بیش از دو هفته است که مردم محروم در مناطق جنوبی عراق زمین را زیر پای حاکمین به لرزه در آورده اند. اعتراض به فقر، ناامنی، بیکاری و بی حقوقی از بغداد و بصره تا کربلا و ناصریه و … کماکان در جریان است. مردم بحق انگشت اتهام را به سمت دولت مرکزی و”قوانیش” نشانه گرفته اند؛ مسببین فلاکت جاری در جامعه عراق کسی نیست جز حاکمیت مشتی میلیشای قومی- مذهبی انگل که حاصل حمله نظامی آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳ هستد؛ حمله ای که شیرازه های مدنیت و شهرنشینی در عراق را با خاک یکسان کرد و شهروندان جامعه عراق را بر مبنای هویت قومی- مذهبی تقسیم کرد؛ جنگ و نا امنی و بیکاری و گرسنگی و کشتار، تا هم اکنون سهم مردم از زندگی زیر دست این مرتجعین در قدرت بوده است.
دیگر بس است! مردم عراق علیه فساد اداری و مالی، علیه چپاول و غارت هر روزه توسط باندهای قومی- مذهبی به ستوه آمده اند و در میدان اند؛ مردم عراق راهی جز قیام علیه حاکمیت نیروهای قومی- مذهبی و تحمیل سیاست کثیف آن ندارند؛ راهی جز جارو کردن سیمای جامعه از تقسیم بندی قومی- مذهبی ندارند؛ مردم عراق حکم به رفتن هویت قومی- مذهبی داده اند و این مهمترین خصلت خیزش ها و اعتراضات اخیر در عراق و است.
در این میان، ترس و دستپاچگی حکومت اقلیم کردستان عراق، از عشیره بارزانی تا طایفه طالبانی و جریانات حواشی این ایل و تبار دیدنی است؛ اخیرا اجلاسی اضطراری گرفته اند و همه به سر هم قسم خورده اند که در کنار دولت مرکزی و علیه خیزش مردم در جنوب عراق خواهند ایستاد! به حکومت مرکزی قول داده اند که سفت و سخت کماکان همان گلیم فدرالیسم قومی را خواهند چسبید! حق هم دارند! اینها تمام این مدت بر محنت و تباهی مردم در کردستان و در عراق ثروت و قدرتی بهم زده بودند و سرمایه گذاری بلند مدت کرده بودند! قرار نبود اوضاع بهم بخورد و عمارت دولت مرکزی و فدرالیسم قومی عالیجنابان شکاف بردارد! اما از بخت بد آقایان ورق برگشته است؛ اینها دو دهه است که در کنار دولت مرکزی، در کنار مالکی ها و عبادی ها و عبدل مهدی ها، در کنار مقتدی صدرها و سیستانی ها سر در آخور قدرت و تقسیم ثروت دارند. در دو سوی کمپ حاکمین و محکومین، ناسیونالیسم کرد و احزابش از همان آغاز معلوم بود که به کمپ اول تعلق دارند؛ اینها اعلام کرده اند که در کمپ شلیک کنندگان دولت مرکزی عراق به سینه محرومانی تعلق دارند که آزادی و نان و بیمه بیکاری می خواهند. اینها حتی تاریخا از دولت مرکزی در ترور و به خون کشیدن اعتراضات مردم محروم باسابقه تر اند؛ عین آنچه امروز در جنوب عراق در جریان است در مارس ۲۰۱۱ در شهرهای کردستان عراق در جریان بود؛ همه بیاد دارند که دامنه تحرکات موسوم به بهار عربی در ژانویه ۲۰۱۱، به کردستان عراق هم کشیده شد؛ همه بیاد دارند که دهها هزار نفر در شهرهای مختلف کردستان با مطالبات معیشتی و علیه فساد مالی احزاب ناسیونالیست کرد حاکم بر کردستان عراق به میدان آمدند. دولت فدرال آقایان در عوض، به سرکوب خونین اعتراضات مردم پرداخت. صدها نفر بر اثر یورش وحشیانه نیروهای مسلح “اتحادیه میهنی” و”حزب دمکرات کردستان”، زخمی و ناپدید و کشته شدند؛ ربودن رهبران و فعالین خوشنام توده های مردم، تهدید آزادیخواهان و کمونیستها به دستگیری و حبس، اعلام حکومت نظامی و سرازیر کردن مزدوران ویژه برای مقابله با صفوف مردم، تنها گوشه هائی از اقدامات حکومت خودمختار کردستان بود.
بنابراین جای تعجب نیست که “دولت اقلیم کردستان” در تحولات عراق مثل همیشه در دفاع از حکومت مرکزی بروی مردم معترض شلیک کند. ناسیونالیسم کرد یکبار دیگر نشان داد که کمترین توهمی به ایفای نقش خویش در تعرض به صفوف مردم محروم و آزادیخواه ندارد. مهم نیست این مردم “کرد” باشند یا “عرب”! ناسیونالیسم کرد نشان داد که هر جا پای منافع مادی و زمینی در جریان است، دفاع از منافع سرمایه و سرمایه داران اصل است. به این اعتبار، سرکوب طبقه کارگر، نقطه اشتراک اصلی دولت مرکزی در بغداد و دولت اقلیم کردستان در اربیل است؛ سالها چماقداری احزاب ناسیونالیست کرد بر کردستان عراق، به توده های مردم نشان داد که “ملت کرد” خرافه است، همانگونه که ملت عراق، ملت ایران، ملت ترکیه و … توهم است. اگر منافع ایل بارزانی و طاٸفه طالبانی و صدها میلیاردر کرد با منافع سیستانی ها و صدرها و عبدل مهدی ها، قابل جمع است، اگر کنش و واکنشی جز رابطه حاکم و محکوم بین آنها و مردم محروم متصور نیست، پس ادعای”ملت کرد” و “ملت عرب” هم یک شیادی سیاسی است. اگر اینها تمام ظرفیت های مادی و ثروت نجومی جامعه کردستان را در اختیار دارند و در عوض اکثریت مردم کردستان محتاج نان شب و رفاه اجتماعی است پس ادعای “برادری کردها” نیز، حقه بازی در روز روشن است.
این حقایق یک بار دیگر به روشنی به ما یادآوری میکنند که طبقه کارگر میهن و ملیت ندارد، طبقه کارگر برای بهبود زندگی، برای رسیدن به رفاه و آسایش و آزادی، تنها به نیروی گردان انترناسیونالیستی خود متکی است. یک ستون مهم پیروزی برای ما و طبقه ما، دفع خرافه ناسیونالیسم و هویت تراشی قومی در صفوف طبقه کارگر است؛ امروز درد مشترک مردم از بغداد و بصره تا اربیل و سلیمانیه، حاکمیت این میلیاردرهاست؛ حاکمیت گله های قومی- مذهبی در عراق و در کردستان عراق است؛ بزیر کشیدن دولت مرکزی توسط قیام مردم عراق، پیش درآمد دود شدن “حکومت اقلیم کردستان” آقایان هم هست؛ اگر منافع این اوباش در دفاع از بنیادهای دولت و نظام قبیله ای، ایجاب میکند که در برابر مردم با حکومت مرکزی یکدست شوند، پس منافع محرومین و طبقه کارگر چه در کردستان عراق و چه در عراق نیز ایجاب میکند که فورا صفوف خیزش جاری خود را علیه بالا متحزب و متحد کنند؛ رفاه و آزادی و برابری و امنیت تنها با متواری کردن باندهای قومی- مذهبی در قدرت قابل تصور است. تغییر رابطه حاکم با محکوم، گام اول برای نفس کشیدن در جامعه عراق است؛ زمینه این امر کاملا مهیا است. تاکنون خیزشهای اخیر به لحاظ اجتماعی و روانی ضربات کوبنده ای به ماهیت قومی- مذهبی دولت مرکزی و دولت اقلیم وارد آورده است؛ قد علم کردن حزب قدرتمند کمونیستی، کنترل محلات و برپایی شوراهای کارگری و مردمی، انحلال دولت و جایگزینی آن با شوراهای مردمی، امر عاجلی است که در مقابل کمونیستها در عراق و در کردستان عراق قرار گرفته است.
No related posts.