روحانی، در سخنرانی اخیرش بمناسبت ۲۲ بهمن گفت: ”جناحها برای حل اختلافهایشان به همهپرسی و صندوق رأی مراجعه کنند و هرچه مردم گفتند عمل کنند.“؛ ”جمهوری اسلامی ایران باید همه را به قطار انقلاب دعوت کند.“ چند روز پیش تر از جناب ریس جمهور، جنتی نیز از خطر براندازی و هراس از سال آینده گفته بود.
۱- آنچه این روزها جلب توجه میکند، کنه اظهارات سران رژیم به اذعان کردن های جا و بیجا به خطر واقعی سرنگونی حکومت است؛ بعد از اعتراضات سراسری هفته های گذشته دیگر جایی برای قوت قلب دادن به خود نمانده است؛ روحانی در واقع همه جناح های نظام را به خطر شورش از پایین هشدار می دهد. از میان به در کردن اصلاح طلبان و عبور از سپر این جناح توسط خیزش های توده ای اخیر در تعرض به بنیادهای جمهوری اسلامی، مهمترین درس این تحرکات بود؛ امروز این کل نظام است که در یک موقعیت سیاه و سفید و قطبی با اکثریت عظیم مردم محروم روبرو شده است. همه، از اصولگرا و اصلاح طلب به درست، کمربندها را از هم اکنون برای این مواجه سفت می کنند.
همه به نحوی از انحاء به تکاپو افتاده اند که کاری کنند که پای مردم حدالمقدور بطور علنی بیش از این به میدان کشیده نشود. مردم نظاره گر ”همه پرسی“ جناب روحانی و ”صندوق های رای“ بمانند و به کشمکش از بالا امید ببندند؛ ثانیا سیر تحول اوضاع سیاسی شتاب پیدا نکند و صفوف مردم متحزب و سازمان یافته نگردد بطوریکه کند و قابل کنترل باشد.
در حالیکه در ذهن و خودآگاهی جامعه، دولت اعتدال روحانی نقطه سازش جدال جناح ها و آخرین خندق نظام بوده و هست، اما این خرفت ها فکر می کنند که کماکان میشود جامعه را حول جدال پلکانی مقابله – سازش جناحها به تمکین کشاند. محصول جدال دو جناح به دولت اعتدال ختم شد. این سازش اما اگر قرار باشد به عنوان نقطه شروع مقابله جدید جناح ها علیه هم باشد قطعا فاتحه همه شان خوانده است؛ بازی مقابله – سازش، به اتمام رسیده است. این سناریوی دفع وقت، جایی در ذهن مردمی که حکم به رفتن جمهوری اسلامی داده اند، اشغال نمی کند.
۲- در این راستا طرح دراماتیک ”همه پرسی“ روحانی، چیزی جز بلاهت او را نمی رساند؛ علیرغم اینکه این طرح حلقه ای در ادامه تاکتیک شکست خورده مقابله – سازش جناح ها است؛ اما هیچ ریس دولت ”عاقلی“ زمانیکه صدای پای سرنگونی نظامش را شنیده است، ”همه پرسی“ اعلام نمی کند، آنهم زمانیکه دولت اش ظاهرا محصول سازش جناح ها بوده است! در پی هر حلقه از تقابل جناحها، کل حاکمیت به زیر کشیده می شود. در پی حتی شلنگ تخته ”همه پرسی“ از طرف روحانی، سیر جنبش بزیر کشیدن نظام یک گام بجلو بر میدارد. امروز دیگر یک اردوی قدرتمند مخالف هر دو جناح و بیرون کل این دو قطبی سیاسی متولد شده است و غیر قابل انکار است. ”اصلاح طلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا!“. اکنون دیگر حکومت خود علنا به عبور جامعه از نظام و وجود تهدید سرنگونى و به اردوی مخالف نظام اذعان میکند. بی خود نیست که اولین جا در دانشگاه ها علیه کمونیسم و مارکسیستها منبر میروند. در دوره پس از اعتراضات سراسری که به جنبش گرسنگان و استثمارشدگان معروف گشته، حکومت حتى ناگزیر شده است به هویت سیاسى فعالین دخیل در این اعتراضات بپردازد و براى اولین بار پس از سالها، از خطر وجود یک جنبش “براندازى” در این دوره در مقابل خود سخن بگوید.
در این دوره پیش رو، ما اردوی طبقه کارگر و محرومین جامعه ایران، ما کمونیست ها را بصورت زنده و فعال در صحنه سیاسى ایران خواهیم داشت. بلاهت امثال روحانی و هراس امثال جنتی، بطور سمبلیکى آغاز این دوره جدید را اعلام میکند. دوران ”اصلاحات، آری یا نه“؛ ”گشایش اقتصادی، آری یا نه“ روى همان کاغذ جرائد هم دیگر به پایان رسیده است. با حضور مستقل مردم، سیاست در ایران آغاز میشود. روحانی به چه زبانی بگوید که باید تعجیل کرد و همه را به قطار انقلاب علیه نظام دعوت کرد!
۳- و بلاخره جناح سوم، آقای پهلوی است؛ کسی از ”همه پرسی“ و رفراندم ایشان خبری دارد؟! کجا قایم شده است! طبق معمول تاکتیک های ایشان را مثل همیشه اینبار نیز جمهوری اسلامی قاپید و بازار این طیف را کساد کرد. ایشان اگر تا دیروز در سیاست، روی نیمکت ذخیره جایی داشت اما امروز رختکن هم از سرش زیادی است.
۴- جناح های سرمایه در ایران – چه با عمامه چه بی عمامه – خیالشان از بابت آینده نظام سرمایه داری راحت نیست؛ اینها پاسخی ندارند. اینها خود معلول بحران سرمایه و مشکلات حاکمیت آن در ایران اند؛ ”همه پرسی“ و ”رفراندم“ تلاش برای نجات این نظام از ضربات موجی است که از جانب طبقه کارگر و جنبش گرسنگان برای در هم کوبیدن نظام سرمایه داری براه افتاده است. نه اصلاح طلبان، نه اصولگرایان و نه جناب پهلوی در این روند کاره ای نیستند.
مشکل این نظام، طبقه کارگر و مردم به جان آمده و عاصی از وضع موجود است. مردمی که فهمیده اند که میتوان از دست وضع موجود خلاص شد. مشکل این نظام اقتصاد است، اقتصادى که بر فقر میلیونها انسان بنا شده. مشکل این نظام، سیاسى است. نظامى که انسان قرن بیست و یکم را برده و بى حق تعریف میکند و میکوبد. مشکل این نظام دستگاه فکرى فاسدی است که علنا به جنگ زن میرود. مشکل این نظام، خود این نظام است. نظامى که جلوى تلاش انسانها براى رفاه و برابرى و آزادى را سد میکند. مردم حکم به رفتن این نظام داده اند.
No related posts.