خیزش توده های محروم و استثمار شده در شهرهای ایران از یک هفته اخیر تاکنون، فانتزی سیاسی و خیال پلوی خیلی ها از جمله اپوزسیون اصلاح طلب پرو رژیم را به کابوس تبدیل کرده است. امروز دیگر نخواستن حکومت و نماندن یک ذره توهم به بالهای نظام نزد محرومین جامعه، به یک فرض انکار ناپذیر سیاست در ایران تبدیل شده است.
جنبش عبور از نظام اینبار نه فقط اسیر امید بستن به “فرشته نجات” از بالا نشد، بلکه مستقلا و از پایین به نفع پیشبرد خط مشی محرومین جامعه بهره جست. شعار “اصلاح طلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا”، عملا کل نظام را نشانه گرفت و تاکنون هر دو جناح رژیم را کیش و مات کرده است. همه هرآنچه تحت عنوان “گشایش اقتصادی” و “ایران جزیره آرامش و ثبات در منطقه” بافته بودند، رشته شد! از سازمان اکثریت و فرخ نگهدار و حزب بی بی سی تا امثال ابراهیم نبوی ها و بهنودها و کل جبهه موسوم به “اصلاح طلبان” معتدل شده به زیر عبای روحانی و دولا شده در حضور مقام معظم را به دریوزگی در مقابل عروج جنبش استثمارشدگان انداخته است.
اینها آمده بودند تا رخسار “غیر خشن” و رام شده نظام اسلامی را در مقایسه با داعش به مردم ایران بفروشند. عمری است که این بیمایه های عالم سیاست، شعور و فرهنگ مردم ایران را به سخره گرفته اند. فکر می کردند که می توانند یک نظام اسلامی باز و خوشخیم شده در ایران را بعنوان نهایت سعادت و رفاه به جامعه و مردم محروم حقنه کنند. محاسبات شان مثل دوره های پیش (دوره سازندگی رفسنجانی، دو خرداد خاتمی و دوره جنبش سبز موسوی)، اینبار نیز در دوره دولت اعتدال روحانی و نرمش قهرمانانه آقا، با سد محکم واقعیات سیاسى ایران روبرو شده است. قیافه هاشان امروز تماشایی است که از خواب بیدار شده اند و می بینند که مردم محروم در خیابان به کمتر از بزیر کشیدن نظام “مقدس” جمهوری اسلامی رضایت نمی دهند و در سیرک جز بازیگر و تماشاگر خودی کسی نمانده است. بدین ترتیب یک سرمایه گذاری چندین ساله همراه با تمام سهامدارانش (توده ای، اکثریتی و ملی – اسلامی) دارد دود می شود و هوا می رود. از یک دوره کار طاقت فرسا در راه تثبیت نظام اسلامی، علی مانده و حوض اش!
اما واقعا دلیل این همه حقارت چیست؟ کم شعوری سیاسی؟ دلال مسلکی در سیاست؟ بی افقی و بی آیندگی؟ هم نشینی دیروزشان با سلطنت و هم افقی امروزشان با جمهوری اسلامی؟ شرق زدگی آل احمدی؟ ابن الوقتی سیاسی؟ عادی شدن ولگردی سیاسی در اپوزسیون؟ همگامی با “طبقه متوسطی” که گویا در میان سنت و تجدد سرگردان است؟! اپوزسیون اصلاح طلب پرو رژیم تمام این خصوصیات را یکجا در خود حمل می کند. اینها مظهر خالص این مشخصات سیاسی بوده و هستند. اپوزیسیونی که امروز زیر شمع دولت اعتدال روحانی ورد می خواند، در مقطع ۳۰ خرداد ۶۰، زیر پای خمینی را جارو می کرد. مقطعی که مردم بجای آزادی و رفاه، یک استبداد شوم مذهبی تحویل گرفتند. از آن زمان تاکنون، اینها هر دوره در کنار یکی از جناح ها و سازماندهندگان حکومت اسلامی ظاهر شده اند و بنا به شرایط موجود، ابزار یک سیاست دست راستى در مقابل مطالبات رفاهی و آزادیخواهانه مردم بوده اند. اینها را به تناوب در کنار خمینی، بنی صدر، رفسنجانی، خاتمی، موسوی دیده ایم و امروز هم در کنار روحانی انجام وظیفه می کنند. سالها تمام هنر، تخصص و مهارت این طیف در خدمت این امر بوده است که جانیان فوق را در پوشش “آزایخواه” به مردم قالب کنند! اینها به قدمت عمر جمهوری اسلامی در مقابل مردم و مطالبات شریف و انسانی شان ایستاده اند.
دوران دست بدست شدن قدرت سیاسى در جامعه ایران از بالا، بدون دخالت مردم و یا به اتکا به ابهام و ناروشنى در صفوف مردم معترض به خفقان و فقر و بى عدالتى سپرى شده است. جمهوری اسلامی رفتنی است و با خود شرکای سیاسی اش را هم خواهد برد. به این اعتبار، پایان رژیم اسلامى در ایران پایان قطعى این اپوزیسیون ارتجاعی نیز خواهد بود. روند ندامت پرسوناژهای این طیف، فى الحال شروع شده است. بهتر است قبل از آنکه دیر شود، کرکره مغازه جهالت و حماقت شان را پایین کشند!
No related posts.