۱- یکصد و دو سال از انقلاب اکتبر۱۹۱۷ در روسیه میگذرد. انقلابی که منجر به تشکیل اولین حکومت کارگری جهان شد و هنوز هم دنیا وزن “پیروزی و شکست” آن را به انحاء مختلف حس میکند. میگویند کار زمان حذف چیزهای غیرذاتی است و بنابراین، فاصله گرفتن تاریخی از یک اثر – به مثابه واقعه – است که میتواند معنای حقیقی آن را آشکار کند؛ انقلاب اکتبر به تاریخ پیوست اما کماکان آموزه های آن برای مارکسیست ها و طبقه کارگر، موضوع تلاش بی وقفه برای تغییر در راه ایجاد جهانی فارغ از نابرابری و استثمار است. واضح است که قرن ۲۰ پایان یافته و ما در قرن ۲۱ زندگی میکنیم؛ اما جهان ما هنوز در میدان گرانشی قرن بیستم باقی مانده است؛ بیش از یک قرن پیش در دل جنگ جهانی اول، بر متن تحمیل تباهی و کشتار میلیونی که بورژوازی جهانی بر زندگی بشریت در سراسر جهان تحمیل کرده بود، انقلاب اکتبر برای صلح ـ نان ـ زمین، توانست ورق را نه تنها در روسیه که در سراسر جهان تماما برگرداند.
هنوز بحران اقتصادی، جنگ و ناامنی و فلاکت، در اشکال متنوع بر جهان ما حاکم است؛ بشر همچنان در نبردهای نامعلومی در حوزه های سیاست، اقتصاد، فلسفه و حتی هنر درگیر است؛ به این اعتبار، بحث بر سر انقلاب اکتبر بحث بر سر حال و آینده جهان است؛ اختلاف ما و طبقه ما با نظام حاکم بر جهان امروز، فقط اختلافی بر سر تاریخ گذشته نیست؛ بلکه جدال و کشمکش بر سر وقوع مجدد یک انقلاب کارگری از جنس انقلاب اکتبر علیه سرمایه داری است؛ روایت بورژوازی از آن انقلاب چیزی جز سنگ اندازی در مقابل وقوع انقلاب کارگری در دوره حاضر نیست؛ جدالی که در عرصه تاریخ نگاری از انقلاب اکتبر توسط بورژوازی تا امروز در جریان بوده در واقع جدالی است که بورژوازی در عرصه جنگ داخلی نه تنها در روسیه ۱۹۱۷، بلکه در سراسر جهان به طبقه کارگر و کمونیستها باخت؛ باختی که هنوز بعد از گذشت یک قرن با هیچ دستگاه تٸوریکی قابل توجیه نیست. قابل پیشبینی است که نطفه تمام دعواها همینجاست! پس نگاه ما به انقلاب اکتبر و به تاریخ، چیزی جز ترسیم دوباره یک انقلاب کارگری قدرتمند در قرن حاضر نیست؛ باید به استقبال این امر حیاتی رفت.
۲- جهان نیازمند یک انقلاب کارگری است؛ کار از مبرمیت و استدلال گذشته است و آدم از فرط وفور دلایل آن در مضیقه می افتد. شما جایی را در جوامع امروز نشان دهید که سرمایه داری در آن حاکم نباشد؛ که فقر، جنگ، انحطاط سیاسی و ایدئولوژیک از سر و کول آن بالا نرفته باشد و در عین حال شاهد مقاومت و مبارزه هر روزه علیه این اجحافات نباشید. جایی را نشان دهید که عقب مانده ترین عقاید و هویت ها برای به انقیاد کشیدن طبقه کارگر، روزانه در آن احیا نشود! جایی را نشان دهید که اکثریت مردم آن از گزند خرافات ناسیونالیستی در امان باشند. آیا جایی هست که همراه با افزایش نجومی ثروت، به غیر از تعداد معدودی بورژوای انگل، کل جامعه از مواهب و نعمات زندگی به یکسان بهره مند شده باشد؟! در قاموس کدام نظام به جز نظام سرمایه داری و قانون بردگی مزدی، پا به پای رشد تکنولوژی، صنعت و علم که قاعدتا میبایست ضربدر رفاه و آسایش و فراغت نوع بشر میشد، تعرض به معیشت طبقه کارگر سیر صعودی به خود گرفته باشد؟! آیا استدلال لازم است تا ثابت شود که امروز معضل بیکاری، نتیجه حاکمیت قانون سود سرمایه است؟! آیا استدلال عجیبی نیاز است تا معلوم شود که آمار قربانیان خاموش صوانح کار – در هر دقیقه و هر ثانیه – دهها برابر کشته شدگان دو جنگ جهانی اول و دوم است؟! براه انداختن جنگها، به خون کشیدن عزیزترین انقلابات توده ای در دوران معاصر با مسلح کردن میلیشیاها و گانگسترهای قومی – مذهبی، محصول حاکمیت چه نظامی است؟ امروز طبق آمار رسمی خودشان ۷ درصد جهان زیر خط مطلق فقر زندگی میکند! ۴۰ میلیون از این جمعیت در “مهد تمدن دنیا” یعنی ایالات متحده با مرگ دسته و پنجه نرم میکنند. به این آمار رسمی کودکان کار را هم اضافه کنید! قربانیان و فراریان از جنگ را اضافه کنید! بردگی جنسی و خشونت علیه زن را هم اضافه کنید! و”جالبتر” از همه عروج راست افراطی در قامت ترامپها و بوریس جانسون ها را هم اضافه کنید تا جهان از نگاه دوربین بورژوازی کامل شود. غم انگیز است! این منجلابی است که دمکراسی پارلمانی و انتخابات “آزاد”ش بر متن شکست انقلاب اکتبر بنا کرده است. اما این تصویر کامل از دنیای امروز ما نیست؛ در مقابل تباهی حاکمین، به همان اندازه نیز مقاومت و امید به تغییرات ریشه ای در جریان است؛ مقاومت مچاله شدگان و استثمارشدگان علیه نظام حاکم، از دل خاورمیانه خونین تا قلب اروپا و آمریکای لاتین، امید و نیاز به انقلاب اکتبر را دوباره زنده کرده است؛ صد سال پیش کافی بود تا یک ربع از تصویر امروز، به کمونیستها و تلاش برای سازماندهی انقلاب کارگری اکتبر حقانیت دهد؛ بنابراین، دنیای امروز صدها بار به یک انقلاب اکتبر دیگر نیازمند است.
۳- و نهایتا، انقلاب کارگری بدون تحزب لنینی و خیز برداشتن به سمت قدرت سیاسی قابل تحقق نیست؛ این شاید مهمترین پیام انقلاب اکتبر است. امروز بیش از هر زمانی طبقه کارگر محتاج تحزب لنینی در پراتیک کردن مارکسیسم است. تحزب لنینی که قادر است تزهای فوئرباخ مارکس را در بطن یک واقعه عظیم تاریخی، در دل یک تحول انقلابی، با تزهای آوریل لنین پراتیک کند. اگر انقلاب اکتبر برای مارکسیست ها میتواند اهمیتی داشته باشد، همانا جایگاهی است که آن انقلاب در تفسیر پراتیکی لنین از مارکس، داشت.
سوت انقلاب کارگری، سوت مرگ بر استثمار و بهره کشی از انسان هم اکنون به صدا درآمده است؛ امروز، شیپور حاکمیت شوراهای کارگری، صدای “خطر” عروج سوسیالیسم از میان کارگران و محرومین در ایران بگوش میرسد؛ امروز، جامعه انقلاب دیده ایران و صف میلیونی طبقه کارگر، با سمپاتی وسیع به کمونیسم و حاکمیت شوراهای کارگری، شبح یک انقلاب کارگری دیگر را بر فراز جامعه ایران به صدا در آورده است. جدال با یکی از متعفن ترین نمایندگان سرمایه در خاورمیانه، روزنه نوید را بازگذاشته است. طبقه کارگر ایران میتواند و باید با حزب کمونیستی خود، روند تلاش برای سرنگونی جمهوری اسلامی را به انقلاب کارگری گره بزند. جهان تشنه انقلاب کارگری دیگری است و ایران امروز میتواند سرچشمه عروج آن باشد.
No related posts.