امروز ۲۵ نوامبر روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان نامگذاری شده است. علیرغم كوهی از آمار تكاندهنده كه هر سال به این مناسبت منتشر میشوند اما سوال اینست كه چرا در حالیكه بشر به پیشرفتهای هنگفت در عرصه تكنولوژی و علم به نسبت گذشته دست پیدا كرده و در تجسم ساخت ماشینهای پرنده و گوشیهای هوشمندی است كه صفحه نمایش آنها پوست بدن انسان است، اما غل و زنجیر تبعیض جنسیتی بر پیكره زن هنوز پابرجاست و به همین سادگی نمیتوان تجسم كرد كه فرودستی و ستمكشی زن نقطه پایانی داشته باشد؟چرا هنوز در جهان ما تبعیض بر حسب تقسیم جنسیتی به دو گونه زن و مرد یكی از اركان آن است در حالیكه حساسیت نسبت به آن در قیاس با خطر آلوده كردن محیط زیست كه خطا و تجاوز محسوبش میكنیم، كم است؟ چرا رسانهها در همه جای دنیا از غرب تا شرق یك موضوع اصلیشان توجیه تبعیضها و قتلهایی است كه منشاء جنسیتی دارند و از قضا قربانیانش همه زن هستند؟چرا همه در كمین زن هستند تا در سر بزنگاه و به دور از چشم، زخمی بزنند و مرعوب بكنند؟ چرا وقتی احساسات كسی «جریحهدار» میشود فورا میداند كه باید به زنی حمله كند كه تصادفا مونث متولد شده است و ظاهرا عادی است؟ در جامعه مذهبزده زندگی بكنیم یا نه، در رفاه باشیم یا فقر، چرا منشاء «اخلاقیات» در جهان امروز ما، بازتاب اخاذی و گروكشی از مسٸله زن است؟ چرا محیط تنفس ما توسط تبعیض جنسیتی اشغال شده است و در همه جای دنیا ظاهرا خصلت این تعرض به حقوق زن، «طبیعی» جلوه میكند؟!
پاسخ به اینها و صدها سوال دیگر زمانی معتبر است كه ریشه ستمكشی زن را نه در ادوار گذشته، نه در دوران باستان و قرون وسطی بلكه در متاخرترین نظام حاكم بر جهان یعنی نظام سرمایهداری جستجو كرد. اخلاق و مناسبات حاكم بر جهان ما محصول سیادت نظم و نظامی است كه بر تمام شٸون زندگی بشر حتی در دور افتادهترین نقاط دنیا تسلط دارد و منطق خود را از آن میگیرد. یك منفعت زمینی و مادی در نظام سرمایهداری هست كه به بازتولید فرودستی زن نیاز حیاتی دارد، از آن سود میبرد و در فقدان آن میلنگد. باید بخشی از جامعه را توسریخور، مادر، كمتوقع، بیحقوق، ارزان، بیكار، كم ارزش و فرودست تعریف كند، چراكه منطق سود ایجاب میكند كه سرمایه نیاز به كار ارزانتر و سودآوری از گرده طبقه كارگر دارد.
كار مفت با دستمزد ناچیز آن فرمولی است كه منطق زنستیزی در جهان ما را توضیح میدهد. تحمیل كار خانگی بر دوش زنان و تر و خشككردن رایگان نیرویی كه بتواند تحت نام ابزار نیروی كار برای فروش خود راهی بازار كار شود، ماهیت تبعیض جنسیتی در نظام سرمایهداری را به نمایش میگذارد كه از متاخرترین اشكال سیاسی حاكمیت آن در غرب تا زمختترین نمونه آن یعنی آپارتاید جنسی در ایران و افغانستان هر روز و هر لحظه در جریان است. به این اعتبار، ویژگی زنستیزی در همه جای جهان یكی است. با این تفاوت كه آمار قربانیانش در میان طبقات دارا كمتر و در میان طبقات محروم سرسامآور است. در كشورهایی با روبنای مذهبی و مختنق فاجعهبار است و در «دمكراسی غربی» ظاهرا كمتر!
واقعیت اینست كه یك دستگاه عظیم مغزشویی با طیف گستردهای از «نخبگان» واپسگرا را به تولید و بازتولید فرودستی زن گماشتهاند و از بام تا شام به این امر مشغولند و باید تضمین كنند كه تنور این تبعیض جنسیتی كماكان داغ است. در این نكته تردیدی نیست كه اگر ستمكشی زن و تبعیض جنسیتی را نظام سرمایهداری بازتولید نمیكرد و مانند تمام پدیدههای زشت جهان بدوی به حال خود رها میكرد، بشریت قرنها پیش آن را جارو میكرد و به زبالهدانی تاریخ میسپرد. پس تبعیض به دلیل جنسیت لكه ننگی بر پیشانی سرمایهداری است؛ دستهای پشت پردهای كه در جهان معاصر ما این میراث عهد بربریت را نگاه داشتهاند، علت ماندگاری فرودستی زن است. تجسم اینكه برای یك لحظه این میراث توحش بدون حمایت بورژوازی و قدرت مادی این طبقه قادر شود در قرن ۲۱ كماكان به حیات خود ادامه دهد، اصلا سخت نیست؛ چراكه بشریت همچنان كه فرهنگ قبیلهگری و قرون وسطی را منهدم كرد این پدیده را هم برای همیشه میتواند از دور خارج كند و درب این منجلاب را ببندد.
اما به قول ماركس، قدرت مادی را با قدرت مادی میتوان جواب داد. باید مشت كسانی كه حقایق پشت مسٸله زن را پنهان میكنند باز كرد. باید نشان داد كه میان دمكراسی بورژوایی و دخالتهای «بشردوستانه» دولغربی در منجلابی كه از افغانستان و خاورمیانه تا قلب پایتختهای كشورهای اروپایی به پا كردهاند، با عدالتخواهی و آزادیخواهی طبقه كارگر و سوسیالیستها بر سر مسٸله زن و رهایی بشریت، فرسنگها فاصله وجود دارد. باید این تمایز در افق و اهداف دو اردوی مشخص طبقاتی، یعنی اردوی كارگران با اردوی بورژوازی را در تمام اشكال مبارزه طبقاتی از جمله مبارزه برای برچیدن ستم بر زن نشان داد. باید نشان داد كه مبارزه برای رهایی زن، میدان عمل مستقیم كسانیست كه از بازتولید ستم بر زن و شكاف در میان صفوف طبقه كارگر توسط تبعیض جنسیتی، سودی به جیب نمیزنند.
امروز كانونهای داغ مبارزه علیه فرودستی زن در خاورمیانه بویژه با عروج طالبان در افغانستان و با حاكمیت جمهوری اسلامی در ایران به شدت در غلیان است. بیش از ۴۰ سال است كه زنان در ایران در یك جنگ و جدال نابرابر با حكومت اسلامیاند و به اشكال مختلف پوزهاش را به خاك مالیدهاند؛ مقاومت و مبارزه زنان علیه آپارتاید جنسی در ایران به یك شاخص رهایی جامعه تبدیل شده است. امروز رادیكالترین اعتصابات و اعتراضات شهری در ایران مطالبه آزادی و برابری زن را بر پرچم خود حك كرده است. به نحوی كه یك ستون حاكمیت جمهوری اسلامی را كه بر بیحقوقی مطلق زن استوار است به لرزه درآورده است. این جنبش و مطالبات رادیكال آن تاكنون دست قومپرستان، ناسیونالیستها، جریانات ملی – مذهبی و همچنین گرایشات سازشكار و قسطی را در برخورد به مسٸله زن رو كرده است؛ جریاناتی كه در تاریخ ایران ید طولانی در فروختن حق زن به طبقه حاكم و به مكلا و معمم دارند؛ این جریانات به گذشته تعلق دارند؛ امروز در صف مقدم كشمكش بنیادی طبقه كارگر با جمهوری اسلامی این پرچم رهایی بیقید و شرط زن است كه به اهتزاز درآمده است. و این تنها كمونیسم و طبقه كارگر است كه میتواند مهر باطلی بر شناسنامههای كاذب قومی، ملی، مذهبی، جنسی و طبقاتی بزند و توده میلیونی زنان را صرفنظر از این تعلقات كاذب حول مطالبات جهانشمول و انسانی در پیشاپیش یك انقلاب عظیم اجتماعی برای رهایی زنان و رهایی بشریت متحد كند. تنها با پیروزی یك انقلاب سوسیالیستی و كارگری است كه انزجار و نفرت از ستمكشی زن در جهان نه تنها به یك موضوع داغ بینالمللی تبدیل خواهد شد بلكه همچون برچیدن بردگی سیاهان به برچیدن بردگی زن در جهان معاصر میانجامد. از این منظر، انقلاب آتی در ایران یك انقلاب زنانه است!
No related posts.