انتخابات میان دوره ای در آمریکا به پایان رسید. شکاف در بالا میان احزاب اصلی و پدیده ترامپ، فرصتی بود که جامعه آمریکا بار دیگر به صدا درآید. اینبار اما جامعه نه سر در لاک خود فرو کرد و نه بی تفاوت از کنار آن گذشت. مردم در آمریکا بیدار شدند و سیاسی تر از همیشه عرض اندام کردند. حاصل این انتخابات هرچه که بود، شکست ترامپ بود. جراحی لکه ننگی بود بر پیشانی جامعه آمریکا که تاریخا می بایست دیر یا زود با عکس العمل پایین جامعه مواجه شود. معلوم شد که حاکمیت ارتجاع در غرب بر خلاف خاورمیانه و آفریقا و سایر نقاط پرت دنیا، کوتاه مدت است. جوامع غربی جایی است که شهروندانش حداکثر رفاه و آزادی های سیاسی در یک نظام بورژوایی را زندگی و تجربه کرده اند. بشریت در غرب مفت و مجانی صاحب حق نشده است. این جامعه صاحب سنت های قوی، تجربیات غنی و امکانات عظیم است. صفی که در انتخابات میان دوره ای اخیر یک تو دهنی محکم به ترامپ زد، بعضا بر شانه های این تاریخ و تجربیات غنی ایستاده است. بر شانه های یک جنبش رادیکال، ساختارشکنانه، تعرضی، برای دخالت و جدال بر سر قدرت سیاسی و برای کسب قدرت ایستاده است. این جنبش را نمی توان به مسالمت فرا خواند. نمیتوان به ”گروه فشار“ش تبدیل کرد. این جنبشی است که سالهاست شبح آن بر فراز اروپا در گشت و گذار بوده است. مردم در آمریکا و اروپا ناچار اند ورق را برگردانند. روند تخریب جاری توسط سرمایه داری و در راس آن احزاب و سنت های دست راستی در غرب را تنها با برافراشتن پرچم سوسیالیسم و کمونیسم کارگری میتوان لگام زد.