در حاشیه بیانیه ای نامربوط
اخیرا بیانیه ای از جانب “اتحادیه دانشجویان دموکرات کردستان؟” و “سازمان دانش آموختگان کردستان؟” تحت عنوان “اعلام موجودیت فدراسیون دانشجویان کرد” در سایت اخبار روز منتشر شده که بنا به مد روز خواسته اند خودشیرینی کنند و چیزی بگویند و به خیال خود در صدد “هماهنگ نمودن و کانالیز نمودن فعالیت های تمام سازمانهای دانشجویی حزبی” و “عاملی برای یکصدایی و اتحاد هر چه بیشتر نیروها و احزاب سیاسی کردستان” است. پرداختن به این بیانیه و این دو نهاد فکسنی که تا الان بنی بشری ردی از آنها در جامعه ندیده است از اینروست که پشت پیام این بیانیه، پرچم و آمال دستجات و گروه های قومی و ناسیونالیست “کرد” خوابیده است.
در آغاز اطلاعیه می خوانید: “چنانچه مطلعید جنبش آزادیخواهانه کرد در کردستان ایران سالهاست که در تلاش بی وقفه برای تحقق حقوق ملت کرد و آزادی و عدالت اجتماعی است . بدون شک اکثریت اقشار و طبقات گوناگون جامعه کردستان در پروسهی سیاسی و اجتماعی این سالها شرکت داشته و در این راستا هزاران نفر جان خود را قربانی نموده یا از سوی حاکمیت سرکوبگر مورد شکنجه و اذیت و آزار قرار گرفتهاند. دانشجویان کرد یکی از قشرهایی بودند که هیچگاه سنگر مبارزه را ترک نکرده و تاثیرگذاری آنها برروی گفتمان و جریانهای سیاسی کردستان مشهود و این تاثیرگذاری تاکنون نیز ادامه دارد. دانشجویان کردستان به درازای تاریخ جنبش کردستان نقشی برجسته ایفا نموده و در برهههایی به صورت مستقیم و غیر مستقیم نقش رهبری جنبش را به دست گرفتهاند. در دوران حاکمیت پهلوی تا روی کار آمدن رژیم جمهوری اسلامی، دانشجویان کرد خاری در چشم حکومت مطلق و تمامیت خواه حاکم بر میهنمان بودند و با فعالیتهای فرهنگی و سیاسی و مدنی، نهایت تلاش خود را برای تحقق آرمانها و مطالبات خود به کار گرفتند. دانشجویان با ارتباط ارگانیک و غیر ارگانیک با برآمد جنبش آزادیخواهی ملت کرد یعنی احزاب سیاسی کرد دراین سالها نقشی کارا را در پیشبرد آرمانهای جنبش کرد و پویایی احزاب کرد و جامعه کردستان ایفا نمودهاند.”
۱- از قیافه بیانیه پیداست که مدافع جنبش و گرایش ناسیونالیستی و قومی در جامعه کردستان است و بند نافش به حزب دموکرات کردستان ایران گره خورده است. در نتیجه مبنای کارش دفاع از جنبش “کردایتی”، احزاب سیاسی “کرد”، تحقق حقوق “ملت کرد”، دانشجویان “کرد”، زن “کرد”، کارگر “کرد”، کارفرمای “کرد”، فرهنگ “کرد”، زبان “کرد”، سیاست “کرد”، رخت و لباس “کرد” و در یک کلام دامن زدن به تفرقه قومی است. برای نمونه، لحظه ای مجسم کنید که در دانشگاه تهران، مازندران، اصفهان و یا ارومیه و … بر مبنای طرح قومی و امتیاز نژادی و خونی در صدد رده بندی دانشجویان برآیند! چه جهنمی بپا می شود.
خوشبختانه هویت قومی و قومیگری بطور کلی در بین میلیون ها مردم ساکن ایران محلی از اعراب ندارد. شعور و تمدن آنقدر بالا است که شهر و کارخانه و مدرسه و بیمارستان مردم را به نام هویت ملی و مذهبی٬ به نام کرد و ترک و عرب و فارس و شیعه و سنی و… نام گذاری نکنند و به جان هم نیاندازند. اما این متاسفانه برای مصون داشتن مردم از فجایع و تراژدی هایی که قوم پرستی و قوم پرستان می توانند ببار بیاورند کافی نیست. این بیانیه و آمال جماعات عقب مانده پشت آن که در اوج وقاحت و سفاهت صدور شناسنامه های قومی برای مردم کردستان را شروع کرده اند گواه اینست که این بیماری بخصوص در یک شرایط متحول و متلاطم سیاسی، مشکلات زیادی ببار می آورد و میتواند چاشنی شروع جنگ انسان علیه انسان باشد.
۲- در جائى مثل کردستان، پلاتفرم سیاسى احزاب و نهادهای گوناگون و قرار گرفتن آنها در راستاى سناریوهائى که در برابر رژیم اسلامى قرار میدهند اهمیت ویژه ای دارد. از این نظر و در اوضاع فعلى جامعه ایران و کردستان، باد زدن سیاست قومی و شکاف انداختن میام مردم، مدنیت شهروندان را مورد مخاطره جدى قرار می دهد. قومى گری نسخه تباهى جامعه، و نطفه پاکسازیهاى قومى، ملى و مذهبى در کردستان را در خود دارد. بدون تصفیه حساب با این پدیده اتفاقا زمینه براى تکرار به مراتب فاجعه بارتر آنچه که در نقده و قارنا و قلاتان با جنگ کرد و ترک و قتل عام هاى حسنى و رژه مسلحانه نیروهاى حزب دمکرات و گروگانگیرى مسافران “عجم” در جاده ها فراهم است.
تعمیم تعلقات قومى و ملى و نژادى به عرصه حقوقى و مدنى و سیاست و حاکمیت، یعنى ازلى فرض کردن جدائى بین انسانها و کشیدن دیوارهاى برترى طلبى و فخر فروشانه و تحقیر آمیز. مبنا گرفتن تعلق قومى و ملى بعنوان ترازو و شاقول مناسبات بین شهروندان، یعنى کوبیدن مهر تفرقه و جدائى و تقسیم اقوام به درجه یک و درجه دو سه، در این رابطه احزاب ملى و قومى سابقه و نیروى اجتماعى مردم کردستان در برابر سرکوبگریها و جنایات رژیم اسلامى را به ملیت کرد و خود ویژگى “سلحشورى” و نهادینه شده کردها و سیاست کردایه تى سنجاق میکنند تا بر متن این جداسازى و شکاف به حقوق حزب و فرقه خود در حکومت موعود، مشروعیت بدهند. ملیت و قومیت براى احزاب و فرقه هاى قومی، سهم امام و زکات این سران است از ذخیره “جهاد و رشادتهائى” که به قوم خود منتسب میکند و خود نماینده و ولى خود گمارده این قوم اند. درست همانطور که بطور اتومات فلان آیت الله باورهاى مذهبى مردم منتسب به شیعه را مبناى خودگماردگى و نمایندگى شیعیان جهان فرض کرده است. مردم کردستان اما لزومى ندارد که این بار به نام قومیت و ملیت چک سفید به حاکمیت رسیدن احزاب و فرقه هاى قوم پرست و ناسیونالیست را امضا کنند و دودستى به مدافعین قومی گری تقدیم کنند.
۳- چنین “نهادی” با چنین تصویری که از خود داده، سر سوزنی به آزادیخواهی و مدنیت در جامعه کردستان مربوط نیست. اینها روز روشن دارند هویت کاذب ملی را به تن شهروند و دانشجوی “کرد” زبان می پوشانند و نام آن را آزادیخواهی می گذارند. من و شما و هزاران انسانی که در جامعه کردستان زندگی کرده و می کنیم اگر در چهارچوب تعریف امثال این نهاد و احزاب ملی گرا، ناسیونالیست و عقبمانده از انسان ”کرد“ زبان قرار نگیریم از نظر آنها “کرد” نیستیم. مایی که فرهنگ، سنن، آداب و رسوم، اخلاقیات و ارزشهای اجتماعی حاکم بر جامعه امروز کردستان را زیر سوال و رگبار بگیریم، “کرد” نیستیم. مایی که خرافات و تعصبات کمین کرده در سوراخ سنبه های فرهنگ جامعه را نپذیریم، “کرد” نیستیم. مایی که به تاریخ پر جهالت جنبش “کردایتی”، احزاب رنگارنگ آن و افتخارات قومی شیخ پشم الدین های عصر عشایر و فئودال می خندیم، “کرد” نیستیم. بله! شما یا “کرد” هستید یا کسی که مدافع مدرنیسم جوانان، برابری طلبی زنان و مذهب گریزی نسل نو می باشد. شما یا “کرد” هستید یا کسی که روز جهانی زن و اول ماه مه را جشن می گیرد و از حقوق برابر زن و مرد و رهایی طبقه کارگر دفاع می کند. شما یا “کرد” هستید و با منافع زمینی خود بیگانه که در این صورت نه میدانید که بیمه بیکاری، مسکن و طب رایگان چیست لذا لایق نان و پیاز و خوراک “کردی” هستید و یا انسانید و با پدیده ای به اسم رفاه و برابری بیگانه نیستید. خلاصه اینکه طبق دستورات نهاد کاعذی فوق تمام مردم کردستان و در راس آن دانشجویانش، عاشقان شهادت و خاک و خون و مرز و کوه اند! انگار در جامعه کردستان ابدا از مدنیت خبری نیست و کله شقی، نفهمی و تعصب در راه حفظ ناموس، ملات زندگی مردم است! بله، از نظر نهاد فوق عکس هر ”شیر مردی“ در لباس بومی از بارزانی، قاضی محمد و سمکو گرفته تا قاسملو و شیخ محمود را میتوان بلند کرد و به عنوان نمونه “کرد” واقعی به جهانیان نشان داد.
سرتان را درد نیارم، کسى که بلحاظ سنت، اخلاق، فرهنگ و سیاست، در این تصویر از “کرد” می گنجد و قبولش دارد، از نظر ناسیونالیستها “کرد” به حساب میاید و کسى هم که از این شیوه و کهنه گى در فرهنگ و سیاست بدور است، “کرد” نیست. امثال ما کمونیست ها که در تقابل این کهنهگرایى دستاندر کار جنبشى براى رفاه و برابرى و آزادى هستیم، و میخواهیم خرافات و تعصبات قومى و ملى و جنسى و دینى و سیاسى و فرهنگى را از این جامعه جارو کنیم، ما در چهارچوب این تعریف از “کرد” نمى گنجیم. از نظر آنها ما خوشبختانه از این افتخار جاهلانه محرومیم. و البته نه فقط ما، که اکثریت این جامعه که در آرزوى آزادى و رفاه و برابرى اقتصادى و اجتماعى است، زنانى که برابرى مطلق میخواهند، کارگرانى که قدرت جامعه را میخواهند، و جوانانى که به امروزى بودن و مدرن بودن خود مفتخراند، بله این اکثریت جامعه، باید از این “محرومیت” خوشحال باشد. هویت ایدئولوژیک ملى، مبارک آنها باد که “کرد” بودن و هویت قومى براىشان بالاترین نعمت زندگیست. اینها در انتخاب هرگونه هویت قومى، ملى، دینى، فرهنگى، جنسى و سیاسى براى خود آزاداند. مردم در کردستان اما، قبل از اینکه زبان و جنس و فرهنگ و دین و عقاید سیاسى برایشان هویت تراشى کنند، انساناند. آزادى، برابری و فرهنگ مدرن امروزی، را تماما مثل هر انسان دیگری روی این کره خاکی میخواهند. کسى که بخواهد به اسم “کرد” کلاه قومى سرشان کند، تا رضایتشان را به کم و قناعتشان را به فقر مادى و معنوى کسب کند، کسى که بخواهد میان آنها که پول جارو می کنند و آنها که فقر درو می کنند، به عنوان “کرد”، “وحدت ملى” ایجاد کند، باید در مقابل مردم کردستان دمش را روی کولش بگذارد و فرار کند.
۴- اما آنطرفتر، در نقطه مقابل جنبش “کردایتی” و نهادها و احزاب رنگارنگ اش در جامعه کردستان، صف دیگرى هم وجود دارد؛ صف زنان و کارگران خواهان برابری و رهایى از هر نوع محرومیت سیاسى و اقتصادى و اجتماعى، صف آزادیخواهى تمام عیار زنان و مردانی که هیچ شباهت سیاسى – فرهنگى با آن تصویر زشت ملى مورد نظر ناسیونالیستها ندارند. براى نسل جوان این صف، اسلام و دین، چه نوع سنىاش چه نوع شیعهاش، پدیده بدبویى است که باید از جامعه جارو شود و معلوم نیست قرآن حزب دمکرات و اتحادیه دانشجویان دموکرات این حزب باید کجا قایم شود. در این صف، یعنى در حقیقت در بخش اعظم جامعه، هر دختر و پسر جوانى که فرصتى پیدا کنند، نه براى ناموس و حیا و نه برای شرم ملىگراها و آداب و رسوم آبا و اجدادى “ملت کرد” تره خورد نمی کنند. در این صف کارگران و معلمان و دانشجویانى هستند که آزادى و برابرى و رفاه را تماما میخواهند، به همین دلیل کلاه “کردایتى” سرشان نمیرود. امروز کردستان جامعهاى اساسا شهریست، حتى زندگى در روستاهایش هم تغییرات اساسى کرده است. جامعه ای بافرهنگ و با درصد بالایى از سواد و جوانان دانشگاه رفته و تحصیل کرده. بى ارزش شدن “کردایتی” در میان این جوانان براى ناسیونالیستها به روشنى قابل رؤیت است. این را محافل تاریک فکر ناسیونالیست در داخل کردستان ایران، به خوبى متوجه شدهاند. به همین دلیل است که بحث “بى هویت شدن” جوانان در کردستان برایشان مشکلى شده است. نگرانىشان این است که جوانان در کردستان هویت ملىشان را از دست دادهاند، بلحاظ فرهنگى مدرن شدهاند، “کردایتى” برایشان کم رنگ شده، و از این لحاظ مورد سرزنش و طعنه عقبافتاده ناسیونالیستها قرار میگیرند.
با توجه به آنچه گفته شد باید یک حرکت وسیع در ابعاد توده اى در همه سطوح علیه ناسیونالیسم و قومی گری راه انداخت و تفکر و سیاست ملی را بی آبرو کرد. باید چنان آگاهانه از ارتجاع ملی و قومی بیزار و متنفر و نسبت به آن حساس بود که هیچ نیرویی نتواند فردا جلوی پیشروی کارگر و کمونیسم را با علم کردن کشمکش ها و فجایع قومی سد کند و حمام خون راه بیاندازد. حداقل همه یوگوسلاوی را بیاد دارند. در همان حال باید یک موضوع جدى بحث و تبادل نظر در روزنامه ها، وبلاگها و سایتها و در محافل مختلف دانشگاهى و “روشنفکرى” کردستان باشد. جامعه ایران یک بار تاوان واکسینه نبودن خود در برابر ویروس مذهب و انگل آخوند را داد. این بار باید در برابر طاعون به مراتب مهلک تر، در برابر شیوع ویروس خطرناک قومی گری در برابر تهدید و کابوس تکرار یک فاجعه به مراتب وحشتناک تر، سد محکمی ایجاد کرد. واکسینه کردن جامعه در برابر میکروب قومى گری دست هر انسانى را که براى بشریت و حقوق جهانشمول انسان مبارزه میکند و هر انسان و اندیشمندى که قلبش براى آزادى و برابری انسانها مستقل از وابستگى به قوم و خون و خاک و طایفه و کوه و دشت و صحرا مى طپد، مى بوسد.
تاريخ انتشار: ١٣ مرداد ١٣٩١