چهار جریان راست و فاشیست، به ترتیب، “حزب مشروطه ایران، شبکه فرشگرد، جنبش فر کیانی و جنبش رنسانس ایرانی”، که اساسا به جبهه سلطنت طلبان ختم میشوند، پای بیانه ای تحت نام “بیانیه چهار سازمان ایرانگرا، درباره اهمیت تداوم تحریم ها بر رژیم اسلامی چیره بر ایران”، امضاء زده اند. ظاهرا “بحران کرونا” فرصت مناسبی را جهت خود شیرینی این طیف در بارگاه ترامپ فراهم کرده است.
تحرک اپوزیسیون راست در پوشش “مبارزه با کرونا” در قالب دفاع از تشدید تحریمهای اقتصادی آمریکا علیه ایران، به اندازه خود جمهوری اسلامی نفرت انگیز است. اینها بار دیگر با افتضاح از جامعه انسانی به بیرون پرت شدند؛ اعلام کردند که برای زندگی درست نشده اند؛ کل محتوای بیانیه از تیتر آن پیداست که “کرونا” بهانه ای برای بیان ارزش های ضد انسانی و سیاستهای متحجر این اپوزیسیون است.
داستان از این قرار است که ظاهرا عروج “کرونا”، امیدی را در دل اپوزیسیون راست زنده کرده و نوری در انتهای تونل تاریک این طیف تابانده است؛ از ناسیونالیست های عظمت طلب ایرانی تا جریانات قومی که تاریخا دار و ندار سیاسی شان به دخالت امریکا در دست بدست کردن قدرت از بالا بند بوده، فرصتی یافته اند که به اهداف خاک خورده خود، بعد از یک دوره رکود چندساله، دستی بکشند. داستان سر راست است؛ خیال میکنند که میتوان با باد زدن تحریم اقتصادی در پوشش “بحران کرونا”، و بر متن خشم مردم از بی مسئولیتی حاکمیت در حق زندگی میلیونها انسان، تکان جدیدی در صفوف شکست خورده و درهم ریخته اپوزیسیون راست ایجاد کرد و در جامعه سری میان سرها شد. غافل از اینکه همه میدانند که این سیاست، به کجا ختم شد؛ تجربه ای که شکست خورد.
واقعیت اینست که موقعیت این اپوزیسیون همیشه تابعی از موقعیت آمریکا در جهان بوده است. اینها بدون ترکتازی آمریکا، تاکنون نفس نکشیده اند. زمانی که آمریکا یکه تاز جهان بود، زمانی که قرار بود “بعد از عراق، سوریه و لیبی، نوبت ایران” باشد، همه بیاد داریم که چگونه اپوزیسیون راست در رکاب عموسام، برای ایفای نقش در سناریوی ارتجاعی “رژیم چینج” در ایران شال و کلاه کرده بود. تحرک سلطنت طلبان، مجاهدین، مشروطه خواهان، لیبرالها و باندهای قومی، واقعا بیمناک بود؛ یکی بر سر “تمامیت ارضی ایران” یقه پاره میکرد، دیگری بر سر فدرالیسم قومی در پشت مرزها، یوزی به گردن ایستاده بود. همه بیاد دارند که این طیف رنگارنگ، با هر خطابیه پنتاگون علیه رژیم اسلامی، غش میکردند و با “چشمان باز” به لشکرکشی نظامی آمریکا به ایران بعد از لیبی فکر میکردند؛ چه کسی جرات میکرد که نزد آقایان، از این “دمکراسی” آمریکایی، خطا بگیرد؟! نزد آقایان، این “دمکراسی” شایسته مردم خاورمیانه بود و ایران هم بزودی قرار بود به جرگه این “دمکراسی” بپیوندد. نگرفت! شکست و رسوایی تجربه های به اصطلاح “موفق” این استراتژی در عراق، افعانستان، سوریه، لیبی و… را مردم ایران و جهان دیدند؛ دوران “بازسازی دمکراتیک خاورمیانه” بر متن تحریم های اقتصادی، موشک های کروز و هوشمند به سر رسید! دوران تحمیل سناریوی “قومی- مذهبی” کردن خاورمیانه به سر رسید! اما ظاهرا آقایان کماکان در حسرت دوران سپری شده اند.
فاکتور آمریکا در هر تحرکی از جانب این اپوزیسیون، مفروض است. میدانند که اگر قرار است به نان و نوایی یا تاج و تختی برسند، اگر قرار است جمهوری اسلامی سرنگون شود، باید توسط آمریکا سرنگون شود نه با زور مردم و انقلاب! بعید است مردمی که با یک انقلاب توده ای، جمهوری اسلامی را از قدرت ساقط کرده باشند، جایی برای گرز چرخانی جریانات راست و فاشیست از قماش فرشگرد و مجاهد، باقی بگذارند. بعید است حتی در اردوی راست، کسی فکر کند که مردم قیام کرده، برای رضا پهلوی فرش قرمز پهن خواهند کرد. این را تحولات دیماه ۹۶ و ابان ۹۸ نشان داد؛ مردم انتخابشان را کرده اند؛ پاسخ جامعه ایران به سیاست های راست و ارتجاعی در پوشش “مبارزه با کورونا”، همان است که در آبان ۹۸ بود: “مجاهد و پهلوی، دو دشمن آزادی!”.
اما معضل اپوزیسیون راست، یکی دو تا نیست؛ قدرت مردم و طبقه کارگر ایران را ضربدر قابلیت ما حکمتیست ها کنید، به معضل واقعی اپوزیسیون راست میرسید. اینها از هم اکنون در مقابل خطر سرخ، میخکوب شده اند. از هر طرف که غلت میزنند، چپ و کمونیسم جلو چشم شان است؛ اینها از هم اکنون با بخش هایی از نظام در حال معامله و بده بستان بر سر سرکوب مردم در انقلاب آتی اند. در حال چانه زدن بر سر سهیم شدن در قدرت و ثروت آن جامعه اند. در نتیجه باید قدرت را از بالای سر مردم بگیرند. تنها راه به قدرت رسیدن شان است. صرفا در اتکا به نیروی خود شانسی ندارد. بلیط اقبال راست را باید آمریکا تهیه کند. آمریکایی که دیگر در دسترس نیست. آمریکایی که دارد خودش خودش را میخورد. رویای تبدیل شدن حضرات به آیت الله سیستانی، جعفری و چلپی در آینده سیاسی ایران، دود شد؛ پیشانی اپوزیسیون راست از سلطنت طلب تا مجاهد، امروز به سنگ خورده است؛ ته دیگ، بحث کودکانه “تحریم اقتصادی” باقی مانده است که حتی نفس طرح آن، تودهنی به شعور نداشته خودشان است. هر کسی جای اپوزیسیون راست بود، بجای بیانیه و طومار و ندبه، سرش را در خلوت خود میگذاشت و قرنطینه میشد! اما زمانه طوری است که قرنطینه هم به این طیف پشت کرده است. هولناک است وقتی که حتی قرنطینه هم این جماعت را نمیخواهد و پس میزند. آیا واقعا مسخره نیست که حتی صفت اپوزیسیون را بار این دستجات گانگستر کرد؟!
No related posts.