بودجه شهرداری تهران برای سال ۱۴۰۱، دو هزار و ۱۰۰ میلیارد تومان است و از مجموع سخنان مقامهای جمهوری اسلامی بهخصوص شهردار تهران، پیدا است که بخش زیادی از این بودجه برای استقرار نیروهای امنیتی و نظامی در محلات تهران صرف میشود.در این خصوص علیرضا زاکانی شهردار تهران، از تبدیل شدن «سراهای محله» به قرارگاههای محلی بسیج و سپاه خبر داد و گفت که شهرداری تهران، بهعنوان قائممقام وزیر کشور به دنبال این است که از همه ظرفیتها برای ایمنی تهران استفاده کند.سراهای محله در تهران، مراکزیاند که با مدیریت محلی اداره میشوند و فضاهایی را برای فعالیتهای آموزشی، فرهنگی، هنری و محلی در اختیار ساکنان محل قرار میدهند. اطلاعات آماری شهرداری تهران نشان میدهد که سراهای محله در بیش از ۳۰۰ محله تهران تاسیس شدهاند و حالا در پی برنامهریزی جدید شهرداری قرار است این مراکز با عنوان «قرارگاه اجتماعی» در اختیار نیروهای سپاه و بسیج قرار گیرند تا پازل سپردن امور محلات تهران به دست عوامل امنیتی نظام تکمیل شود.پیشتر غلامرضا سلیمانی، رئیس سازمان بسیج مستضعفان، از تلاش برای ایجاد ۱۱ هزار محله اسلامی در ایران تا پایان سال آینده خبر داده و گفته بود که این طرح برای «تحقق دولت اسلامی» اجرا میشود. وی هدف از اجرای این طرح را «حاکم شدن ارزشهای اسلامی» بیان کرد و گفت: «مهم آن است که جامعه از مرحله دولت اسلامی عبور کند و تحقق جامعه مهدوی روی بدهد».
كاملا بدیهی است كه آرایش امنیتی جدید رژیم در محلات تهران آنهم با چنین پشتوانه هنگفت مالی رعد در آسمان بیابر نیست. جمهوری اسلامی شریانهای اقتصادی را به روی شهروندان بسته است و نان و بودجه مردم را گرو گرفته است. مردمی كه جلو آمدهاند، حقشان را میخواهند و به چیزی كمتر از تقسیم ثروت راضی نمیشوند. صفوف مبارزات مردم برای رفاه، برابری و معیشت روز بهروز فشردهتر میشود. عصیان، انزجار و خشم تودههای مردم گام به گام متشكلتر میشود. امروز كمتر اعتراضی در جامعه ایران بدون پشتوانه مجامع عمومی، شوراها، ارگانهای سازماندهی اعتراضات و كمیتههای محلات صورت میگیرد.
ترس حاكمیت از مسلح شدن گسترده و سراسری مطالبه «نان و رفاه» به این ارگانهاست. تصور اینكه در هر شهر و محلهای، ارگانهای اعمال كنترل مردمی مانند شوراها قوام بگیرند و اداره امور را خود بدست بگیرند كاملا واقعی است و واقعیتر از آن اختصاص بودجه كلان حاكمیت برای مقابله با این ارگانهای مردمی در محلات است. نظام قصد دارد چنگ و دندانش را در محلات هم نشان دهد. با تكیه بر پول و امكانات مادی و با اجیر كردن مزدور در محلات میخواهد جلو ضرر را بگیرد.
اما مسٸله به این سادگیها نیست و بیخ دارد. اگر جناب شهردار تهران با یك مردم توسریخور، برده، رعیت و سر بهزیر روبرو بود شاید ترساندن شهروند با توسل به رونمایی از چنین طرحهایی هم میتوانست چند صباحی امنیت نظام مطبوع ایشان را تامین كند. شاید میشد مانند دوران قرون وسطی و حاكمیت كلیسا برای مخالفان نظام سر هر محله و گردنهای بساط تفتیش عقاید پهن كرد و مردم را مجازات و جامعه را مرعوب كرد. شاید امروز هم میشد كورههای آدمسوزی را در قالب لعنتآبادها در محلات و میادین شهرها دوباره راه انداخت و دادگاههای انگیزاسیون گشتاپو و «بوخنوالد» را در اوینها و قزل حصارها زنده كرد. شاید میشد در راستای جلوگیری از نضج، نشو و نمای هر فكر، اندیشه و آلترناتیو پیشرو و جدیدی، سطح شهرها را همانند دهه سیاه ۶۰ در ایران با قوانین كریه اسلامی پوشاند؛ میدانهای تیر و هالوكاست اسلامی راه انداخت و راه تنفس شهروندان را بشكل موقتی مسدود كرد… شاید! شاید همه آن سیاهی را میشد امروز هم باز تكرار كرد اگر كه این مردم، این جامعه، این جهان، این قرن و این نسل، محكوم به تسلیم و تندادن به حاكمیت مشتی تفاله مرتجع اسلامی میبود. شاید اگر ماشین زمان رو به عقب گام برمیداشت چه بسا مردم ایران هم به زاغهنشینی تمكین میكرد.
اما از این خبرها نیست. ایران و محلات زندگی مردم پادگان نمیشود. پشت جمهوری اسلامی با رهبر مخوف، با رٸیس جمهور جلاد و قوای سه گانهاش، با ارتش، بسیج، سپاه و ارگانهای سركوبگرش، با قوانین منحوس اسلامیاش در مقابل نسل پرشور و آزادیخواهی كه سالهاست از مقدسات و ارزشهای كثیف اسلامی عبور كرده و امروز با تكیه بر ارگانهای اعمال اراده مستقیم خود پوزه مزدوران و نیروهای امنیتی حكومت را در محلات به خاك مالیده، رو به دیوار است. پشت این نظام و پشت كل بورژوازی ایران در مقابل طبقه كارگر كه از محلات تا میادین كار پرچم اداره شورایی جامعه را به اهتزاز درآورده است رو به دیوار است. این نظام در محاصره یگانه اپوزیسیون خود یعنی طبقه كارگر و سوسیالیستها است. در خندق آخر است. این نظام تمام ثروت و بودجه مردم را كه میتوان ایران و كل خاورمیانه را با آن مرفه و سعادتمند كرد صرف سركوب مردم میكند؛ این نظام بودجه خود را حول مهمترین و حیاتیترین اصل نظام یعنی حفظ بقاء سیاسی خود میكند. این را بیشیله پیله در هر دم و بازدم لرزان حكاماش میتوان شنید. اقرار تك به تك سران این نظام به طوفان محرومانی كه در راه است و برج و باروی شان را در هم خواهد پیچید كاملا واقعی است و الدرم بلدرم جناب شهردار برای روحیه دادن به صفوف لمپن و زهوار در رفته خودشان است. عرصه بر پرسهزنی مزدوران چنین نظام ترسویی در محلات پایتخت از هم اكنون تنگ شده است.
بی تردید همانها كه مردم را، كه كارگران، معلمان، دانش آموزان، زنان و جوانان تشنه آزادی و برابری را حول مسٸله نان، رفاه و آزادی در محلات كار و زیست متحد و متشكل میكنند، پاسخ درخور خود را به چنین مانورهای حكومتی خواهند داد. همانها كه مردم را جمع میكنند، كه دست آنها را در دست همدیگر میگذارند؛ همانها كه مردم را به هم وصل میكنند، محلات و شهرها را به هم میبافند؛ همانها كه مورد اعتماد مردم در كارخانهها، دانشگاهها و محلات زیست هستند؛ همانها كه دلسوز و مدافع واقعی حقوق مردماند؛ همانها كه امكان پیروزی مردم و راه به پیروزی رساندن هر حركت رادیكال اجتماعی را ترسیم میكنند؛ آنان كه جلودار صف مردماند، از دور پلیس و جاسوس نظام در صفوف مردم را فورا شناسایی میكنند و راه خنثی كردن هر توطٸه و ترفند حاكمیت را خوب بلدند؛ همانها، همان كمونیستها و رهبران رادیكال – سوسیالیست طبقه كارگر كه پاشنه آشیل حاكمانند در محلات پایتخت و سایر نقاط ایران نیز حق جناب شهردار و نیروهای امنیتی نظاماش را كف دستشان میگذارند.
No related posts.