”طرح بازسازی ایران در روزهای پس از سرنگونی احتمالی جمهوری اسلامی“ توسط رضا پهلوی، در واشنگتون کلید خورد. سناریوی ققنوس قرار است محملی برای جمع شدن ”دانشمندان و متخصصان ایرانی“ با هدایت شخص رضا پهلوی باشد. قرار است ”دانش متخصصان ایرانی برای بازسازی ایران“ هدفی باشد که نهایتا ایران را به آبهای آزاد برساند.
۱- در مملکتی مثل ایران که استبداد حاکم است و تحزب سیاسی ممنوع است، همه چیز سیاسی میشود. از دانشمند و سینماگر و شاعر و ورزشکار و خواننده انتظار میرود که موضعی ضد استبدادی و ضد رژیمی داشته باشند و افکار مترقیانه به نمایش بگذارند؛ دانشمند و هنرمند با معیارهای سیاسی سنجیده میشوند. ردیف کردن متخصص و شاعر و کشتی گیر و اقتصاددان … توسط آقای پهلوی به عنوان مقامات عالیه ”ققنوس“، قسمتی از پاسخ ایشان به همین انتظارات و توقعات است. چنین پدیده ای در دمکراسی های غربی که تحزب و سیاست جا افتاده است به ندرت دیده میشود. کسی کاری به نظرات سیاسی فلان متخصص و رقاص و سینماگر ندارد. اینها هرکدام نظرات خودشان را دارند و در سیاست مداخله نمیکنند و اگر هم بکنند تاثیر زیادی ندارند و در حاشیه قرار میگیرند. دقیقا بخاطر وجود استبداد در ایران و عدم امکان بروز عقاید سیاسی و فعل و انفعال حزبی است که خود جناب پهلوی نیز با امکاناتی که در اختیار دارد و در اختیارش میگذارند، امکان بروز یافته است. اگر حاکمیت استبداد بر فضای جامعه ایران رخت بر بندد و جایگاه سیاست و تحزب روشن شود و اهمیت لازم را در زندگی اجتماعی کسب کند، اکتوری مثل رضا پهلوی نیز بی موضوع میشود. در دنیای سیاست، و تا زمانی که استبداد در ایران حاکم است این ققنوس بازی ها و تخصص بازی ها از جانب اپوزیسیون راست به سرکردگی رضا پهلوی ادامه خواهد داشت. بورژوازی ایران محصول یک قرن حاکمیت دو رژیم استبدادی است و به وجود خفقان زنده است.
۲- ققنوس جناب پهلوی، به امید یک انقلاب مخملی در آشیانه نشسته است. دست بدست شدن قدرت در بالا بدون دخالت محرومین و حفظ دستگاه سرکوب دولت در ایران به کمک دول غربی نهایت سیاست اپوزیسیون راست است. کسی که بعد از خیزش های دیماه و عروج کارگران هفت تپه و فولاد فورا به درگاه ترامپ پناه میبرد و از دول غرب میخواهد که در اوضاع ایران دخالت جدی تر و نقش موثرتری ایفا کنند، دارد وحشت خود را از موجی که علیه بساط حاکمیت سرمایه داری در ایران براه افتاده است، ابراز میکند. آنچه امروز اپوزیسیون راست پرو غرب از جمهوری خواه تا سلطنت طلب و شخص رضا پهلوی را سر یک سفره در کنار داعشهایی چون مجاهدین و نیروهای قومی و فاشیست مانند سازمان زحمتکشان و الاحواز، چیده است و به هراس انداخته است، جمهوری اسلامی نیست. عروج آرمان سوسیالیستی محرومین، از خیزش های دیماه ۹۶ تا به امروز است. ادعانامه سوسیالیستی طبقه کارگر علیه بساط دولت و ارتش و ارکانهای حاکمیت سرمایه داری در ایران است. کیفر خواستی که نه تنها سینه دولت و قوانین مذهبی کریه حاکم بر روبنای سیاست در ایران، بلکه عمق زیربنا را، آنجایکه تولید و بازتولید سرمایه صورت میگیرد نیز نشانه رفته است. طبقه کارگر ایران میرود که به طبقه ای برای خود تبدیل شود. دارد اشکال دولت آتی را از پایین و شورایی روی دوش جامعه ای که به کمتر از آزادی و برابری تن نمیدهد، ترسیم میکند. از زاویه طبقه ما، تاریخ مصرف بورژوازی به ته رسیده است. همه اشکال و جناحهای بورژوازی ایران در ایجاد دنیایی مملو از استبداد، فقر و فحشاء و استثمار ذی نفع اند؛ چه شاه، چه شیخ! تاریخ تاریخ است و این را به ثبوت رسانده است. رفاه و آزادی و امنیت و خوشبختی، تنها از عهده طبقه ای ساخته است که منفعتی در بقاء استثمار انسان توسط انسان ندارد. ققنوس آقای پهلوی، سناریوی حفظ و بقاء این اصل انکار ناپذیر بورژوازی است. بنابراین از منظر ایشان سرنگونی جمهوری اسلامی، حکایت ”ماهی را نمیخواهی از دم اش بگیر“ است. امروز سکه سرنوشت جمهوری اسلامی و ققنوس آقای پهلوی به یک میزان، اسیر عروج آلترناتیو سوسیالیستی طبقه کارگر است. نزد شبحی که سیمای سیاسی ایران را دستخوش تحول کرده است، ”شیر“ و ”خطی“ در کار نیست؛ امروز همانقدر که آقای خامنه ای نگران شورش محرومین است به همان مقدار هم آقای پهلوی نگران قیام محکومین است؛ همانقدر که خامنه ای و وزارت اطلاعات و دولت روحانی خود را در مقابل امثال اسماعیل بخشی ها و سپیده قلیان ها خیس کرده اند، به همان مقدار نیز جناب پهلوی از انقلاب کارگری لرز کرده است. شبح سوسیالیسم طبقه کارگر تا هم اکنون آنقدر ستون برای جمهوری اسلامی و ققنوس جناب پهلوی دست و پا کرده که ساختن عمارتی روی آنهمه ”دانشمند و متخصص ایرانی“ – چه در داخل و چه در خارج – از محالات است؛ سوسیالیسم و انقلاب کارگری خصلت وال دارد. وال تمام دریاست و دریا نیست؛ دریایی نیست که مرزبند مسیر وال باشد. سعی نکنید که عرصه را بر وال تنگ کنید!
No related posts.