادیههای کارگری حامی کارکنان صنعت حملونقل در اسپانیا میگوید: «کارمان را متوقف کردهایم، چون دخل و خرجمان متعادل نیست و هر چه کار میکنیم فقط ضرر است. اعتصاب ما کارخانهها و شرکتهای بزرگ را با کمبود مواجه کرده است و میتوانیم اثرات اعتصاب خود را ببینیم.» در تظاهرات مادرید بیش از ۱۵۰ هزار نفر علیه گرانی و فقر تحمیل شده شرکت کردند. ۸۰ هزار کارگر و کارمند در بلژیک، در مرکز بروکسل تجمع کردند تا علیه افزایش هزینههای زندگی و تورم ۹ درصدی اعتراض کنند.
خیابانهای لندن و شهرهای دیگر انگلیس به دنبال سهمگینترین اعتصابات کارگری، در روزهای آستانه انتخاب لیز تراس به مقام نخست وزیری بریتانیا، شاهد فوران خشم تظاهرکنندگانی بود که با چکش به پمپ بنزینها حمله بردند و حرکتی اعتراضی به نام «بریتانیا نپرداز» را آغاز کردند. مردم معترض به گرانی اعلام کردهاند که از اول پائیز امسال دیگر صورتحسابهای برق و گاز خود را نمیپردازند تا دولت محافظهکار و شرکتهای انرژی را به پای میز مذاکره بکشانند. هیچچیز تاکنون جلودار افزایش افسارگسیخته قیمتها نبوده است. چندی پیش نشریه گاردین در گزارشی نسبت به حذف مشاغل خدمات عمومی هشدار داد. این در حالی است که جهش بیسابقه شاخص تورم ۱۱ درصدی و افزایش افسارگسیخته هزینههای زندگی در انگلیس، جزیره را در بدترین شرایط اقتصادی نیم قرن گذشته قرار داده است. نشریه اکونومیست در گزارشی درباره گرانی و افزایش قیمت مواد غذایی در اروپا نوشته است: «با افزایش هزینههای مصرفکننده در ماههای زمستان، نارضایتی عمومی افزایش مییابد که منجر به اعتراضها میشود که شاهد آن خشونت و ناآرامیهای اخیر است که با افزایش قیمت سوخت آغاز و به سرعت به یک شورش سیاسی گستردهتر تبدیل خواهد شد.»
واقعیت اینست که امروز چهره کریه فقر و گرسنگی تنها مختص به جوامع خاورمیانه و آفریقا نیست؛ این اوضاع بلاواسطه حاصل گندیدگی کاپیتالیسم و از عوارض مناسبات متعفن سرمایهداری و حاکمیت نظام «آزاد» بازار است. جالب است که به موازات گسترش فلاکت، شاهد رونق نجومی بازار تولید اسلحه و زرادخانههای نظامی دولتها هستیم. حیرتآور است که بر متن اشاعه فقر و گرسنگی، جمعیت میلیاردهای جهان رو به افزایش است. این چهره کریه جهانی است که از یکسو خروارها تن بمب و موشک بر سر مردم میریزند و از طرف دیگر شاهرگ معاش و آذوقه مردم را بستهاند. قربانیان هر دو سوی این جنگ ارتجاعی، از خاورمیانه تا اروپا، طبقه کارگر و تولیدکنندگان واقعی ثروت در جوامع انسانی است.
در تاریخ معاصر شاید به ندرت اتفاق افتاده است که همزمان تمام جهان با یک سلسله پیوسته از مبارزات و مقاومت طبقه کارگر علیه فقر و گرانی و نبرد برای تامین معیشت و رفاه همگانی روبرو گشته باشد. در تاریخ معاصر جایی سراغ نداریم که در قیاس با امروز، مردم محروم جهان ما از خاورمیانه و آفریقا تا قلب صنعتیترین و پیشرفتهترین کشورهای غربی، حول محور مبارزه با سرمایهداری و دولتهای آن، همزمان بسیج شده باشند. شاخص سیاسی دنیای امروز این واقعیت است که نظام سرمایهداری به بنبست رسیده و پاسخ به مصاٸب و معضلات بشر در قرن ۲۱ را ندارد و محرومان علیه حاکمان فارغ از مرزها و شناسنامههای کاذب ملی و جنسی در یک جنبش واحد علیه فقر و برای تقسیم ثروت به حرکت درآمدهاند.
نبرد میلیونها انسان علیه وضع موجود، نبرد برای امنیت، رفاه و تقسیم ثروت، یک نبرد واقعی است. جنگ و جدالی طبقاتی است که یک سمت آن در تهران، بغداد و استانبول جریان دارد و سمت دیگر آن در لندن، پاریس، برلین و رم و مادرید جاری است. این کیفرخواست طبقه کارگری است که برای تمامیت رفاه، آزادی، امنیت و تقسیم ثروت به میدان آمده است و مبارزات و اعتصابات این طبقه را از هفتتپه، فولاد و نفتیها در جنوب ایران به اعتصابات گسترده کارگران در انگلستان، آلمان، فرانسه و اسپانیا تا سایر نقاط اروپا گره میزند.
سرنوشت مشترک طبقه ما در مبارزه علیه بربریت کاپیتالیسم و عواقب مخرب آن، تمام مرزهای ملی، قومی و جنسی را درنوردیده است. این یک سنگربندی جهانی با تمام قوا در مقابل یک نظام درنده بینالمللی است، علیرغم اینکه رنگ حاکمیت آن در خاورمیانه استبدادی و اسلامی باشد و در اروپا «دمکراسی پارلمانی»! از خاورمیانه تا اروپا، طبقه کارگر با فقر، گرسنگی و بیکاری و فقدان امنیت روبرو است و همین سرنوشت مشترک است که طبقه کارگر را در برابر تعرض بورژوازی چه در سطح محلی و چه بینالمللی به هم میبافد و در یک صف واحد انترناسیونالیستی علیه بردگی مزدی به خط میکند.
این صف و این جدال بدون شک مهر سوسیالیستی بر پیشانی خود دارد. جدال بر سر رفاه، آزادی، برابری، لغو بردگی مزدی، نبرد برای لغو تبعیض و لغو ستمکشی زن و … یک نبرد سوسیالیستی علیه مناسبات سرمایهداری و دولتهای آن است. وحشت از پتانسیل این طبقه است که کل بورژوازی را از ایران تا اروپا حول دست راستیترین و افراطیترین احزاب بورژوازی در پارلمانها متحد کرده است. پربیراهه نیست که سوسیالیسم و کمونیسم از ایران «اسلامزده» تا انگلستان مهد «دمکراسی»، جرم محسوب میشود. هراس بورژوازی از کمونیسم و کارگر یک واقعیت امروز جهان ماست. ترس بورژوازی از عروج کمونیسم در هر اعتصاب و غرش کارگری و مردمی، یک ترس واقعی است. پاسخ به معضلات جوامع بشری امروز روی میز کمونیستها و پیشروان طبقه کارگر است. زمان برای برافراشتن آلترناتیو اداره شورایی جامعه به رقص درآمده است. جهان نو تنها از رحم جهان کهنه متولد میشود و این نیازمند عروج کمونیسمی رادیکال و تماما کارگری است. امروز در ایران نسیم این کمونیسم است که شروع به وزیدن کرده است. این آن اهرمی است که میتواند تکیهگاه نهتنها مردم ایران که طبقه کارگر و بشریت در سراسر جهان شود.
No related posts.