مجلس یازدهم، بالاخره هفته گذشته با اکثریت اصولگرایان به دنیا آمد و درجا سقط شد؛ همه بیاد داریم که به دنبال خیزشهای آبان ۹۸ و عبور جامعه از هر دو بال نظام، چگونه از اصلاحطلب تا اصولگرا از “بیموقعترین” زمان برای انتخابات مجلس یازدهم حرف میزدند؛ ترس و دلهره حاکمیت در برگزاری این نمایش و تبدیل شدن آن به صحنه لگدمال کردن “آبروی نظام” و سمبلهای ساٸیده شده حاکمیت از جانب مردم، تا جایی پیش رفته بود که زمزمه به تعویق انداختن انتخابات در دوائر بیرنگ و روغن هر دو جناح براه افتاده بود. در شرایطیکه جامعه ایران حکم به پایین کشیدن همه این اوباش از اریکه قدرت داده، سالم جستن از میدان، کار سختی بود. شکاف در بالا چنان عمیق بود که هر دو جناح مانند اسبها در سربالایی همدیگر را گاز میگرفتند؛ اصولگرایان صحبت از قربانی کردن روحانی و تیمش به قصد بقاء نظام به میان کشیده بودند. تا اینکه کرونا سر رسید و پیش از آنکه هر دو جناح مورد حسابرسی و محاکمه و “لطف” مردم قرار گیرند، چند ماه به مدد کرونا به یک آرامش نسبی قبل از طوفان رسیدند و نهایتا درب مجلس یازدهم شان را آهسته و با تاخیر گشودهاند.
اما مجلس دست این یکی باشد یا آن یکی، فرعیتر از آن است که توجه کسی را بخود جلب کند. اختلافات دو جناح نزد مردم، مدتهاست که حاشیه ماجرا است و داستان اصلی در جامعه ایران بعد از کرونا، کماکان بر محور سرنگونی جمهوری اسلامی، میچرخد. خودشان هم میدانند که بحث بر سر دو مسیر متفاوت است؛
مسیر اول، مسیر امنیت نظام و پاسداری از نهادهای حاکمیت بورژوازی در ایران است. آب باریکهای که از اصلاحطلب تا اصولگرا و حتی احزاب اپوزیسیون راست به آن دل خوش کردهاند؛ نزد کل این اردو، نشستن سر سفره بقاء نظام بهتر از سقوط آن توسط مردم است و دل در گرو این دارند که تا دیر نشده بلکه بتوان به شیوهای پراگماتیستی و عوامفریبانه، ساختار نظام را از گزند یورش مردم و طبقه کارگر حفظ کنند. امیدوارند که بتوانند هرچه که هست حتی “یکدست”هم شده تعدیل شود، بدون آنکه کنترل اوضاع بدست مردم افتد. پربیراه نیست که جناب رٸیسی، این کثیف ترین و منفورترین عنصر حاکمیت، روزی در لباس مجری “عدالت” ظاهر میشود و دم از برخورد با “دانهدرشتها” میزند و یا مجلس پز “دفاع از محرومان” بخود میگیرد و دولت “خادم ملت” میشود.
دو هفته پیش “مقام معظم” در جمع فالانژهای “محور مقاومتی” و بسیج دانشجویی، “خطر” اساسی را به هر دو جناح حکومت و به کل اردوی بورژوازی ایران هشدار داده بود که اگر کسی در فکر نجات کشتی نظام و دار و ندار بورژوازی ایران از طوفان مطالبات محرومان در ایران است باید ضرب اول شمشیر را در برابر عروج مارکسیسم و کمونیسم در جامعه از رو ببندد و “دولت حزب اللهی” امر مهمتری جز «علاج مشکلات» به توسط سلاح سرکوب ندارد! خامنهای در رویای تکرار تجربه سالهای ۵۸ تا ۶۱ و سرکوب خونین آزادیخواهان و در راس آنها کمونیستها ریسه رفته است؛ به منظور ایجاد “اتحاد” و آمادگی کل نظام برای مقابله با خیزشهای آتی در ایران پسا-کرونا، ضمن “بیدار” کردن مدافعان نظام و قوت قلب دادن به آنها، یکراست به جنبش کمونیستی ایران، به طبقه کارگر و چهار دهه از مطالبات فروکوفته محرومان، اعلام جنگ داده است. به جنبشی که میتواند مرگ جمهوری اسلامی را سرآغاز یک زندگی انسانی برای همگان کند. هدف خامنه ای از این “بیداری” چیزی نیست جز اینکه به دوستانش، در پوزیسیون و اپوزیسیون، فراخوان اتحاد و به دشمنانش “حکم جهاد” دهد!
مسیر دوم، مسیر ما کمونیستها و مردم و طبقه کارگر است. نیروی اجتماعی قدرتمندی که از دیماه ۹۶ به این سو، به دنیای بعد از جمهوری اسلامی و بعد از کرونا فکر میکند؛ به سازماندهی خود در محلات کار و زیست مشغول است؛ و عزم به کشیدن نقشه قیام کرده است. برای کارگری که از هفتتپه تا فولاد اهواز، آذرآب و شرکت واحد و … چشم اش به اعتصاب و شورا و سوسیالیسم و قدرت متشکل خود باز شده، و یا بعنوان زنی که چهار دهه در کمین حمله به نظام آپارتاید جنسی بوده است، کرکری خواندن دولت و مجلسنشینان و دستگاه قضاٸی یکبار دیگر اثبات کرد که وقت و فرصت را نباید از دست داد. حکومتی که با تمام “یال و کوپالش”، با هر سه قوایش، از چشم هشتاد میلیون انسان افتاده و از امروز به فردا خودش را به زور سرپا نگاه داشته است، حکومتی که تمام ثروت و سرمایه موجود در ایران را مالک است و طبق اعترافات وزیر اقتصاد و دارایی، جامعه را بلحاظ اقتصادی تماما ورشکسته کرده و فقری بیسابقه و غیر قابل توصیف به دهها میلیون انسان تحمیل کرده است، حاکمیتی که از پرداخت بیمه بیکاری به کارگران در دوران سخت شیوع کرونا سر باز زده و در عوض کارگر را به شلاق میبندد، نظامی که فقط لاشه خود را از این سوراخ به آن سوراخ میکشد، دیگر پز “دفاع از محرومان”، “محاکمه مفسدان”، “مردم داری”، و “آبروداری” اش، تف سربالا است. اعلام جنگ به لشکر میلیونی طبقه کارگر و سوسیالیستها از طرف حاکمیتی که فیلحال در مقابل پرچم سوسیالیستی پشتش به دیوار است، چیزی جز باد در غبغب انداختن بیمایهای نیست.
مجلس “یکدست و خط امامی”، قبل از آنکه ربطی به دعوا و مرافعه در بالا داشته باشد، بلاواسطه نتیجه اعتراض و فشار و زور پایین علیه حاکمیت است؛ نتیجه هراس از شبح کمونیسم و انقلاب کارگری است؛ برای مقابله با این شبح ساخته و پرداخته شده است؛ از خاتمی و اصلاحطلبان لهیده که جزو پیکره نظام بشمار میآیند تا روحانی و قالیباف و رٸیسی و خود “مقام معظم” هم میدانند که زمانه عوض شده است؛ دوره قمه چرخانی تمام شده و تکرار سالهای دهه ۶۰ خواب و خیال است. فهمیدهاند که هر اختلاف و سوراخی در بالا، به متلاشی شدن کل نظام میانجامد؛ بر این اساس، مجلس یازدهم محصول “درایت” جمعی هر دو جناح است؛ سگی است که به صاحبش وفادار مانده است.
پز نمایندگان مجلس در “دفاع از محرومان” و “اجرای عدالت” و “دادگاهی مفسدان” در جامعه و عکس گرفتن با مردم محروم، ذرهای از این واقعیت همگانی کم نمیکند که از تحمیل حجاب تا سرکوب اعتصاب و اعتراض کارگری و کنترل بر هر نوع ابراز وجود اجتماعی و فرهنگی تحت قوانین اسلامی، امروز از نان شب برای آقایان واجبتر است. مردم کوچکترین حرکت آنها را با دقت رصد میکنند. دست نظام توسط زنان و جوانان و طبقه کارگر، تماما رو شده است؛ دشمن مردم لخت و عور نمایان است و مورد هدف قرار دارد. مجلس یازدهم، آخرین سنگر این جانیان است. همه از دم آماده رفتن شدهاند.
No related posts.