سال خوشه‌های خشم

نویسنده: فواد عبداللهی

تاریخ انتشار: ۱۹ اوت ۲۰۲۲

ناز و کرشمه جمهوری اسلامی و دولت آمریکا بر سر بازگشت به برجام در واپسین لحظات خود بسر می‌برد؛ مصالحه طرفین مذاکره با یکدیگر هرچه که باشد اما یک نکته حائز اهمیت است که مختصات این دوره را معلوم می‌کند و در رسانه‌ها و نقطه نظرات مفسرین رسمی، طرفداران و منتقدین رسمی جمهوری اسلامی و یا در افت و خیزهای منحنی «مذاکرات» منعکس نمی‌شود. جامعه ایران از دیماه ۹۶ به این سمت، گرد و خاک وعده‌های این و آن جناح یا این و آن رٸیس دولت را از تن خود تکانده است. از برجام دوره روحانی تا مذاکرات اخیر مولفه‌ای اساسی وارد صحنه تحولات سیاسی ایران شده است که خواب راحت را از بند و بست بورژوازی ایران و حاکمیت آن در بالا گرفته است. این مولفه چیزی نیست جز یک مولفه داخلی در ایران، یعنی عروج طبقه کارگر و مردم پرتوقع که با عبور از هر دو جناح جمهوری اسلامی، سیمای وضعیت جدید را ترسیم می‌کند. 
با بسته شدن درب بازار تنش میان ایران و آمریکا در بالا، تنها تک‌ورق جمهوری اسلامی هم از این حاکمیت گرفته می‌شود. دیگر آمریکایی موجود نخواهد بود که مانع «گشایش اقتصادی» و «ثبات» در ایران شود. دیگر «استکباری» در کار نیست که مردم محروم و مطالبات رفاهی و معیشتی آنها را با چماق «تحریمیم» و «دخالت خارجی» سرکوب و فضا را امنیتی کرد. شرایط سیاسی در ایران و در صفوف طبقه کارگر و مردم تشنه رفاه و آزادی به حدی متحول است که حاکمیت هر دری را می‌بندد، درب دیگری برای اعلام بی‌اعتباری نظام در چشم اکثریت مردم محروم جامعه باز می‌شود. مردم ایران مدت‌هاست که اعلام کرده‌اند که جمهوری اسلامی با برجام و بی‌برجام، دوست امریکا یا دشمن امریکا و … باید برود!

«حفظ آرامش داخلی» در شرایطی که جامعه دهان باز کرده تا حاکمیت را ببلعد، محال است. محال است که فشار طبقه کارکن و مردم آزادی‌خواه ایران را که به‌ درست طالبان در افغانستان را از جنس طالبان در ایران می‌دانند، با مذاکره و بند و بست در بالا تخفیف داد. غیرممکن است که خواست تقسیم ثروت در ایران، خواست اداره شورایی جامعه و زندگی مرفه و انسانی را با برجام و بی‌برجام به حاشیه برد. رفاه، آزادی، برابری، امنیت و خوشبختی مطالباتی است که روی میز اکثریت جامعه است و اگر قدرت دست طبقه کارگر باشد همین امروز قابل اجراست. دوران «فرصت بیشتر» و «تعامل بیشتر» با این نظام مدت‌هاست که سپری شده است. انتظار شکفتن اقتصاد و تله «کارآفرینی» کشک است. پایان‌دادن به چنین بحران عمیقی در جامعه ایران نه در توان جمهوری اسلامی است و نه در حیطه قدرت آن! ارکان این حاکمیت پس از برجام چیزی نیست جز ادامه شرایطی که بود. از یک‌طرف، سونامی بيکاری، فقر، دستمزد نازل، فحشا و تن‌فروشی، همراه با بی‌حقوقی همه‌جانبه انسان و از طرف دیگر طغیان اعتصابات و اعتراضات مردم امیدوار و «زیاده‌خواه» در ایران!

امروز مساٸل اساسی حول این محورها می‌گردد: طبقه کارگر از ثروت اجتماعی و نجومی که تولید کرده و می‌کند و در جیب بورژوازی ایران و حاکمیت آن است، سهم خود را می‌خواهد؛ تبعيض و آپارتايد عليه زنان که نه فقط در استخدام و محيط‌های کار که در تمام ابعاد اجتماعی با قوت ادامه داشته، باید برچیده شود. سیاست تعقيب، شلاق‌زدن و حبس رهبران کمونيست و راديکال کارگری که در ليست سياه دولت و کارفرما قرار دارند باید منحل شود. بعلاوه و مهم‌تر از آن کارگران همچنان از حق داشتن تشکل‌های واقعی خود محروم‌اند. بيکارسازی و اخراج کارگران در سراسر کشور رو به گسترش گذاشته است. برای اين ارتش ذخيره بيکار هيچ تامينی وجود ندارد، حتی همان بيمه بيکاری ناقص و دم‌بريده جمهوری اسلامی را هم به طور کامل نمی‌دهند.

طبقه کارگر و اکثريت جامعه برای تحقق خواسته‌های خود، برای از بین‌بردن فقر و فلاکت، در اعتراض به بيکاری و سطح نازل دستمزدها، برای از ميان‌بردن نابرابری، مالکيت خصوصی و کارمزدی، با خشونت و سرنيزه طبقه حاکمه مواجه خواهند شد و از الان در فکر پیروزی در آن نبرد عظیم طبقاتی و اجتماعی است؛ مذاکرات و سازماندهى اقتصاد صبر و دفع وقت محال است انفجار طبقاتی محتوم را به عقب بياندازد. بورژوازی ايران و دولت آن، در يک کمين سياسى گیر افتاده‌اند.

Share on print
Share on twitter
Share on telegram
Share on email