آثار مارکسیستی پس از مارکس هیچچیز در چنته ندارند که ابداً بتواند با جدیّت نقد پارلمان و دموکراسي ليبرال آنطور که در دولت و انقلاب لنين صورت گرفته، برابری کند؛ روي سخن لنين به کائوتسکی است؛ به آن نوع رفرميسمي است که نه تنها قصد نابودي دولت پيشين را ندارد بلکه آن را حال در هر شکل بورژوايي آن حفظ مي کند… عمق اهميت اين کتاب در اين است که انگار براي حال و هواي امروز دنيا و ايران نوشته شده … بجاي کائوتسکی، ليبرال هاي وطني را جايگزين کنيد، جامعه مدني چي ها را بگذاريد؛ آنها را بگذاريد که هنوز فکر ميکنند ايران يک جامعه سرمايه داري نيست؛ آنها که امروز کرکره دکانشان را بعد از سر کار آمدن روحاني اين پيامبر اعتدال پايين کشيده اند؛ آنها که تايم استراحتشان است؛ آنوقت حقانيت “ديکتاتوري پرولتاريا”, مشکي است که خود مي بويد بدون اينکه نيازي به گفتن داشته باشد …