از خرداد ۶۰ تا خرداد ۹۹

نویسنده: فواد عبداللهی

تاریخ انتشار: ۱۱ ژوٸن ۲۰۲۰

۳۰ خرداد سال ۶۰، نسل‌کشی عظیمی توسط جمهوری اسلامی براه افتاد. از این مقطع به بعد بیش از ۱۰۰ هزار انسان را به جرم آزادی‌خواهی، به جرم مخالفت با حکومت اسلامی، به جرم تسلیم نشدن به قوانین سیاه اسلامی، به جرم اعتصاب برای بهبود شرایط زندگی، به جرم مبارزه برای برابری و رفاه با قساوت تیرباران کردند؛ رفسنجانی‌ها و خامنه‌ای‌ها در کنار بهزاد نبوی‌ها و محتشمی‌ها، لاجوردی‌ها و صفوی‌ها در کنار محسن رضایی‌ها و خلخالی‌ها، گیلانی‌ها و رٸیسی‌ها کنار موسوی‌ها و خاتمی‌ها و حجاریان‌ها، سروش‌ها و گنجی‌ها، “دگراندیشان” و “اصلاح‌طلبان” امروزی شانه به شانه اصولگرایان، پشت سر خمینی بنیانگذار جانی حکومت اسلامی، یکی از عظیم‌ترین فجایع تاریخ بشری را سازمان دادند تا آرمان‌های مردم به حرکت درآمده در انقلاب ۵۷ برای آزادی و رفاه را درهم بکوبند؛ هراس از عروج کمونیسم و “خطر” سرخ در بحبوحه انقلاب ۵۷ تا مقطع خرداد ۶۰، بورژوازی جهانی را به این فکر انداخت که به هر قیمتی جریان اسلامی را لانسه و به وسط صحنه پرتاب کنند؛ تا با تحویل گرفتن تقریبا دست نخورده دستگاه دولت و استبداد حکومت شاه، و تکمیل آن با اختناق الهی و توحش اسلامی، انقلابی را که می‌رفت روز به روز مسیر خود را هموار کند و با پرچم کمونیسم و حاکمیت شوراهای کارگری به پیروزی برسد، به شکست بکشانند؛ کتاب خاطرات رفسنجانی از این منظر جالب است که بورژوازی جهانی و داخلی چگونه در سال ۱۹۷۹ برای رفع احتیاج مقطعی خود (یعنی به شکست کشاندن انقلاب و تضمین دوباره حاکمیت ساختارهای بورژوازی در ایران) با جمهوری اسلامی همبستر شد.

جریان اسلامی و در راس آن خمینی با بی‌رحمی و شقاوت بی‌سابقه‌ای در ۳۰ خرداد ۶۰، رسالت به خون کشیدن انقلاب ۵۷ را به سرانجام رساند؛ در تاریخ آن مملکت تنها حکومتی که از نظر توحش با این رژیم قابل مقایسه است، حکومت آقا محمد خان قاجار است که کرمان را به شهر “کوران” تبدیل کرد. سال اول انقلاب که هنوز اسلحه در دست مردم حاضر در خیابان بود، این سرکوب موفق نبود. مبارزات آزادی‌خواهانه و شوراهای کارگری، خیزش‌های اجتماعی و منطقه‌ای در کردستان و ترکمن‌صحرا، مبارزات وسیع و قدرتمند زنان و عطش عمومی برای برابری و آزادی، قوی‌تر از آن بود که جریان اسلامی بتواند به راحتی از پس سرکوب انقلاب برآید؛ فعل و انفعال سیاسی جامعه و طبقات و گرایشات مختلف، با رفتن سلطنت تمام نشده بود، تازه داشت شروع می‌شد؛ مردم با همان سرعتی که جریان اسلامی، خود را در مقابل مطالبات آنها می‌گذاشت، متشکل می‌شدند، به خیابان می‌ریختند و در جستجوی افق و نیروی مادی بودند که به انگیزه‌ها و نیازهای بنیادی جنبش عظیم‌شان پاسخ بدهد و آزادی و رفاه را در مقابل استبداد و فلاکت نظام سلطنت، به کرسی بنشاند. پاسخ جمهوری اسلامی به کمونیست‌ها و کارگران و بیکاران، به زنان، به مردم کردستان و به دانشجویان روشن بود: جوخه‌های اعدام و زندان و شکنجه! یک نسل‌کشی تمام عیار!

باید به صورت کسانی که می‌خواهند مردم ایران و جهان‌یان، این سالها را فراموش کنند و حقایق را همچون گورهای گم‌شده قهرمانان آزادی و شرافت انسانی، پنهان کنند، تف کرد. ۴۰ سال پیش بود. روزی که جمهوری اسلامی با حمایت بورژوازی جهانی و ملی، با حمایت همه لیبرال‌ها و نیمچه لیبرال‌ها، با ارتش و کهنه ساواکی‌ها، بانک‌ها و ذخایر پول و اسلحه، با رادیو و تلویزیون‌های خارجی و داخلی به عنوان حکومت مطلوب مردم ایران از بالای سر جامعه، حقنه شد.

تاریخ مبارزه طبقاتی، عیان و پنهان، مملو از انقلاب‌ها و ضد-انقلاب‌ها است؛ مملو از کودتاها و “انقلابات مخملی” علیه خیزش‌های اجتماعی است؛ مملو از نقشه‌ها و توطٸه‌های در آستین آماده و “فکرشده” توسط کانون‌های فکری و سیاسی بورژوازی است؛ دور نرویم در طول یک قرن اخیر در همین نظام سرمایه داری، بورژوازی جهانی شرایط سر کار آمدن هیتلر در آلمان، موسیلینی در ایتالیا، فرانکو در اسپانیا، سالاز در پرتقال، خونتاهای سرهنگان در یونان، پینوشه در شیلی، سوهارتو در اندونزی، تاچر در انگلستان، مک‌کارتی و ریگان در آمریکا، یلتسین در روسیه، خمینی در ایران، سیسی در مصر و … را تدارک دید تا به هر قیمتی، جلو قانونمندی حرکت تاریخ را سد کند و مانع پیروزی انقلابات اجتماعی بر متن تعرض طبقه کارگر و محرومان به ساحت مقدس نظام سرمایه داری شود.

جمهوری اسلامی یکی از این حلقه کودتاهای خونین و ضد – انقلاب بورژوایی در تاریخ جهان معاصر است؛ حربه بورژوازی داخلی و جهانی برای سرکوب انقلاب ۵۷ بود و کماکان در تحولات و انقلاب آتی در ایران، قرار است همین نقش را بازی کند؛ هیچ‌کدام از جناح‌های بورژوازی ایران نمی‌توانند به اندازه جمهوری اسلامی، رسالت سرکوب کمونیسم و انقلاب کارگری را امروز بدوش بکشند؛ این را “عاقلان” و “دوراندیشانی” مثل رضا پهلوی و اردشیر زاهدی به خوبی واقف‌اند که با خمینی و جمهوری اسلامی به بلوغ سیاسی‌شان رسیدند؛ سرکوب کمونیسم و آرمان اشتراکی، نقطه سازش اپوزیسیون راست با جمهوری اسلامی است؛ این مدالی است که تا به امروز همه جناح‌های بورژوازی ایران به گردن این نظام آویزان کرده‌اند.

اما آن دلایل اساسی که منجر به انقلاب ۵۷ شد، امروز دهها برابر نیرومندتر شده است. شرایطی که برای پایین‌کشیدن استبداد شاهی وجود داشت، امروز صدها برابر مساعدتر است؛ نظام حاکم در هیچ قلمرویی از حیات اجتماعی‌اش، از اقتصاد و سیاست تا فرهنگ و ایدولوژی از آن مصون نمانده است. مردم از “اصلاح‌طلب” و “اصولگرا”، از عمامه و بی‌عمامه در صفوف بورژوازی ایران، آنچنان که محکومین به اعدام از دژخیم، کینه دارند. مردم حکم به رفتن آقایان از بالا تا پایین داده‌اند؛ دی‌ماه ۹۶ و آبان ۹۸ سرآغاز این جنبش و خشم و خیزش مردمی خسته از ۴۰ سال جمهوری زجر است. جنبشی که به کمتر از محاکمه سران ریز و درشت جمهوری اسلامی رضایت نخواهد داد. این سنبه پر زور جنبش سوسیالیستی طبقه کارگر برای بستن پرونده این سال‌های شوم است که جلادان دیروز را به تملق‌گویی از قربانیان‌شان کشانده است. نسل امروز، نه گول می‌خورد و نه میترسد؛ ۳۰ خرداد ۹۹، ۳۰ خرداد ۶۰ نیست! کاسه صبر این نسل، نسلی که چشمش به جمهوری سیاه اسلامی باز شده، لبریز است. جامعه ایران با عبورش از هر دو جناح، با برافراشتن آرمان‌های سوسیالیستی و برابری‌طلبانه، آگاه به نیازها و حقوق جهانشمول خود، در حال متشکل‌شدن و امادگی برای نبرد نهایی است؛ آنچه در ۳۰ خرداد ۶۰ توسط جمهوری اسلامی و به کمک بورژوازی داخلی و بین المللی متوقف شد، با مقاومت و قدرتی عظیم‌تر در اعماق جامعه ادامه پیدا کرد تا بار دیگر امروز خود را در روبنا نشان دهد؛ “خطر” کمونیسم و حاکمیت شورایی، “خطر” برقرای یک نظام آزاد و برابر، بیخ گوش جمهوری اسلامی است. سوسیالیستها نیروی محرکه تحولات آتی‌اند!

Share on print
Share on facebook
Share on twitter
Share on linkedin
Share on google
Share on pinterest
Share on tumblr
Share on telegram
Share on whatsapp
Share on email