پرتو: جنگ داخلی در سوریه ابعاد تازه ای به خود گرفته است. نیروهای مخالف بشار اسد بویژه دسته های اسلامی پایگاه های بیشتری را به تصرف خود در آورده اند. از طرف دیگر ناتو و اێتلافی است که در دوحه قطر تشکیل شده، تحت نام “اێتلاف ملی سوریه” که طبق گفته خودشان، دموکراسی و حقوق بشر هدف این کمپ میباشد و خودشان را نماینده مشروع مردم سوریه قلمداد کرده اند. بخشی از نیروهای اسلامی وارد این اێتلاف نشدند و عملا مخالفش هستند. آنگونه که پیداست میان اپوزیسیون بشار اسد هم مخالفت هایی سر باز کرده است. جزیات بیشتر را در گفتگویی با فواد عبداللهی پی میگیریم.
همچنان که اشاره کردم اوضاع سوریه متشنج است. جنگ داخلی که چند ماهه در جریان است عملا روی اوضاع منطقه نیز تاثیر منفی گذاشته. شما اوضاع را چگونه می بینید؟
فواد عبداللهی: میتوان از زاویه های مختلفی اوضاع سوریه را تعقیب و به یک معنا تحلیل اش کرد. اگر شما کارگر کمونیستی باشید که امروز در ایران زندگی میکند و اوضاع سوریه را تعقیب میکند اساسا باید از خودش بپرسه که “چی بود؟ چی شد؟ و آینده سوریه به کجا کشیده میشود؟”. قبل از اینکه این اوضاع بیش بیاد اگر کمی بیشتر به عقب بر گردید میینید که در ادامه انقلاب مصر یا “بهار عربی”، در سوریه یک اعتراض توده ای علیه حکومت فاشیستی بشار اسد شکل گرفت که ضرب اول با حمله سنگین و وحشیانه ارتش و نیروهای دولتی روبرو و سرکوب می شود بطوریکه عملا دولت در قطع این پروسه از مبارزه مردم پیروز میشود. دمشق و حلب که در آغاز اعتراضات آشکارا در میدان حضور داشتند، پس از سرکوب اولیه رژیم بعث دیگر به میدان نیامدند. اعتراض بر حق مردم سوریه همراه با خود فضا و خلا مناسبی برای نیروها و پادوهای غرب و در راس آن آمریکا ایجاد میکند. “دوستان سوریه” از عربستان و قطر تا ترکیه و اسراییل تمام نیروهای مالی، لجستیکی، تبلیغاتی و نظامی شان را در خدمت سپردن قدرت به دست مزدوران شان، وارد سوریه می کنند. در نتیجه اوضاع سوریه بعد از به حاشیه راندن و سرکوب خیزش بر حق مردم سوریه، عملا به میدان جنگ پادوهای غرب از سلفیون – القاعده تا اێتلاف ملی سوریه با نیروهای دولتی بشار اسد تبدیل شده است. و این دقیقا ارتجاعی است که امروز در سوریه بنام “انقلاب” و در ادامه اعتراض سرکوب شده مردم در جریان است. مرز انقلاب و ضد انقلاب را مخدوش کردند. هدف شان این بود که انقلاب با زبان و ادبیات ضد انقلابی سخن گوید و ضد انقلاب با عبارات انقلابی و در جلد تنها مبارزین و آلترناتیوهای موجود ظاهر شوند. دارند روز روشن نمونه ارتجاع لیبی و سوریه را به اسم “انقلاب” به رخ جامعه جهانی میکشند. ترسشان از اینست که مصر دیگری تکرار نشود و اوضاع از دستشان خارج نشود. شیخ های قطر و عربستان همراه با اتاق بازرگانی سوریه که متشکل از تجار و بازرگانان داخلی و خارجی سوریه است فکر میکردند که با دلار و اسلحه خود به زودی بشار اسد را هم دچار سرنوشت قذافی خواهند کرد.
از طرف دیگر ما بارها بر این نکته تاکید گذاشته ایم که دنیا یکبار دیگر مابین قدرتهای امپریالیستی دوباره تجدید تقسیم میشود. و این پروسه با دیالوگ پیش نخواهد رفت. بلکه یک روند جنگ و خونریزی، اعتراضات و انقلابات، به همراه دارد. از یک طرف برای بوژوازی، امروز راه سرمایه در سوریه میرود که با خون باز شود. کانون این دعوا اگر تا دیروز عراق بود امروز سوریه است و فردا میتواند به بهانه “اتمی”، ایران باشد. موتلفین و متحدین این جنگ معلوم معرفه اند. این جنگ قدرتی است بین صف بندیهای متخاصم بورژوازی در منطقه و صف آرائیهای متناسب جهانی آن. بنابراین امروز اگر کسی فکر کند که سلاخی میلیونها انسان در دو جنگ جهانی و پدیده کوره های آدم سوزی نقطه اوج بربریت سرمایه بودند و یا اینکه مثلا نسل کشی میلیونی بومیان قاره آمریکا به دوران انباشت اولیه سرمایه محدود بود و بعد از آن جامعه بشری محال است شاهد چنین تراژدی هایی باشد، ساده لوحی محض است. به نظر من بربریت های عظیم تری در راه اند.
از طرف دیگر، رکن دیگر این تجدید تقسیم بالا گرفتن اعتراضات و انقلابات طبقه کارگر و بشریت آوانگارد علیه نظم موجود است. تمام دنیای بورژوازی از دولت ها و احزاب تا آکادمیست ها و ژورنالیسم نوکر در خدمت آن اند که به طبقه کارگر، به قبولانند که راهی جز دمکراسی پارلمانی وجود ندارد. دنیائی جز دنیای سرمایه داری، دنیائی جز دنیای مبتنی بر بهره کشی از طبقه کارگر و توده زحمتکش وجود ندارد. از اعتراضات وال استریت تا مقاومت جانانه کارگران اسپانیا و یونان و اعتصابات عمومی کارگران اروپای جنوبی تا انقلابات شمال آفریقا و آنچه به بهار عربی معروف شد نشان داد که جهان به این تیره و تاری هم نیست. طبقه کارگر بیش از پیش آموخت که باید متشکل شد، آگاه شد و با آمادگی هرچه بیشتر به میدان آمد. این پروسه البته زمان میبرد، کار و انرژی میخواهد و از آن مهم تر افق و آگاهی به مقصد نهایی را میطلبد. اینکه این روند مبارزه تمام عیار علیه بورژوازی در تمام دنیا با چه ریتم و سرعتی پیش میرود را قطعا کمونیست ها و رهبران کارگری میدانند و باید تعیین کنند.
پرتو: شما گفتید که سوریه با لیبی تفاوت دارد. چرا؟
فواد عبداللهی: تفاوت اینجاست که در سوریه خیزشي توده ای علیه دولت شکل گرفته بود اما در لیبی جامعه آبستن چنین تحولی نبود. یکی از درسهای مارکسیسم اینست که شما هرچقدر هم انقلابی باشید اما مادامیکه جامعه آماده انقلاب نیست دست بردن به اسلحه خطاست. هیچ چیز ساده تر از سرکوب یک جمع معترض توسط دولت نیست که روانشناسی جامعه اش آبستن انقلاب علیه وضع موجود نباشد. در لیبی این آوانتوریسم محض بود. با مقاومت دولت قذافی، همه معترضین پشت موشک های فرانسه و انگلیس سنگر می بندند. ناتو هم با سرکوب نظامی قزافی، مقاومت را به فاز نظامی کشاند. در سوریه جامعه آبستن تحول انقلابی بود اما پروسه مبارزه عملا بعد از مقاومت دولت قطع میشود و با دخالت همه جانبه پادوهای غرب تماما انقلاب مردم از ریل خارج میشود. در سوریه بر خلاف لیبی اثری از مشارکت انقلابیون راستین سوری در کمپ های ارتجاع امپریالیستی غرب نمی بینید. سوریه شهرنشین، سوریه مدنی و چپ، حاضر نشد با ارتجاع القاعده ای سلفی- آمریکائی حمص و درعا همراه شود و در نتیجه خود را از خیابان کنار کشید. نه فقط به خاطر ترس از سرکوب، بلکه همچنین به خاطر حضور خطری که پس از خروج شان از صحنه ظاهر شده بود. رژیم اسد معترضین جنبش نان و آزادی را عقب راند و به جای آن سلفی ها و القاعده ای ها و پادوهای غرب میداندار شدند؛ و این نیروی ارتجاعی گرچه توانست توزان قوا را به زیان رژیم بر هم بزند، اما هیچگاه موفق نشد نیروی سرکوب شدۀ معترضین اولیه را به نفع خود به میدان بکشاند.
جالبه که بدانید، هیچ درجه ای از تبلیغات سنگین و کمپین دروغ و فریب “سی ان ان” و الجزیره نتوانست که بر کابوس مردم سوریه از آینده ای که تحت سلطه سلفی ها و القاعده ایها و “ارتش آزاد سوریه” باشد غلبه کند. انقلابیون راستین، کمونیست ها و عدالت طلبان سوریه به نشانه اعتراض و مقاومت علیه این کمپین دروغ که یک سرش شیوخ عرب اند و سر دیگرش بازارهای بورس آنکارا، لندن، نیویورک و تل آویو، عملا این کنتراهای سیاه را در جنگ علیه ناسیونالیسم بعثی تنها گذاشتند و حاضر نشدند که سیاهی لشکر یکی از طرفین این ارتجاع شوند. مردم سوریه برخلاف لیبی نشان دادند که خواهان بازگشت به عقب و گذار از دولت نیمچه سکولار – دیکتاتور اسد به دولت اسلامی سلفیون و وهابیون نیستند و حاضر نیستند که دستاوردهای مدنی جامعه سوریه را در معرض تهاجم این گانگسترها قرار دهند که کمترین بویی از مدنیت بورژوایی نبرده اند.
پرتو: چرا الان بقول شما این نیروهای سیاه میدان دار شده اند؟ مردم سوریه چکار باید بکنند؟
فواد عبداللهی: همانطور که در اول حرف هایم اشاره کردم بعد از سرکوب خیزش توده ای مردم علیه دولت سوریه، این فرجه و فرصت برای انقلابیون راستین این خیزش دست نداد که نقاط ضعف جنبش خود را ترمیم کنند تا دوباره و اینبار با آمادگی لازم به میدان بیایند. رهبری حرفه ای در راس این جنبش نه تنها شکل نگرفت بلکه عملا گام های آگاهانه بعدی برداشته نشد و این جنبش از حرکت ایستاد. علی رغم همه کمبودها و نقطه ضعف ها اما خودآگاهی این جنبش تا آنجا که به نیروی پادوهای غرب در جنگ علیه دولت بعث تبدیل نشد، جلوی خسارات بیشتر را گرفت.
تردیدی در این نیست که پدیده اسد و مدل حکومتی اش مردنی و رفتنی است و به این شیوه قابل ادامه نیست. مسله وضعیت بعد از اوست. جنبش انقلابی راستین در سوریه نیازمند شرایطی است که بتواند دوباره خود را انکشاف دهد و در مقابل نیروهای سناریو سیاه و ارتجاعی سر بلند کند. توازن قوای منفی که برای نمونه بین اسلامیون و “ارتش آزاد سوریه” دست داده فرصتی برای جنبش انقلابی سوریه است که تجدید سازمان یابد. کمونیست و کارگر سوری باید به فکر متشکل شدن و مسلح شدن فوری در دفاع از موازین سکولار و پیشرو، کوتاه کردن دست دستجات سناریو سیاهی، حفاظت از محل کار و زندگی و جلوگیری از اشاعه تفرقه ملی، قومی و مذهبی به نیروی خود و مردم آزادیخواه باشد.
پرتو: هدف این جنگ چیست؟
فواد عبداللهی: هدف همان رویکرد تقریبا سه دهه پیش است. در جنگ اول خلیج “نظم نوین جهانی” بود که با عروج بوش و سیاست “رژیم چنج” معروف شد. در عراق این سیاست شکست میخورد اما تا به امروز هنوز ادامه دارد اینبار به اسم “هرج و مرج خلاق”. اما هدف از این سیاست اساسا این بوده که هر اعتراض و حرکتی در جهان که از خط مشی غرب و در راس آن آمریکا تبعیت نکند و سودآوری سرمایه به نفع این کمپ را شل کند اینها “اجازه” دارند از سیاهترین نیروهای تاریخ بشریت استفاده کنند تا شیرازه آن جامعه را با خاک یکسان کنند. آمریکا خود را در مقابل این صورت مساله قرار داده است که هژمونی بلامنازع خود بر قدرت های امپریالیستی نوظهوری چون چین را تامین کند. البته برجسته ترین مولفه این تسلط اعمال قدرت نظامی و ارعاب برای تامین منافع آمریکا است. صورت مساله برای دولت آمریکا این شده است که بتواند هر جا که لازم دید بزور منافع خود را تامین کند و یا توسعه دهد. این موتور حرکت آمریکا بعد از جنگ سرد است. ژورنالیسم محترم و پادو های خبری هم البته تلاش خود را کرده اند که این سیاست در همان بسته بندی که وزارت خارجه و وزارت دفاع آمریکا تحویل میدهند بعنوان فاکت و تحلیل ابژکتیو به مردم بقبولانند.
پرتو: اوضاع سوریه چه درسهایی برای طبقه کارگر ایران دارد؟
فواد عبداللهی: قبل از همه چیز طبقه کارگر و مردم آزادیخواه ایران باید دوستان و دشمنانشان را از هم تشخیص دهند. خودتان را جای کارگر و کمونیست سوری بگذارید تا به عمق اهمیت این درس پی ببرید. برای پیروزی سازمان و قدرت کافی لازم است. اگر یک حزب ژاکوبینی یا لنینی در مصر یا سوریه قبل از اینکه به سناریوی سیاه امروز دچار شود وجود داشت و به اندازه کافی مجرب بود، حزبی که به فنون قیام مسلح و مسلط بود، حزبی که واقعیت زندگی را میشناخت و نبض تپنده اش را تشخیص میداد، امروز تماما اوضاع طور دیگری بود. انقلاب روندی اجتماعی است اما دراز مدت نیست. همینکه در لحظات تعیین کننده از قدرت سیاسی غافل شوید ضد انقلاب دست بالا پیدا خواهد کرد و هر ناروایی را به اسم انقلاب تحمیل خواهد کرد. انقلاب ۵٧ ایران نمونه گویا و روشنی است.
طبقه کارگر ایران میتواند روی دوش کمونیست ها و هم طبقه ای های خود متحزب شود و بدون معامله با جناح های بورژوازی وارد گود سیاست در ایران شود. قبل از هر رخداد، انقلاب یا خیزشی اگر طبقه کارگر در ایران نتواند تشکلات، کانون ها، محافل و شبکه های وسیع فعالین و رهبران خود را تا مقطع تحزب کمونیستی ارتقا دهد در تند پیچ پیش رو یا به سیاهی لشکر جنبشهای بورژوایی تبدیل میشود و یا عقیم میماند.
تاريخ انتشار: ١٦ ديماه ١٣٩١