یک تمایز اساسی بین ایران امروز با ایران دو سال پیش هست؛ آنهم فاکتور عرض اندام اجتماعی طبقه کارگر بعنوان یک آلترناتیو قدرتمند در عرصه سیاست است.
نفرت تلنبار شده توده های وسیع مردم در طول این ۴۰ سال، میرود که پشت آلترناتیو سوسیالیستی و عدالتخواهانه طبقه کارگر، جمهوری اسلامی و کل بنیادهای حقوقی و قانونی اش را به مصاف بطلبد. خمیره سالها احساس مشترک و عمیق مردم در دشمنی با جمهوری اسلامی، امروز پشت به آلترناتیو طبقه کارگر بسته است.
امروز دیگر کسی در مورد ”خلاء سیاسی“ حرفی نمیزند. سرها به سمت عنصر امید و باور روزافزون به تغییر اساسی و بنیادی در زندگی و حیات توده های میلیونی مردم چرخیده است. پاسخ به اینکه رژیم چگونه باید برود دیگر مجهول نیست. کل بحران جمهوری اسلامی و اپوزیسیون بورژوایی آن از اینجا مایه میگیرد. ریشه در عروج آلترناتیو سوسیالیستی طبقه کارگر در برابر اضمحلال افقها و پرچم هایی دارد که دار و ندارشان را روزی به عطسه سران ”اصلاحات“ و ”اعتدال“ رژیم و روز دیگر به دخالت نظامی آمریکا در ایران و سیاست تحریم گره زده بودند. هیچ راه فراری برای بورژوازی ایران چه در حاکمیت و چه در اپوزیسیون نمانده است که نشان همدیگر دهند؛ ترس و هراس همه این نیروها ریشه در به اهتزار درآمدن پاسخ قاطع طبقه کارگر ایران برای خاتمه دادن به حاکمیت و حکومت اقلیت ناچیزی است که به اتکا به خشن ترین سرکوب های سیاسی در تاریخ معاصر سر پا مانده است. اینجا دیگر بحث ”اصلاح طلب یا اصولگرا“، ”شاه یا شیخ“، ”جنگ یا تحریم“، ”خشونت یا نافرمانی مدنی“، ”اقتصاد دولتی یا خصوصی“، ”تمامیت ارضی یا فدرالیسم“، نیست. بحث بر سر نفس بقاء خود مقوله دولت و ارکانهای آن (با عمامه یا بی عمامه) در ایران است.
ته کشیدن گزینه چلپی شدن به کمک بخشهایی از سپاه و ارتش و بسیج به رهبری رضا پهلوی و به حاشیه خزیدن گزینه قومی – مذهبی کردن جامعه ایران و کردستان به سرکردگی مجاهدین خلق و حزب دمکرات کردستان و امثال کنتراهای الاحواز و جناب عبدالله مهتدی، محصول عروج آلترناتیو سوسیالیستی طبقه کارگر در عرصه سیاسی ایران است.
تا همینجا، این عقب نشینی به کل بورژوازی ایران از دولت و قوای سه گانه آن تا اپوزیسیون بورژوایی و گانگسترهایی قومی – مذهبی دست بر ماشه، یک برد به تمام معنا برای طبقه کارگر و جامعه ایران است.
بطور عینی، مستقل از هر سیاست و تاکتیک و تدبیری از جانب اردوی بورژوازی ایران، حاکمیت و حکومت این طبقه فی الحال راه خروجی از این مهلکه استیصال آمیز در مقابل جامعه ای که تلقی اش از پیروزی بر پرچم سوسیالیسم طبقه کارگر حک شده است، ندارد. پرچمی که خطوط زندگی میلیونها انسان پس از جمهوری اسلامی را ترسیم میکند. طبقه کارگر و آلترناتیو اش از این به بعد جزو بازیگران اصلی و قدر قدرت در تعیین سیمای سیاسی آتی ایران خواهد بود. صف بندی های استراتژیک حول دو اردوی پایین و بالا، فی لحال تعمیق شده است. نبرد بر سر گرفتن سکان اداره جامعه شروع شده است؛ باید متشکل و متحد به مصاف این دوره رفت.
No related posts.