این روزها درحالیكه سرها دوباره به سمت جنب و جوش طبقه كارگر و سوسیالیستها در سیر تحولات سیاسی ایران چرخیده است، شاهد استیصال، ناامیدی و سرخودرگی دو بازیگر سیاسی، یكی در قدرت و دیگری در اپوزیسیون راست، هستیم. اولی جمهوری اسلامی است كه در محاصره امواج خروشان تودههای مردم بر سر مسٸله رفاه و معیشت زانو زده است و بازیگر دوم، اپوزسیون راست و پرو – غرب ایرانی است كه یال و كوپالش را در بسته «پیمان نوین» رضا پهلوی به رخ میكشد و آینده خود را به امید پیروزی ترامپ در انتخابات آمریكا و گسیل ناوهای جنگی به خلیج و حمله نظامی به ایران، گره زده بود. به دنبال شكست ترامپ، این اپوزسیون هم اعتماد به نفس خود را از دست داد و این روزها نسخه شكست سیاسی خود را برای چندمین بار در تاریخ چهل ساله اخیر خود میپیچد. معروف است که میگویند هرگاه میخواهید روحیه دشمن را بسنجید قبل از هركاری باید به روحیه «جنگجویان» و سربازانش در خط مقدم جبهه بنگرید.
اپیزود اول: جنگجویان بیرمق «اصلاح طلب»
تا جایی كه به شرایط جمهوری اسلامی مربوط میشود، تعریف موقعیت این نظام را باید در جزر و مد روحی «پیگیرترین» سربازانش یعنی اصلاحطلبان، جستجو كرد. باید امروز روحیه کسانی را دید که زمانی برای جلوگیری از سرنگونی حاکمیت و برای مقابله با تعمیمیافتن سقوط «اصولگرا» به سقوط کل نظام، برای نجات و «اصلاح» نظام دویدند و در قامت «دوخرداد»، «دگراندیش»، طرفداران «جامعهمدنی» زیر عبای شكلاتی خاتمی و سپس با پرچم «رفراندم» و «جنبش سبز» بعنوان «تكنوكرات» از نردبان «ترقی» بالا آمدند. از آخرین تحفه شروع کنیم، که جنبش «اصلاحطلبی» پس از سوختن همه مهرههایش و تهیشدن خزانه برای شرکت در انتخابات ریاست جمهوری، جناب حسن روحانی را برای پیشبرد امر «مقدس» اصلاح نظام، از اصولگرایان کرایه کرد!
برای نمونه از زبان آقای صادق زیباكلام بشنویم كه اخیرا در یك گفتگو با «انصاف نیوز»، بعد از سالها «بیدار» شدهاند و «عاقبت» پی برده که انتخابات در جمهوری اسلامی بیمعنا است، اصلاحطلبان دیگر آبرو و اعتباری در نزد مردم ندارند و «آن ٢٤ میلیون نفری را که به حسن روحانی رأی دادند، دیگر با جرثقیل هم نمیشود پای صندوق رأی برد»… فاٸزه رفسنجانی یكی دیگر از «جنگجویان» اصلاحطلب هم چندی پیش عطای اصلاحات در داخل را به لقای «فشار» از خارج بخشید و گفته بود كه «مردم هر چه تلاش میکنند اصلاحات انجام بگیرد مرغ یک پا دارد و هیچ خبری نمیشود، شاید اگر فشارهای آقای ترامپ ادامه پیدا میکرد، بالاخره ما مجبور میشدیم یک تغییر سیاستهایی را داشته باشیم».. تاهمینجا مشخص است كه چگونه صف طویلی از اصلاحطلبان سرخورده حكومتی در ركاب اپوزسیون راست دل در گرو تحریم و «فشار آمریكا» به قصد «تغییر» در بالای ساختار حكومت داشتند و با رفتن ترامپ از كاخ سفید فعلا دوران ماتمشان را طی میكنند.
اپیزود دوم: كشتی بهگلنشستهها
استیصال روحی اپوزسیون راست بعد از شكست ترامپ هم تماشایی است؛ همه بیاد داریم كه فیل «پیمان نوین» كه توسط رضا پهلوی چند ماه قبل از سقوط ترامپ هوا شد، به سرعت در دل تحولات سیاسی و اجتماعی چه در آمریكا و چه در ایران، با شكوه تمام سقوط كرد.
از زبان یكی از سربازان این اپوزیسیون بشنویم كه چگونه شكست سیاسی خود را تعریف میكنند؛ آقای حامد شیبانیراد از اعضای «ارشد» فرشگرد در گفتگویی با حسن اعتمادی در جواب به اینكه «بندهای پیمان نوین كه چند ماه پیش از سقوط ترامپ توسط رضا پهلوی تدوین شدهاند در واقع مسٸله مردم ایران نیستند؛ و مهمترین اصل این بند كه حفظ تمامیت ارضی ایران است، امروز جایی در مطالبات اساسی مردم ایران ندارند و همه جا شاهد سربرآوردن مطالبات اقتصادی و معیشتی و رفاهی هستیم»، نقل به مضمون پاسخ میدهند كه «مردم درگیر كار و زندگی خودشان هستند و كمتر درگیر پیامهای سیاسی تمامیت ارضی هستند و سخنان شاهزاده رضا پهلوی را گوش كنند… اما پیمان نوین شاهزاده خطابش به اپوزسیون نیست، بلكه رو به مردم ایران است؛ هركسی به اصل تمامیت ارضی باور ندارد مدافع نجات ایران نیست» …
معلوم نیست كه این نحله و «گفتمان» سیاسی در اپوزیسیون چرا با جمهوری اسلامی که به قیمت قومی – مذهبی کردن خاورمیانه و قتل عام مردم در کردستان، لرستان، ترکمنصحرا و خوزستان و سراسر ایران، از «تمامیت ارضی» آقایان همچون تخم چشمش پاسداری كرده است، مخالف است!! جزاینكه بدنبال «ارث پدری» خود در سلسله سرنگونشده قبلی باشد که ربطی به زندگی، معیشت، رفاه و آزادی مردم در ایران نداشت، ایشان نمیگوید كه نسخه این «گفتمان» و آقای پهلوی و جنبششان در مورد حل مسئله معیشت، زندگی، کار و رفاه مردم در ایران چیست! البته اگر واقعا نسخه متفاوتی از نسخههای موجود خود حاکمیت امروز در ایران داشته باشند، که ندارند! چگونه میتوان ریاکارانه مهمترین معنای زندگی که اقتصاد، کار، معیشت، رفاه و امنیت و آزادی است را بعنوان امور «غیرسیاسی» به حاشیه راند و سیاست «اصل تمامیت ارضی» را بنام «تاج» و در واقع کلاهی گشاد بر سر جامعه گذاشت؟!
بحث دقیقا بر سر اقتصاد سیاسی و بر سر معیشت هشتاد میلیون انسان در جامعه كاپیتالیستی ایران است؛ هم كشتی جمهوری اسلامی و هم كشتی اپوزسیون راست، هر دو به موازات هم پیرامون مسٸله رفاه و معیشت مردم در گل گیر كردهاند. اقتصاد ایران پاسخ كاپیتالیستی ندارد. «تمامیت ارضی» اسم رمز سركوب و حاشیهای كردن توقعات فروكوفته اقتصادی و رفاهی مردم ایران است. هیچكس حتی رضا پهلوی و خاندان پیشین وی به اندازه جمهوری اسلامی و سپاه و «سردار» سلیمانی و شخص خامنهای، در تاریخ معاصر ایران، در راه مهندسی فلاكت اقتصادی و پاسداری از ساختار «تمامیت ارضی» و گسترش دامنه عظمتطلبی و دخالت بورژوازی ایران در منطقه، نجنگیده است. پربیراه نیست كه رضا پهلوی نزدیكترین متحدین به خود را نه در جبهه چهلتكه اپوزیسیون راست، كه در خود جناحهای نظام اسلامی میجوید. خطابكردن بخشی از ساختار قدرت در جمهوری اسلامی بعنوان «برادران و دوستان» مردم از طرف ایشان، پیامهای چپ و راست ایشان به نیروهای سپاه، ارتش، بسیج و جبهه اصلاحطلبان ناراضی، آنهم درست زمانیكه مردم ایران از اعتراضات سراسری دیماه ۹۶ به این سو، از اصلاحطلب و اصولگرا عبور كردند و حكم به سرنگونی كل ساختار داده اند، از «درایت» و «وجدان» طبقاتی رضا پهلوی مایه میگیرد. این كنه منافع سیاسی اپوزیسیون «واقعبین» راست در دوران پسا – ترامپ است. سیاستی كه تا دیروز خواهان سرنگونی جمهوری اسلامی به شیوه حمله نظامی آمریكا و ناتو به عراق، سوریه و لیبی بود و با شكست این سیاست به «تحریم اقتصادی» و «فشار حداكثری» آمریكا به امید اتحاد با بخشی از نظام علیه بخش دیگر بقصد تعویض لایههایی از ساختار در بالای حاكمیت دل بسته است.
مردم اعلام كردهاند كه مسكن و طب و بهداشت و آموزش و امكانات رفاهی رایگان میخواهند، در عوض اپوزسیون راست «تحریم اقتصادی» و «فشار حداكثری» آمریكا را نشانشان میدهد؛ مردم بیمه بیكاری میخواهند، این اپوزسیون، سوریه و عراق و لیبی را نشانشان میدهد؛ مردم مذهبزدایی و برچیدن آپارتاید جنسی از جامعه و زندگی اجتماعیشان را فریاد میزنند، این اپوزسیون خواهان بقاى نقش مذهب و باورها و افکار و نهادهاى سنتى بعنوان نيروهاى کمکى در حفظ اقتدار بوروژايى در برابر طبقه کارگر و علیه سوسياليسم است. مردم نان میخواهند، این اپوزیسیون كشتی بهگلنشسته «بازار آزاد» و ناوهای جنگی آمریكا در منطقه و نقش «برجسته» اسراٸیل در ناامنكردن فضای مبارزه در داخل ایران را نشان مردم میدهد. مردم برابری و آزادی میخواهند، این اپوزیسیون «سازمان جوانان فاشیست فرشگردی» تاسیس میكند و شاخكهای آنتی – كمونیستی و ضدكارگری خود را به مردم ایران نشان میدهد. مردم فقر و بیكاری و شاه و شیخ و آقا بالاسر نمیخواهند، این اپوزیسیون خالكوبی پینوشه و بازار آزاد و ضدیتش با آرمان عدالت اجتماعی را به رخ میكشد.
پرده آخر: شبح رادیكالیسم طبقه كارگر
قایق این اپوزیسیون هم درست مانند قایق جمهوری اسلامی، در محاصره گردباد رفاه و معیشت تودههای مردم ایران است؛ سرخوردگی این اپوزیسیون تابعی از پیشروی جامعه با پرچم رفاه و معیشت طبقه كارگر علیه جمهوری اسلامی است. به هر میزان كه طبقه كارگر ایران، مستقل و متحدانه، با تكیه بر رهبران و پیشروان جسور خود، این پرچم طبقاتی را در هر برآمد سیاسی و اجتماعی در مقابل ساختار حاكمیت به اهتزار درمیاورد، به همان درجه هم ستون حاكمیت و ساختار سیاسی بورژوازی ایران از دولت در قدرت تا «دولت در تبعید» آقایان، شروع به لرزیدن میكنند. این نقطه تلاقی هراس و وحشت اردوی بورژوازی ایران و جناحهای آن چه در حاكمیت و چه در اپوزیسیون از خطر عروج جنبش دیگری در تحولات سیاسی ایران و اداره اقتصاد كشور توسط آلترناتیو سوسیالیستی طبقه كارگر است. شبح این جنبش اجتماعی برای تنظیم خطوط نظام آتی به معنای یك سرازیری سیاسی برای بورژوازی ایران است. این یك جنبش وسيع اجتماعى و طبقاتى است که بر مبناى يک پرچم عدالتخواهی کمونيستى و اساسا به نيروى راديکاليسم طبقه کارگر قد علم كرده است. اين جنبش، بعلاوه، پرچم اسلامزدايى، پرچم رهايى زن، پرچم رفع تبعيض در همه اشکال آن و پرچم نوگرايى و خلاصى از سنتها و اخلاقيات کهنه را بدست دارد و به این اعتبار مورد حمايت پرشور اکثريت مردم ایران و افکار عمومى پيشرو در جهان خواهد بود. اين آلترناتیو معتبر و قدرتمند كمونیسم كارگری در جامعه ايران است.
No related posts.