“شبحى در اروپا در گشت و گذار است – شبح کمونیسم. همه نیروهاى اروپاى کهن براى تعقیب مقدس این شبح متحد شده اند: پاپ و تزار، مترنیخ و گیزو، رادیکالهاى فرانسه و پلیس آلمان.
کجاست آن حزب اپوزیسیونى که مخالفینش، که بر مسند قدرت نشسته اند نام کمونیستى روى آن نگذارند؟ کجاست آن حزب اپوزیسیونى که بنوبه خود داغ اتهام کمونیسم را خواه بر پیشگامترین عناصر اپوزیسیون و خواه بر مخالفین مرتجع خویش نزند؟”
کارل مارکس – فردریک انگلس (مانیفست کمونیست)
جدالی که امروز در بالای هیئت حاکمه جمهوری اسلامی حول بهانه “مقابله با فساد” و “نفوذی” در جریان است بی اندازه فکاهی است. بازداشت و محاکمه نمایندگان مجلس و مقامات دسته چندم دولتی که اساسا تندروهای هر دو جناح را به اتهام “فساد اقتصادی” نشانه گرفته، حاکی از واقعیت دیگری است که باید با چشم باز به آن نگاه کرد.
وجود فساد در جمهوری اسلامی برای ما و مردم ایران نهادینه و فرض است؛ کل این حاکمیت، جناح های آن و نهادهای برخاسته از آنها متهم و مشمول ۴۰ سال بخور بخور و تحمیل فقر و فلاکت و مکیدن خون مردم ایران اند؛ دعوای جناحهای حاکمیت بر سر تقسیم سرمایه و قدرت بر کسی پوشیده نیست و تازگی ندارد؛ آنچه تازگی دارد عبور جامعه از این دو قطبی سیاسی اصلاح طلب – اصولگرا است؛ عروج شبح کمونیسم و طبقه کارگر ایران است که عمارت آقایان را به لرزه درآورده است. دعوای دولت و وزارت اطلاعات و سپاه و اصولگرایان معتدل نزدیک به بیت خامنه ای با تندروهای هر دو جناح و شروع تصفیه مهره های دسته چندم در صفوف آنها تحت نام “مقابله با فساد” و “تصفیه نفوذی ها” در واقع بازتاب خطری است که از پایین، موجودیت کل نظام شان را نشانه گرفته است؛ نفس شروع چنین اقدامی در درون حاکمیت، از یکسو حاکی از موقعیت ناامن و لاعلاج اصولگرایان و از سوی دیگر گواه پوچی جنبش “اصلاحات” و اصلاح طلبی حکومتی در ایران است؛ این حکم را خیزشهای دیماه ۹۶ بر پیشانی هر دو جناح کوبید؛ این آن فاکتوری است که “عاقلان” و معتدل های هر دو جناح، از مجلس تا وزارت اطلاعات و دولت را ناگزیر از سنگر گرفتن پشت آخرین تیر ترکش خود یعنی اصل ولایت فقیه میکند؛ به بیان دیگر، این اعلام بی اعتباری هر نوع “اپوزیسیون” بازی و پارلمان بازی در داخل کشتی سوراخ نظام است؛ نشان باور عمیق خود خامنه ای و معتدلین هر دو جناح به سستی بنیادهای سیاسی حکومت و لاعلاجی روند مقابله آشکار با موج سرنگونی است؛ و این به زبان بی زبانی یعنی اعلام عدم مشروعیت حکومت اسلامی و قوانین و ساختارها و مراجعش؛ این معادل دعوت مردم به رو در رویی نهایی با یک دستگاه فشرده سرکوب است. اینبار بحث بر سر تلاش محافل مرکز و معتدل هر دو جناح برای تعریف زمین مجددی برای بازی جناحی نیست؛ این بازی با سر کار آمدن دولت اعتدال آقای روحانی نزد جامعه تمام شد و از چشم مردم افتاد؛ جناب وزیر اطلاعات که مشغول “آسیب شناسی باورهای مردم” است کاملا آگاه است که عبور جامعه از هر دو جناح با پرچم سیاسی طبقه کارگر، آن عامل اساسی است که نظام را در منگنه یکدست شدن در مقابل “خطر” شورش و قیام و انقلاب قرار داده است. مردم دیگر نه نظاره گر اوضاع اند و نه به جدال جناحها امید می بندند؛ به این اعتبار، اولین اقدام هر حکومتی در تاریخ، آنوقت که محرومین از توهمات عبور کرده و عزم کرده اند حاکمین را بزیر کشند، سفت کردن کمربندها در بالا است؛ اما ظاهرا این ابله ها فکر میکنند که با برگ انجیر “مقابله با فساد” و “نفوذی” میتوانند در انظار مردم ستر عورت کنند. لیستی از متهمان اقتصادی را منتشر کرده اند؛ دادگاه برپا میکنند، پرونده رو میکنند و استیضاح میکنند!!
حقیقت اینست که هر دو جناح حتی اگر همدیگر را هم لت و پار کنند اما از منظر مردم، امروز نه “اصلاحات” و نه “دو خرداد” و نه سوپاپ اطمینانی درکار است که بداد جمهوری اسلامی برسد. دیگر نه احیای ائتلاف ملی – اسلامی به دادشان میرسد، نه “لیست امید” و نه استخوانی باقی مانده که جلوی بی بی سی و نهضت آزادی و حزب توده و اکثریت و محافل اپوزیسیون مفلوک طرفدار رژیم پرت کنند. منظره به طرز عجیبی تماشایی است؛ نظام، در یک موقعیت سیاه و سفید و قطبی با اکثریت عظیم مردم و جنبشی که در کمین حمله نهایی است، روبرو شده است؛ امروز ترس اینها از مواجهه با شبح بعد از خیزش های دیماه ۹۶ است که بر فراز ایران میگردد؛ تنها بر متن این واقعیت، باید جدال در بالا را دید. این نه دعوایی برای “مقابله با فساد” است بلکه سد بستن سریع در مقابل “خطر” سرنگونی از پایین و به قدرت رسیدن کمونیسم است؛ اما اولین قاعده این بازی، اجتناب از “اپوزیسیون” بازی و ادای مخالف در آوردن در بالا است؛ این به قلب تعاریف “خودی و غیر خودی” میزند؛ عدم پذیرش یکدست شدن حکومت در بالا به معنای پشت کردن به “نظام” است. این را از خود خاتمی باید شنید که “نمیشود اصلاحات را پذیرفت ولی نظام را زیر سوال برد”! این تناقض تا هم اکنون خود را بصورت واگرایی های مهمی عیان کرده است؛ در حالیکه از خاتمی تا حجاریان و تاجزاده و عبدی و کله گنده های جناح اصلاح طلبان اعلام وفاداری به رهبر و یکدست شدن حاکمیت در مقابل فشار جامعه از پایین را قبول کرده اند، بخشهای غیر خودی این جنبش نظیر نهضت آزادی و طیف توده – اکثریت و بیانیه ۱۴ نفر، پرچم “مقاومت و عدم پذیرش” را بلند کرده اند؛ اما اینها مفلوک تر از آنند که حتی در لباس میش ارزش نوعی ضربه گیر سیاسی را برای نظام در مقابله با پیشروی جامعه و طبقه کارگر و آلترناتیو سوسیالیستی در دل بحران سیاسی کنونی ایفا کنند. عروج این آلترناتیو تنها جناح های جمهوری اسلامی را غافلگیر نکرد؛ امثال رضا پهلوی و ناسیونالیست های عظمت طلب ایرانی را نیز در جایگاه واقعی خود نشاند؛ تکیه اینها به تانک های ارتش و بدنه بسیج و سپاه و ناراضیان درون حکومتی برای طراحی “کودتا”ی یلتسینی علیه کمونیسم و حضور سیاسی طبقه کارگر دیدنی بود.
از خیزش های دیماه ۹۶ به این سو و با عرض اندام طبقه کارگر و رهبران عملی آن در سمت و سو دادن به تحولات آتی، یک اردوی قدرتمند مخالف تمام اشکال جناحهای بورژوازی ایران، پشت پرچم سیاسی طبقه کارگر به خط شده است؛ این را ما حکمتیست ها نمیگوییم؛ اکنون دیگر حکومت خود علنا به وجود خطر این جنبش اذعان میکند؛ راست و چپ شان دارند علیه کارگر و کمونیسم و مارکسیست ها منبر می روند؛ همه دارند همدیگر را به آب ریختن به آسیاب “دشمن خارجی” متهم میکنند؛ از زبان اصلاح طلبان ناراضی که هر روز بیانیه پشت بیانیه این “خطر” را حس میکنند و خواستار کودتای مخملی و استعفای “رهبر معظم و له” اند، باید شنید؛ در جست و خیزهای وزیر اطلاعات باید دید که “دنبال آسیب شناسی باورهای مردم” است قبل از اینکه نظام “طعمه گرگها” شود!
رویدادهای اخیر در بالای حاکمیت حول “مقابله با فساد” از این منظر بویژه حائز اهمیت اند که به داستان کهنه “دشمن خارجی” خاتمه داد؛ معلوم شد که “دشمن خارجی” که در کلام هر دو جناح عنوانی برای توصیف مخالفین هر دو جناح است، شبحی است بیرون از جدال جناحها و فوق العاده قوی و داخل کشوری است که مستقیما در سرنوشت قدرت سیاسی در ایران دخیل است؛ این شبح اپوزیسیونی است که بصورت زنده و فعال در صحنه سیاسی ایران بویژه بعد از خیزش های دیماه ۹۶ و قد علم کردن مبارزات وسیع کارگری در هفت تپه و فولاد اهواز می جوشد. دستگیری و زندان و محاکمات فرمایشی رهبران و فعالین این جنبش بطور سمبلیکی آغاز این دوره جدید را اعلام میکند؛ با حضور مستقل طبقه کارگر و مردم، هم اپوزیسیون واقعی جمهوری اسلامی متولد شده است و هم سیاست در ایران شروع شده است. هدف مرافعه اخیر حول “مقابله با فساد” چیزی جز یکدست شدن بورژوازی ایران و حاکمیت اش علیه “خطر” این اپوزیسیون نیست؛ بنابراین برای کسانی که به بن بست اقتصادی و سستی بنیادهای ایدولوژیک حاکمیت خود پی برده اند، پز “مقابله با فساد” زیادی فکاهی است. بحث بر سر سد بستن دولت و حاکمیت بورژوازی در مقابل شبح آلترناتیو سیاسی طبقه کارگر و اپوزیسیون این طبقه در ایران است؛ این هر ضربه و هر شکستی برای جمهوری اسلامی و کل بورژوازی ایران نیست! “خطر” این شبح را نمیتوان از سر گذراند!
No related posts.