بحران سیاسی در انگلستان

نویسنده: فواد عبداللهی

تاریخ انتشار: ۲۷ اکتبر ۲۰۲۲

تماشایی‌ست که مردم بریتانیا در یک بازه زمانی کمتر از دو ماه، حضور سه نخست‌وزیر از حزب محافظه‌کار در قدرت را تجربه می‌کنند؛ این اتفاق رعد در آسمان بی‌ابر نیست و حکایت از یک بحران عمیق سیاسی در یکی از کانون‌های مهم حاکمیت دمکراسی پارلمانی در جوامع‌ غربی دارد. کار به جایی رسیده است که حتی سنت شنیع دفاع از منافع بورژوازی و طبقه سرمایه‌داران از جانب دولت محافظه‌کار انگلیس تنها ۴۵ روز دوام آورد و خانم لیز تراس، نخست‌وزیر محافظه‌کاران، که سودای بازگشت مارگرت تاچر در سر داشت، زیر فشار افکار عمومی مجبور به استعفا شد. هفته گذشته روزنامه دیلی‌استار تیتر زد: “ما یک کاهو خریدیم، ببینیم این کاهو زودتر خراب می‌شود یا لیز تراس از قدرت کنار می‌رود که خب کاهو پیروز شد!”
با بیش از یک دهه صدارت حزب محافظه‌کار در انگلستان، دریافت مالیات از طبقه سرمایه‌دار روز به روز کاهش یافت و برای جبران بودجه دولت و کسری مالی ناشی از این سیاست به جیب خالی طبقه کارگر و شهروندان جامعه دستبرد زدند. ریاضت اقتصادی به سیاست رسمی طبقه حاکم تبدیل شد؛ کار به جایی رسیده است که امروز حتی جلوی سقوط دولت انگلیس را از جیب طبقه کارگر جبران می‌کنند. تورم تا پایان سال به ۱۵ درصد می‌رسد. بیش از دو میلیون نفر از شهروندان بریتانیایی عاجز از پرداخت قبوض برق خود هستند و بیش از یک میلیون نفر توان پرداخت قبوض گاز را ندارند و این درحالیست که حزب محافظه‌کار انگلیس بر طبل ریاضت اقتصادی شدیدتر و کاهش سطح خدمات اجتماعی شهروندان می‌کوبد. حزبی که با وعده “رشد اقتصادی” در انتهای این تونل تاریک بحران اقتصادی و سیاسی در این کشور، سر پا مانده بود! وعده‌ای که مخاطب آن نه طبقه کارگر و مردم محرومی که دنبال “اشتغال” و “رونق” در بازار ارزان کار، بلکه بیش از همه رو به طبقه حاکم، یعنی بورژوازی داشت. امروز ادعای “رشد اقتصادی” از جانب حزب محافظه‌کار انگلیس و این‌که این حزب قادر است بورژوازی را همچنان “بشاش” و “با ثبات” در نرخ رشد و سودآوری سرمایه رهبری کند، دود شد و هوا رفت. این موقعیت از دست حزب محافظه‌کار، بعنوان تنها رهبر سنتی بورژوازی انگلیس و یکی از رهبران تاریخی بورژوازی جهانی، از دست رفت!

دولت انگلیس با صندوق خالی بودجه مواجه است و خطر ورشکستگی، بورژوازی این کشور را “نگران” کرده است! برای دفع این ورشکستگی، که طبعا باید از سبد زندگی طبقه کارگر و میلیون‌ها شهروند محروم با قطع کردن دست‌شان از خدمات اجتماعی صورت بگیرد، با مشکل مواجه است. جامعه انگلستان مدت‌هاست فرمان “دیگر بس است” را به بالایی ها داده است. اعتصابات پی در پی طبقه کارگر و کارکنان این کشور، بی‌اعتمادی به قدرت حاکم و روی‌گردانی از احزاب پارلمانی، رجوع به قدرت خود از پایین به اشکال مختلف، اخطار لازم را به طبقه حاکم داده است که “دیگر بس است”! ناتوانی خانم‌ها و آقایان “تریسا می”،” بوریس جانسون” و “لیز تراس” و یقینا جانشین او جناب “سوناک” برای تامین رهبری طبقه‌شان، به همین دلیل است. در بریتانیا این روزها صحبت بر سر حزب محافظه‌کار و باخت تاریخی این حزب در “اداره جامعه” حتی در راستای منافع طبقه‌اش نیست! صحبت بر سر جانشین این حزب، یعنی حزب “لیبر” است که کمترین شباهتی به اپوزیسیون در هیچ سطحی ندارد! حزبی که پس از تسویه و کودتا علیه رهبری چپ خود، “جرمی کوربین”، شائبه هر نوع چپ و عدالت‌خواهی را از پیکر پاک کرد. مشکل استابلیشمنت امروز در بریتانیا تنها مختص به حزب محافظه‌کار نیست، بلکه کل سیستم  پارلمانی است که در آن اپوزیسیون واقعی موجود نیست! در رقابت پارلمانی در مقابل حزب محافظه‌کار، حزبی با برنامه عمل کیفیتاً متفاوت وجود ندارد.

واقعیت اینست که حاکمیت دمکراسی پارلمانی در بریتانیا همراه با احزاب سنتی آن دچار بن‌بست و آشفتگی است. کفگیر این الگوی حاکمیت به ته دیگ خورده است. این آشفتگی نه محصول سیاست این و آن نخست وزیر که بلاواسطه به کارکرد نظام سرمایه‌داری و متاخرترین الگوی آن یعنی تاچریسم و دمکراسی بازار مربوط است. تاچریسم و ایدٸولوژی متعفن بازار در افول و بحران غوطه‌ور است. فقر و بیکاری و ناامنی در انگلستان بیداد می‌کند. شکاف طبقاتی میان دارا و ندار هیچ‌ زمانی تا این حد در بریتانیا عیان و زمخت نبوده است. تاچریسم و الگوی اداره جامعه با ریاضت اقتصادی قابل دوام نیست؛ میراث‌داران تاچر با طناب تاچر توی چاه می‌روند و در غروب دمکراسی بازار در جستجوی فرج هستند.

جامعه انگلستان روز به روز میان دولت و طبقه حاکم با شهروندان قطبی‌تر می‌شود. اعتمادها به پارلمانتاریسم و احزاب رسمی لحظه به لحظه شکننده‌تر می‌شوند و روی‌آوری به سوسیالیسم و آلترناتیویی در خارج از محدوده تنگ پارلمان برای عبور از بن‌بست کاپیتالیسم به وضوح دیده می‌شود. برنامه سیاسی طبقه کارگر در بریتانیا، استراتژی متفاوتی که بخواهد جایگزین حاکمیت احزاب رسمی و الگوی دموکراسی پارلمانی شود، در حال نضج است. طبقه‌ای که ماه‌هاست با توفان اعتصابات قدرتمند و فلج‌کننده خود، مراکز کار و محلات زندگی مردم محروم را با تکیه بر اتحادیه‎ها و تشکیلات سراسری خود به هم بافته و علیه طبقه حاکم اعلام جرم کرده است. توجه شما را به جمله معروف “مایک اینچ” رهبر اتحادیه کارگران ریل قطار در اعتصاب سراسری تابستان امسال در بریتانیا جلب می‌کنم: “ما دیگر هرگز فقر و نابرابری را تحمل نخواهیم کرد.”

Share on print
Share on twitter
Share on telegram
Share on email