نشریه نیویورکی الگمینر از ”نامه ۴۰۰ نفر از ایرانی های دموکراسی خواه“ به ترامپ خبر داد. با انتشار این نامه یکبار دیگر عمق ”آزادیخواهی“ اپوزیسیون راست عیان شد. این پژواک سیاسی اپوزیسیون راست و جنبش مشروطه خواهی در ایران است که زیر شنل رضا پهلوی در مقابل جناب ترامپ گردن کج میکند، نیرو و امکانات مادی میخواهد و رژه میرود؛ اسمش را هم گذاشته اند: ”کمک به ایجاد ایران دمکراتیک“!
۱- اما اهمیت این نامه در ظاهر جدید و نوظهور آن نیست، بلکه از محتوا و شناسنامه سیاسی اپوزیسیون راست ایران پرده برمیدارد. دخیل بستن نه حتی به بخشهای میانه رو و چپ بورژوازی در غرب منجمله برنی سندرزها و کوربین ها بلکه به جناح راست افراطی، به ترامپ این مدیر و مدبر منجلاب سازی بیشتر در دنیا را ترسیم میکند. اپوزیسیونی که تا همین دیروز در رکاب تحریم ها و پروپاگاند حمله نظامی آمریکا به ایران کفش و کلاه کرده بود که چلپی ایران شود و نشد، همراه با افول و بی آبرویی آمریکای ترامپ، زیرجلکی بیرق “مردم باید تصمیم بگیرند” را بدست گرفته است.
علنی شدن ”تصادفی“ نامه اخیر بار دیگر مته به خشخاش زد و آب پاکی ریخت بر دستان این اپوزیسیون که بیهوده در تلاش بود تا حافظه مردم را پاک کند. ادا و افه های ”دمکراسی خواهی“ و ”سکولاریسم“ و ”آزادی عقیده و بیان“ اپوزیسیون راست، ظاهرا قرار است به پروژه تغییر رژیم از بالا به رهبری رضا پهلوی خدمت کند. تقاضای پول و امکانات از ترامپ در نامه اخیر جهت خدمت به این امر است؛ این تمام سناریو و هدف این اپوزیسیون است. چه چیز بهتر از استغاثه و به یاری طلبیدن لمپنی چون ترامپ به قصد مرعوب کردن مردم ایران از دست زدن به قهر انقلابی علیه دولت و ارتش و ارکانهای بورژوازی، به اپوزیسیون راست کمک میکند!!؟ هیچکس! داعیه ”ایرانی هایی که از ما درخواست کرده اند صدای آنها باشیم“، دورغی بیش نیست؛ ظاهر عمارت یک ”انقلاب مخملی“ را در این نامه به تصویر میکشد که در آن اپوزیسیون راست به کمک ناتو، دولت را از جمهوری اسلامی تحویل گرفته و جامعه را توسط ”نخبگان“ پرو – ترامپ به سکوت وادارکند. اگر بازتاب عروج و افول ترامپ در سیاست ایران خاصیتی داشت همانا این بود که بی پرده نشان داد که اپوزیسیون راست چه در چنته دارد. در این میان اپوزیسیون به اصطلاح ”سکولار – دمکرات“ خارج از کشور که پشت داعیه های ”دمکراسی“ و ”ترقی خواهی“، در تدارک مراسم تاجگذاری برای رضا پهلوی بود، طیفی از مشروطه خواهان و جمهوری خواهان که با نوستالژی احیاء گذشته، همه از دم سرباز رضا پهلوی شده اند، ناگهان به این غلظت از “وابستگی به ترامپ” در نامه اخیر متعجب و شوکه شده اند و “محکوم” میکنند! ما گفتیم که اگر بحث بر سر پلاتفرم و آلترناتیو مشخص و سیاسی در اپوزیسیون راست مطرح شود، راست ایران پشت بالماسکه ترامپ شروع به رگبار میکند و نسخه بهتری از فرشگرد و رضا پهلوی پیدا نمیکند. گفتیم که ”انتخابات آزاد و رفراندم“ و حتی معنی سرنگونی جمهوری اسلامی نزد این اپوزیسیون بدون کمک و پشتوانه آمریکا بی معناست؛ اینها چلپی های ایرانند که قرار است بدون دخالت مردم و به کمک ترامپ ”ایران را پس“ بگیرند؛ بند ناف این طیف به دالانهای مجلس سنای آمریکا بسته شده است؛ ما گفتیم که این طیف بویژه زمانیکه طبقه کارگر برای زیر و زبر کردن سیستم پا به میدان بگذارد، از جمهوریخواه و لیبرال تا “سکولار – دموکرات” به سرعت باد به بستر اصلی خود باز خواهند گشت؛ و این بستر چیزی جز همان ناسیونالیسم پرو غرب به رهبری رضا پهلوی نیست. “محکوم میکنیم”ها و “قبول نیست”ها بعد از علنی شدن نامه اخیر کلانترهای قپه بدوش خریداری ندارد.
۲- مهم نیست که اپوزیسیون راست در ذهنیت خود چه اندازه لیبرال و مدرن تشریف داشته باشد و چقدر برای ایران دل بسوزاند؛ مهم اینست که در اوضاع امروز، زمانی که زمین زیر پای طبقه کارگر و محرومین در ایران به لرزه در آمده است، کل این اپوزیسیون پشت ترامپ و راست افراطی بسیج میشوند؛ پاسخی به مطالبات فروکوفته هفتاد میلیون شهروند با توقع بالا که دهان باز کرده اند، رفاه میخواهند و مناسبات سرمایه داری را به چالش کشیده اند، ندارند. آویزان شدن صاحبان نامه اخیر به ترامپ دال بر عدم پاسخگویی اپوزیسیون راست به نیازهای اقتصادی همین امروز مردم است؛ هراس شان از جنبش ضد سرمایه داری است که هر روز بر شانه های طبقه کارگر ایران عمیق تر و عمیق تر میشود؛ این نامه خطر عروج سوسیالیسم را به کل اپوزیسون راست گوشزد میکند. به زبان بی زبانی میگوید ساخت و پاخت با جناح هایی از هیئت حاکمه جمهوری اسلامی، با بخشهایی از ارتش و سپاه و بسیج تنها راهی است که قرار است ایران، ایران بماند و متلاشی نشویم.
۳- درست میگویند! جنبشی که امروز علیه جمهوری اسلامی میداندار شده، قدرت خود را نه از ترامپ و رضا پهلوی بلکه از طبقه کارگری میگیرد که منفعتی در حفظ نظم موجود ندارد. جنبشی که اگر قدرت را بکف آورد، اقتصاد را به نفع محرومین و به نفع آنان که ناچار به تن دادن به بردگی مزدی و فروش نیروی کارشان شده اند، سازمان میدهد. جنبشی که تولید را برای رفع نیازمندی های شهروندانش سازمان میدهد و به تحمیل فقر و فلاکت و بیکاری ۴۰ ساله بر جامعه ایران خاتمه میدهد. این جنبشی است که بدون قید و شرط مذهب را افسار میزند، آزادی های سیاسی و برابری زن و مرد را تصویب میکند؛ اعدام و شکنجه را ممنوع اعلام کند؛ آپارتاید جنسی را لغو میکند؛ آزادی مطبوعات و تشکل و تحزب و اعتصاب را بی قید و شرط تصویب میکند؛ جنبشی که تحرکات اپوزیسیون راست و سیاه را خنثی میکند؛ ”چلپی“های ایران را بی آبرو میکند؛ جنبشی که گوشمالی میدهد آنهایی را که جامعه را از تغییرات بنیادین، از حماسه و پیروزی، از خلاصی از نکبت جمهوری اسلامی و نظام بردگی مزدی میترسانند. این جنبش قدرت خود را از خیزش دیماه محرومین میگیرد؛ از پیکار بی وقفه تحرکات و اعتصابات فولادی ها و هفت تپه ای ها میگیرد. پیکاری که مهر خود را بر پیشانی تمام تحرکات اجتماعی جامعه ایران کوبیده است. این جنبش دارد با ظرافت تمام، لایه به لایه، طبق یک منطق طبقاتی قوی و روابط محکم جلو میرود؛ موسیقی و فرهنگ و هنر و ادبیات و کل فضای جامعه را دگرگون کرده است. این جنبشی است که بر خاکستر سرکوب انقلاب ۵۷، اینبار اما برای پیروزی پا به عرشه گذاشته است. این جنبش تاکنون خود را ثابت کرده است؛ این جنبش برای به زیر کشیدن جمهوری اسلامی و برپایی یک جامعه مرفه، آزاد، امن و سعادتمند، از هم اکنون در تقابل با اپوزیسیون راست قرار دارد. شانس پیروزی جنبش ما بر جمهوری اسلامی از میان بدر کردن این نیروهاست؛ مرز میان خوب و بد ترسیم شده است، باید تعجیل کرد، زمان انتخاب است!
No related posts.