روحانی: ”اگر گله و شکایتی داریم، آن را بیان کنیم. اما اجازه ندهیم که این موضوع مانع حضور مردم پای صندوق آراء شود..“
۱- این یعنی جامعه ۸۰ میلیونی ایران به دنبال عبورش از هر دو بال رژیم، برای تعیین تکلیف قدرت سیاسی در غلیان است؛ و توافق و بند و بست هر دو جناح برای سرکوب جنبش سرنگونی نظام از اهم واجبات است. ”حضور مردم پای صندوق آراء“، اسم رمز یکدست شدن حاکمیت در سرکوب بی محابای مردمی است که از دیماه ۹۶ و آبان ۹۸ به این سو، حکم به رفتن جمهوری اسلامی داده اند؛
در همه جای دنیا زمانی که تاریخ مصرف حکومت های مستبد و آدمکش از نظر مردم رو به اتمام است، سیاست یکدست شدن حاکمیت در مقابل توده مردمی که حکم به رفتنشان داده اند به استراتژی اصلی طبقه حاکم تبدیل میشود. امروز هر دو بال نظام در سرکوب و به عقب راندن مردم بیش از همیشه به هم نیاز دارند؛ این را هر دویشان میدانند که اگر قرار است باشند باید نظام شان، جمهوری اسلامی، سرپا بماند؛ نه فقط هر دو جناح، بلکه کل اپوزسیون بورژوازی ایران هم از سلطنت طلب تا مجاهد و قبیله جمهوریخواهان، علیرغم هر اختلافی با هم، بر این امر حیاتی واقفند که نباید فرصت ابراز وجود سیاسی و رادیکال به دخالت مستقیم مردم در امر سیاست و تعیین نظام آتی داد. مردم نهایتا با ”کمی شلوغی“ در خیابانها نظاره گر اوضاع بمانند و حتی المقدور به طور عملی پایشان به میدان کشیده نشود. اگر قرار است که جمهوری اسلامی فرو بپاشد، باید ساختارها و نهادهایی چون دولت، استبداد، قوای سه گانه، زندانها، ارتش و دستگاه سرکوب، کماکان دست نخورده باقی بمانند. این اپوزسیون کمتر از خامنه ای، مستبد، ضد کمونیست و ضد آزادیخواهی نیست. امیدوارند بتوانند قدرت را به چنگ آورند بدون اینکه تلاطم بشود، بدون اینکه اوضاع دست مردم بیوفتد، بدون اینکه خواسته های رادیکال مردم متحقق بشوند، بدون اینکه زنان واقعا بتوانند صددرصد موقعیت اجتماعی برابر پیدا کنند، بدون اینکه مذهب و اسلام در قفس انداخته شوند، بدون اینکه ارگانهای سرکوب دولتی از سپاه گرفته تا بسیج و ارتش خلع سلاح شوند، و خلاصه بدون دادگاهی کل سران ریز و درشت این نظام در مقابل چشمان جهانیان! دست بدست شدن قدرت از بالا و دور زدن اراده مردم برای تعیین نظام آتی، سرنوشت بهم بافته کل بورژوازی ایران از حاکمیت تا اپوزسیون راست است. در یک کلام، رابطه و منفعت جمهوری اسلامی با اپوزسیون بورژوایی خود بر این محور استوار است که: دشمن دشمن نظام، دوست نظام است! این منفعت بنیادی، یعنی ”حفظ ساختار“های حاکمیت بورژوازی چه با عمامه و چه بی عمامه است که همه آنها را، بلاواسطه بعنوان کمپ ارتجاع سرمایه داری در ایران در برابر منشور و راه حل سوسیالیستی طبقه کارگر برای سرنگونی جمهوری اسلامی در کنار هم می چیند.
۲- حرف روحانی، رو به اوضاع داخلی است؛ مخاطبش همه کسانی است که با عروج کمونیسم و کارگر و حاکمیت شوراهای کارگری و مردمی در صحنه سیاست ایران مشکل دارند. روحانی دارد به دوستانش در درون و به متحدینش در اپوزسیون راست، راه و چاه مقابله با ”خطر سرخ“ را نشان میدهد؛ همه به نوعی دارند میگویند که اگر ”وحدت“ و یکدست شدن در بالا جزو جنگ اجتناب ناپذیرشان نباشد، آنوقت کل ساختار حاکمیت بورژوازی ایران میشکند و پرچم بورژوازی بخاک می افتد. آنوقت در قیام آتی، ”آخرین پادشاه با روده های آخرین کشیش بدار آویخته میشود.“ خودشان هم میدانند که ایندوره تفاوت مهمی با دوره های پیشین حیات جمهوری اسلامی دارد. ایندوره، دوره سرنگونی جمهوری اسلامی توسط ما مردم و طبقه کارگر است. دوره ای است که نمیتوان با سرکوب و ارعاب مردم را بخانه فرستاد. جمهوری اسلامی، سوخته است. جامعه ایران به همت حزب ما و مبارزات بی وقفه طبقه کارگر وارد دورانی شده است که عزم کرده تا صدسال حاکمیت استبداد پشت استبداد را بزیر بکشد. و چرا که نه، کدام حزب سیاسی دیگری تمایلات آزادیخوانه و برابری طلبانه مردم را نمایندگی میکند؟ کدام حزب اپوزیسیون ضدیت عمیق مردم با مذهب را نمایندگی میکند؟ کدام نیروی سیاسی دیگر مطالبات کارگران، زنان و جوانان و جنبش رهایی از قوانین و اخلاق عقبمانده شرقی – اسلامی را نمایندگی میکند؟ احزاب دیگر چه پاسخی به شکاف عظیم طبقاتی، به فلاکتی که گریبان میلیونها انسان در ایران را گرفته است، به بیکاری میلیونی و به فحشاء و اعتیاد چند میلیونی دارند؟ نه فقط سرنگونی جمهوری اسلامی ممکن شده است، نه فقط طومار ارتجاع اسلام سیاسی در منطقه قابل جارو شدن است، بلکه آن نیروی طبقاتی و اجتماعی که گذار از جمهوری اسلامی به یک نظام برابر و آزاد و سوسیالیستی را تضمین کند و رفاه را تمام قد اجرا کند به صحنه سیاسی آمده است. این روندی است که شروع شده است. این درد آقای خامنه ای و روحانی است، درد جناب پهلوی و خانم رجوی است؛ درد ترامپ و اتحادیه اروپا و بی بی سی و سی ان ان و رادیو آمریکا است.
۳- و این ایستگاه آخر جمهوری اسلامی است. افزایش قیمت بنزین و حمله مستقیم به سفره خالی محرومان، کشتار هزاران نفر از مردم معترض و همزمان با آن، ادعای اینکه ”امنیت در خیابانها برقرار است“ با گسیل هر روزه زره پوش ها و حضور مداوم نیروی های سرکوبگر در محلات کار و زندگی، چیزی نیست جز اعلام اینکه جنگ علیه مردم شروع شده است و قانون از این به بعد قانون جنگ است. دوران مانور دو جناح به سر رسیده است؛ این جنگ نه ”صندوق آراء“ می شناسد، و نه جنگی است بر سر اصلاح ساختار نظام! مشکل این حکومت، مردم است. مردمی که جمهوری اسلامی را نمیخواهند و فهمیده اند که میتوانند از آن خلاص شوند. مشکل این حکومت اقتصاد است، اقتصادی که از تامین نیازهای اساسی انسانها عاجز است. مشکل جمهوری اسلامی، نظام سیاسی آن است. نظامی که انسانها را در قرن ۲۱، برده و اجیر و صغیر تعریف کرده است؛ تحقیر میکند و میکوبد. مشکل جمهوری اسلامی ایدولوژیک است، مذهب است، دستگاه فکری فاسد و جنایتکارانه ای که آزادی بشر را گناه میشمارد. مشکل این نظام خود نظام است. جنگ این نظام با مردم، چاشنی انقلاب آتی در ایران است؛ مردم مدام بیدارتر و متحد تر و متشکل تر میشوند. پیروزی مردم در نبرد با کل بساط حکومت، داستان اصلی در ایران امروز شده است.
No related posts.